- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

شبی با ایرج طهماسب در جشنواره حسنات برگزار شد/ از کلاه قرمزی تا حمید جبلی

tahmasb1

به گزارش سوره سینما [1]، ایرج طهماسب مطلع سخنان خود را با ابراز شگفتی از زیبایی اصفهان آغاز کرد و گفت: متاسفم که در اصفهان زندگی نمی کنم چراکه این شهر بسیار زیباست. خوش به حال مردم اصفهان. به خصوص هنگامی که در بازار این شهر قدم می زنید، هنرمندان بسیاری با فروتنی در حال خلق اثری هستند که شاید در دیگر کشورهای دنیا بابت آن بسیار پز بدهند و ژست بگیرند.

فریدون خسروی با طرح این پرسش از طهماسب که حس شما نسبت به طنز چیست و از علت اینکه با این بخش به عرصه هنر آمده اید، چه بود؟ با این پاسخ طنازانه طهماسب روبرو شد : این موضوع شانسی بوده است!. وقتی آدم خیلی لجش می گیرد طناز می شود بنابراین راهی را پیدا می کند که آن را بگوید تا تصحیح شود. ما در خامی و بچگی ای که داشتیم از برخی عادات و صفات لجمان گرفت و تصمیم گرفتیم که بگوییم تا خوب شود.

خسروی: چرا در بیشتر آثار عروسک انتخاب می کنید ؟

طهماسب: با بازیگر کار کردن کمی سخت است و با عروسک کار کردن آسان تر است.

خسروی: آیا با انسان نمی شود برای انتقال داستان همسو شد؟

طهماسب: بچه ها متریال لازم دارند. بنابراین به دلیل رفتن سراغ دنیای کودکان مجبور شدیم که عروسک به کار ببریم.

خسروی: تا حالا فکر کردید چرا بچه ها با عروسک مانوس هستند؟

طهماسب: بچه ها بهتر از ما هستند، ما مقرراتی هستیم بچه ها زندگی را ساده نگاه می کنند و هرچیزی تکان می خورد برای آنها جالب است بنابراین هر چیزی را قبول می کنند و حتی با عروسک هایی که تکان نمی خورند هم حرف می زنند.از نظر بچه ها عروسک مضحک نیست و موجودی است که می تواند، باشد مثل اینکه افرادی در مریخ اینگونه زندگی می کنند.

خسروی: یک تعریف شیرین از بچه بگویید؟

طهماسب: بچه لطفی و معجزه ای است که خداوند اعطا کرده است. اساسا خلقت معجزه است و از ظنر من موجود کوچکی مثل بچه که کم کم بزرگ می شود بسیار حیرت انگیز است و هر بچه که به دنیا می آید من متعجب می شوم که عجب! این شکلی اش هم آمد!.

بچه ها بسیار متنوع، عمیق و پیچیده هستند و جالبی ماجرا اینجاست که این موجودی که با آن شوخی می کنیم بعد مهندس، سیاست مدار،‌ رئیس جمهور و …. می شود اما وقتی می بینم با بچه ها مثل خودمان رفتار نمی کنیم، دلم می گیرد. بچه ها خیلی باشخصیت و محترم هستند اما گاهی در حد حیوانات با آنها برخورد می کنیم و آنها را تحویل نمی گیریم.

خسروی: به نظر شما اگر آدم بزرگ ها شبیه بچه ها باشند انسان ترند؟

طهماسب: تک تک ما انسان ها خوب هستیم، از دیگران بهتریم و این جادویی است که فکر می کنیم از دیگران بهتریم.

خسروی: چگونه از چیزهایی که اصطلاحا  لجت می گیرد و تلخ است، تعبیر معناگرایانه می کنی و در طول دهه ه ها هم زنده می ماند؟

طهماسب: من نمیدونم! مثلا یک تاجر آهن به شما می گوید که چگونه پولدار می شود؟! اما جالب است که از یک هنرمند می خواهند همه فوت و فن خود را بگوید!. هنر خیلی اصول دارد و اگر شما اصول را یاد نگیرید هرگز نمی توانید یاد بگیرید و باید دوره آموزشی را بگذرانید و تحقیق و پژوهش داشته باشید.هنر امری تجربی است و باید سابقه آموزشی هم داشته باشید اما جالبی هنر و سبک ها این است که مدام در حال تغییر است.

می توان یک به یک و ژانر به ژانر در مورد هنر حرف زد اما در مورد کلیت هنر حرف زدن سخت است چراکه باید یاد گرفت و تجربه کرد.ما هم با کار کردن روش های تجربی را به دست می آوریم چون مدام مردم با سلیقه تر می شوند و با هر موضوعی نمی توان آنها را خنداند چون خیلی باهوش هستند.

خسروی: چگونه می توان در بورس هنر ماند به طوریکه بعد از گذشت سال ها مردم هنوز با عروسک های شما همزاد پنداری می کنند؟

طهماسب: اول باید دانش و مطالعه داشت و بعد مراحل تجربی را گذراند. و در هر مرحله ای و مدام باید برای جذب کردن و گفتن حرف خود شخصیت و قصه جمع آوری کرد.هنرمند تعطیلی ندارد و باید شب و روز کار کند.

خسروی: آیا تاکنون در هدف گیری یا طرح داستان اشتباه کرده اید؟

طهماسب: بله قطعا.

خسروی: مثال می زنید؟

طهماسب: خیر!

خسروی: آیا تاکنون کاری را خواسته اید و نشده است؟

طهماسب: وقتی فیلم، “دختر شیرینی فروش” را که می نوشتیم دوست داشتیم پیروز شویم و وقتی ورژن اول را نوشتیم گفتیم پیروز شدیم بعد دیدیم نه و بعد سوم و بعد دفعه چهارم تا در نهایت به ورژن پنجم رسیدیم که یا خسته شدیم یا به نتیجه رسیدیم که این بهترین ورژن است. در همین پروژه وقتی اولین ورژن را فکر کردیم خوب است اما بعد دیدیم نه خوب نبود، شکست خوردیم!.

بنابراین بهتر است به چیزهای خوب زندگی نگاه کرد و جلو رفت.

بعد از طرح چند پرسش از سوی فریدون خسروی، تریبون طرح سوالات و البته بیشتر تشکرها و خاطره بازی های بچه ها با مجموعه کلاه قرمزی، به دست حاضران در نشست رسید که در جواب یکی از دانشجویان که از طهماسب پرسید: آیا عروسک هایی که سال به سال به مجموعه کلاه قرمزی اضافه می کنید آنها را زندگی کرده اید؟

طهماسب: من تصمیم دارم راجب کلاه قرمزی حرف نزنم.

هرچه به پایان جلسه نزدیک تر می شدیم، لجاجت حاضران برای پرسیدن و کند و کاو از زندگی کلاه قرمزی هم به اوج خود نزدیک می شد و امتناع های محترمانه “آقای مجری” هم مانع از تکرار سوالات در این خصوص نشد به طوریکه وقتی میکروفن به دانشجوی دیگری رسید او باز هم از نحوه تولد کلاه قرمزی از طهماسب جویا شد که طهماسب این گونه پاسخ داد:

طهماسب: جواب دادن به این سوال سخت است. این مجموعه بیش از ۲۰ سال است که ساخته شده و یادم نمی آید چگونه ساخته شد اما پیگیری اصل کار بود.این کار، مثل مغازه ای که اول یک بغالی است اما بعد کم کم به آن جنس اضافه می شود و تبدیل به یک هایپر می شود بود (که در طول زمان رشد یافت)، هنر کم کم اتفاق می افتد و تصمیم گیری ندارد اما باید پیگیری کرد. اینگونه نیست که یک دفعه تصمیم بگیریم که فیلم بلند بسازیم بلکه اول باید فیلم کوتاه بسازیم.

دانشجو: سینما این روزها به سمت طنز و کمدی می رود و برخی طنزها لوده بازی است آیا طنزهایی که پرداخته می شود آیا اصول طنز را دارد؟

طهماسب: من فیلم طنز جدیدی اخیرا ندیدم. فیلم کمدی الان داریم اما گاهی وقت ها موضوع جالب نیست که آدم دوست ندارد.

یکی از حضار: آیا ایرج طهماسب که ما او را همواره با روی خوش در تلویزیون دیده ایم و همه به او علاقه دارند، برای افرادی که نیاز به آموزش و کمک شما هم دارند، همواره در دسترس است؟

طهماسب: من متوجه منظورم شما در مورد در دسترس بودن نشدم من به عنوان یک خدمه وادی هنر تدریس می کنم، ورک شاپ می گذارم تا به کسانی که علاقه مند هستند این کار را منتقل کنم. خوشبختانه الان جوان های بااستعدادی آمده اند که ما باید کم کم کنار برویم. این وادی ادامه دارد و هروقت که جوانان نیاز به کمک داشته اند به یاری آنها رفته ام و با آنها صحبت کردم و در حد که نمیرم در دسترس هستم. (با خنده)

یکی از حضار: در مورد حمید جبلی صحبت کنید؟

طهماسب: آقای جبلی هنرمندی بهتر از من است و ما دو نقطه مقابل هم هستیم و هیچ ربطی به هم نداریم و میزان دعوایی که با هم داشتیم زیاد بوده و دو سلیقه متفاوتیم و صد در صد متفاوتیم. گاهی سلیقه من به به کار می آید، گاهی سلیقه جبلی که البته این یک نظام کار کردن است.فردی که با افراد مشابه خود کار کند به هیچ جا نمی رسد و اگر با ضد خود کار کند به جایی می رسد.

من و حمید جبلی با هم بچه محل بودیم. او فرد بسیار دقیق، باهوشی و انسان عجیبی است و اگر اکنون در این جلسه بود و این جمعیت را نگاه می کرد تک تک آدم ها را با جزئیات و لباس هایشان برای من تعریف می کرد.

در کل ما نسل عجیبی بودیم و خیلی در نوجوانی کتاب می خواندیم، تئاتر می رفتیم و موسیقی گوش می دادیم و من هم خیلی کتاب به خصوص قصه خوانده ام.

tahmasb2 [2]

دانشجو: آیا شما در روانشناسی و جامعه شناسی مطالعه داشته اید؟

طهماسب: مگر می شود آدم بی سواد باشد و بعد برای ملتی بخواهد کار کند. شما باید دائم مطالعه کنید. باید در مورد جامعه شناسی، سیاست اقتصاد و فرهنگ بلد باشید چراکه در (فیلمسازی) برای همه حرف می زنید و وقتی برای همه حرفی می زنید باید حرف زدن را بلد باشید. حرف زدن در تلویزیون کار سختی است و باید باسواد باشیم چراکه همه اقشار پای تلویزیون نشسته اند.

دانشجو: من در جشنواره های مختلف جوایز متعددی برای بازی در فیلم های کوتاه گرفته ام اما احساس می کنم هنرمندان بزرگ و مسئولان جشنواره فقط از روی تکلیف به ما جایزه می دهند و احساسی در مقابل ما ندارند، نظر شما برای اینکه بتوانم در این عرصه بمانم و کار کنم چیست؟

طهماسب: شما فکر کنید اثری که می سازید برای ۴۰۰ سال آینده است یعنی این قدر دوراندیشی داشته باشید. مثل حافظ و سعدی که فکر نمی کردند برای شهر خود کار می کنند بلکه برای همه مردم دنیا این مطالب را گفته اند و اگر دوراندیشی داشته باشید دست از جشنواره و تایید ها هم برمیدارید و کار می کنید.

خسروی: در مورد کار کردن خود از خط جدی به طنز هم بگویید.

طهماسب: آن زمان که من کار هنر را شروع کردم انقلاب شده بود و گاهی به ما می گفتند اینجا و گاهی آنجا باشید، ما هم تنها به این فکر می کردیم که سینما و هنر حفظ شود و با شرایط الان فرق داشت و ما فقط کار می کردیم که چیزهای خوبی که داریم از بین نرود.

دانشجو: شنیده شده که وقتی شما می خواهید عروسک جدیدی را وارد کار کنید، عوامل مجموعه کلاه قرمزی را مدتی قرنطینه می کنید، آیا این موضوع صحت دارد؟

طهماسب: هر کاری می کنیم از دست کلاه قرمزی خلاص نمی شویم. من اعتقاد قلبی دارم که همه افراد دنیا هنرمندیم و هر کسی می تواند یک بار یک شعر خوب بگوید، یک بار یک موسیقی خوب بنوازد و هر کس استطاعت دارد یک بار هنرمند باشد و در برخی تعدد این کارهای خوب بیشتر می شود و تبدیل به هنرمند می شود!.

همه می توانند برای یک نقشی بازیگر باشند و کافی است شما به عنوان کارگردان به شخص اعتماد به نفس دهید تا آن را بروز دهد. من شیوه کاری که انجام می دادم این گونه است که اگر شخصی می آمد این نکته را جست و جو می کردم که کجای وجودش خوشمزه است. بنابراین اگر کارهنری می کنید توصیه می کنم که به همه به چشم مثبت نگاه کنیم.

در ادامه این جلسه کامبوزیا پرتوی در خصوص ایرج طهماسب گفت: من همیشه آرزویم بود که بچه ها را جدی بگیریم. آقای شاملو اوایل انقلاب دو نوار در مورد بچه ها بیرون داد که یکی خیلی سبک بود اما پشت اثر دیگر قصه ای بود که سخت بود و گفتیم چرا اینگونه است که گفت “همیشه ما خم شدیم برای بچه ها حالا بگذاریم کمی بچه ها سرشان را بالا بیاورند که بفهمند ما چه می گوییم”. در کلاه قرمزی هم همین است.

برای سه کار با طهماسب همکاری کردم و آخرین کار هم “گربه آوازه خوان” بود که یک عروسک دست ایشان بود و همه دور ایشان جمع می شدند و عروسک را باور می کردند و مهارتی که طهماسب در این زمینه دارد بسیار جالب بود والان هم کلاه قرمزی خیلی خوب است.

دانشجو: آیا تاکنون شده بگویید نمی خواهم کلاه قرمزی را ادامه دهم؟

طهماسب: من که همواره در همه شرایط کار کرده ام. وقتی عید همه می روند تعطیلات من کار می کنم و کوتاه نیامده ام اما گاهی شرایط کار آنقدر سخت می شود که نیاز است تا آرام تر شویم و دوباره کار کنیم. مجموعه کلاه قرمزی پروژه ای خیلی پیچیده با ظاهر ساده است.

دانشجو: اگر سیاست صدا و سیما این باشد که فقط دو عروسک از مجموعه کلاه قرمزی را انتخاب کنید کدام را انتخاب می کنید؟

طهماسب: من هیچ وقت به حرف صدا و سیما گوش نکردم! به خود آقایان هم گفتم که من خود صدا و سیما هستم. من افتخار می کنم در تلویزیون کار می کنم.

محسن امیریوسفی، داور جشنواره حسنات هم در مورد ایرج طهماسب گفت: ایرج طهماسب شدن خودش یک فیلم است. اینکه بحث کودک جلو چشم ماست اما از آن غافل بودیم که شما آن را احیا کردید بسیار قابل ستایش است.

دانشجو: رابطه اخلاقیات با طنزپردازی چیست؟

طهماسب: ما دو دسته هنرمند داریم؛ افرادی که هنر را به عنوان شغل انتخاب می کنند و برای درآمدزایی کار می کند. بنابراین به هر راهی می رود تا پول بیشتر فراهم کند و هنرمند دیگر هم منظورش غیر از دسته اول است که تعریف این هنرمند خیلی سخت است و این هنرمند ناچار است که این کار را انجام  دهد.هنرمندان دارای ویژگی خاصی هستند اما خصیصه خاصی را در درون خود دارند.

دانشجو: در مورد نگارش کتاب سه قصه خود هم بگویید.

من کتابی نوشتم با عنوان سه قصه که توصیه می کنم بخوانید. مقالاتی هم در دست نوشتن دارم.

تینا پاکروان هم در ادامه این جلسه در مورد ایرج طهماسب گفت: شما با بلیت هیچ کسی سوار هیچ وسیله ای نشدید و این تقدیر و قدردانی را از ما دارید چراکه ما شما را با عشق دوست داریم. ما همیشه می شنویم که شما و حمید جبلی در فیلم های دیگران بازی نمی کنید و این حسرت را بر دل ما می گذارید و گاهی برخی نقش ها را شما می توانید احیا کنید اما چرا آن را دریغ می کنید؟

طهماسب: گاهی متنی که وجود دارد به درد ما نمی خورد اما اگر کاری باشد که از پس ما برمی آید و بخشی از وجود ما را در آن داشته باشد، حتما می پذیریم. البته من سخت سلیقه هم هستم.

دانشجو: گاهی احساس می شود که مجموعه کلاه قرمزی را شما با عنوان بچه ها اما برای بزرگترها ساخته اید، آیا واقعا همینطور است؟

طهماسب: در مورد بچه ها و بزرگترها میزان اطلاعات است که با هم فرق می کند وگرنه جانش یکی است. در اثر هم برای بچه ها و هم برای بزرگترها باید سهمی از اطلاعات گذاشت و در واقع کلاه قرمزی، family film (فیلم خانوادگی) است.

من سینمای کودک را قبول ندارم چراکه این نوع سینما فقط موضوعات آموزشی را شامل می شود در حالیکه در هنر فیلمسازی ژانر خانوادگی هم وجود دارد که بچه ها هم در آن هستند و داستان ها سبک، ساده و قابل فهم برای بچه ها است اما باید برای همه افراد خانواده هم اطلاعاتی بگنجانیم.

ما یک شکاف تاریخی در امر تربیت کودک داریم. قرن ها و قرن ها شیوه تربیتی اینطور بود که بچه به دنیا می آمد و در کنار خواهر و برادر باید بزرگ می شد تا سریع آدم شود!. این تربیت شرق بود و تربیت غربی هم اینگونه بوده که بچه یه چیز خیلی متفاوتی است و باید بهتر از من شود و بچه را در یک ویترین می گذارند و مراقبت اند مبادا آدم مهمی نشود که اگر این شیوه ادامه یابد من قول می دهم بچه ها آسیب می بینند.

ما تربیت سنتی را باید تصحیح و ادامه دهیم و بدانیم همه هستند و هیچ کس از دیگری مهمتر نیست که اگر عادت کنیم، بچه، میانسال و بزرگتر همه محترم اند خیلی از موضوعات ما حل شود.

دانشجو: آیا عمیقا احساس خوشبختی می کنید؟

طهماسب: در زندگی شخصی احساس خوشبختی می کنم اما در زندگی اجتماعی در کنار برخی آدمها احساس نکبت و بدبختی می کنم و مثل همه گاهی خیلی عصبانی می شوم.