سوره سینما- محمدمهدی حیدریان یکی از مدیران باسابقه است که حضورش در عرصه فرهنگ به بیش از دو دهه میرسد، او که یکی از بنیا گذاران جشنواره فیلم فجر است، در مقطعی بر مسند معاونت سینمایی تکیه زده، ۱۱ سال مدیر کل نظارت و ارزشیابی امور سینمایی و سمعی و بصری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده و مهمتر از همه اینها هرگز از سینمای ایران و جشنواره فیلم فجر جدا نبوده است. صحبتهای او درباره سیر تاریخی جشنواره فیلم فجر جذاب و خواندنی است.
میتوانیم بحث را از این جا شروع کنیم که برای بررسی روند شکل گیری جشنواره فیلم فجر و شیوههای مدیریتی حاکم بر آن آیا میشود فقط از منظر تاریخی این پدیده را بررسی کرد؟ توجه به مسائل اجتماعی و سیاسی که روی جشنواره تاثیر داشتهاند چقدر در این بررسی به ما کمک میکند؟ جشنواره فیلم فجر آیینه تمام نمای تصویری است که نظام جمهوری اسلامی از سینما دارد و این وجه سیاسی به جشنواره میدهد.
محمدمهدی حیدریان: نمیشود این تفکیک را داشت، شاهد اول نام جشنواره فیلم فجر است و شاهد دوم زمان برگزاری آن که در دهه فجر است، بنا است جشنواره فیلم فجر کارنامه جمهوری اسلامی در بخش سینما باشد و میتوانیم عملکرد مدیران سینمایی را در این بخش ارزیابی کنیم. به طور طبیعی مدیران مختلفی در دوره های گوناگون جشنواره با آرای و افکار متفاوت حضور داشته اند و این بافت پیچیده را نمیشود به راحتی بررسی و تحلیل کرد. برای همین ما باید به یک تعریف کلی از جشنواره برسیم و بعد دورههای مختلف را بررسی کنیم و تحلیلی متناسب با آن ارائه دهیم.
از منظر شما این تعریف چه شکلی پیدا میکند؟
من از همان سالهای اول درگیر جشنواره فیلم فجر بودهام، تا جایی که حافظه یاری میکند تلاش میکنم به یاد بیاورم، ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با فاصلهای دو سه ساله به این نتیجه رسیدیم که می توانیم به تعریفی از سینمایی متناسب با جمهوری اسلامی برسیم.نظر امام راحل (ره) را داشتیم که خوشبختانه سینما را از هجمههای بیرونی نجات میداد، بعد از انقلاب ممکن بود گروهی فکر کنند سینما لازم نیست، آنها سینما را مظهر ناپاکی میدانستند و تا اندازهای حق داشتند، سینمای دوران قبل از انقلاب برای دورانی که ما میگذراندیم و حکومت نوپای اسلامی در آن شکل گرفته بود مناسب نبود. قشر متدین و مذهبی دغدغه سینما نداشتند و حضور آن را در جامعه انقلابی جدید ضروری نمیدانستند، نقل قول حضرت امام خمینی (ره) درباره سینما و نگاه ایشان به ضرورت وجود این رسانه حالا و پس از گذشت سالها بیشتر اهمیت پیدا میکند، حالا که در دورانی زندگی میکنیم که سینما و رسانههای تصویری را نمیتوان از زندگی حذف کرد و بر اساس آنها میتوان افکار جامعه را تغییر داد.
پس جمله «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم» چراغ راه شد؟
بله، و این یک امر بود، هنوز هم ما را هدایت میکند که به سمت چه سینمایی برویم، سینمایی که از مظاهر سینمای دوران قبل از انقلاب عاری است، مظهر فساد و ناپاکی نیست، در خدمت اهداف نظام اسلامی است و بر مخاطبش تاثیر مثبت میگذارد. با این رویکرد سینما از بخشهایی بود که ضرورت تغییر آن در جامعه اسلامی مطرح شد، آنهم در حوزه دشوار فرهنگ که تغییر و تحول در آن سخت اتفاق میافتد. طبیعی است هیچ نظام عقلی و هیچ منطقی انتظار نداشت و ندارد که ما در همان سال اول به همه آنچه میخواستیم برسیم، این مسیری سخت بود که میدانستیم تا سالها ما را درگیر خواهد کرد.
اما خوشبختانه سینمای بعد از انقلاب روند رو به رشد سریعی داشت.
ما در برنامههایمان به دنبال این بودیم که تغییرها زود دیده شود، حتی اگر نتیجه گیری نهایی کمی به تعویق بیفتد، مهم این بود که خون تازه در رگهای سینما جاری شود و بشود در هوای تازه سینما نفس کشید. در حوزه فرهنگ استمرار لازم است و این استمرار امکان اصلاح مسیر و ارزیابی درست را به شما میدهد، این اتفاق در آن سالها افتاد.
در همفکریهای اولیه و تعاملهایی که آن سالها داشتید تصویری از سینمای مذهبی و مبتنی بر ارزشهای جمهوری اسلامی وجود داشت تا تغییر سیاستگذاریها یا مدیران آن را خدشه دار نکند؟
ما تعریفمان از سینمای طراز جمهوری اسلامی، عینی بود، جمهوری اسلامی تعین پیدا کرده بود و تشکیل دهندگان این نظام هم عینی و مشخص بودند، جمعیتی مسلمان که تلاش میکردند ارزشهای اسلامی را در جامعه مستقر کنند، ساختار حکومتی جمهوری اسلامی بود و سینما بخشی از این ساختار و زیر مجموعهای از حلقههایی بود که نظام را میساختند.آنچه در ابتدا در حوزه فرهنگ قابل ترسیم بود این بود که نسل جوان انقلاب باید سینما را به عنوان ابزاری موثر در خدمت بگیرند و حرفهایشان را به وسیله آن بگویند. حرف آنها همان حرفی بود که جامعه به خاطرش انقلاب شده بود. پس تصور اولیه این بود که سینمایی میخواهیم که از قدرت، توان و امکاناتش استفاده کنیم برای طرح مسائل کشور و حکومت اسلامی. یک کشور مسائل مختلف دارد و فقط مسائل دینی و مذهبی مد نظر نبود، یک جامعه وجوه مختلف دارد و همه این وجوه برای ما مهم و حیاتی بود. قرار نبود فقط در سینما موعظه کنیم. یکی دو سال اول به نفی دوره گذشته و اثبات وجود مدیران و دوره جدید گذشت، دوره انتقالی بود و نمیتوان آن را صریح بررسی کرد، مدتی بعد اما شرایط ثبات بهتری پیدا کرد امکانی به مدیران اولیه سینما داده شد تا دوره بیشتری را به فعالیت مشغول باشند، متاسفانه در سالهای اخیر رفت و آمد مدیران زیاد شده و این در حوزه فرهنگ یکی از بزرگترین آفتها است. در حوزه فرهنگ ثبات مدیریت می تواند به بهتر اجرا شدن برنامه ها کمک کند.
همین رفت و آمد مدیران در سال های اخیر ارزیابی درباره عملکردشان را سخت میکند.
بله، در چنین شرایطی ارزیابی عملکرد یک مدیر ساده نیست، میبینید که این روزها همه منتقد هستند، بسیاری میگویند که وضع فرهنگ مطلوب نیست، یکی از مشکلات ما این است که الزامات اصلاح وضعیت فرهنگی را نمیدانیم، نمی دانیم و نمیتوانیم مستقر کنیم، نمیتوانیم مستقر کنیم و دائم داریم با حاصلش جنگ میکنیم، در حوزه فرهنگ اول برنامه است، باید به افقی روشن برسیم، و بعد باید به دست اندرکارانی برسیم که این برنامهها را درک کنند و بتوانند آن را اجرا کنند. دقت کنید بخشهایی که مرتبط با رهبری است، عمر مدیریت ۱۰ سال است، تا جایی که به خاطر میآورم همه این مدیران دو دوره در پست خود تمدید شدهاند، این که بعد از دو دوره مدیریتشان تمدید نمیشود هم حکمت دارد.اما همین ثبات کمک میکند که ارزیابی عملکرد این افراد آسان تر باشد، این شکل مدیریت کاش در حوزه فرهنگ هم اتفاق میافتاد، عرصه فرهنگ هم نیاز به زمان طولانی برای ثمردهی و نتیجه گیری دارد.
یکی از مهمترین مشخصات دوران اول البته فضای متشنجی بود که در اطراف سینما و مدیران سینمایی وجود داشت، مدیریت سینما در آن دوران کار سادهای نبود.
مدیران در دوره اول تقریبا دوره باثباتی داشتند، حدود ۱۰ سال، اما همان طور که گفتید آن دوره، روزهایی سخت برای سینما بود، مشکلات جدی وجود داشت، شبنامهها، درگیریها، حاشیه سازیهای تمام نشدنی و … کار مدیران را سخت میکرد. جامعه اسلامی داشت شکل میگرفت و همه نهادها نگران بودند و بخشی از این حساسیتها طبیعی بود. مدیرانی که در این دوره بودند به طور طبیعی راه تعامل با دیگران را آموختند و کم کم به مشکلاتشان چیره شدند یا در بخشهایی آنها را نابود کردند.
در همین سالها هم بود که قانون وزارت ارشاد اسلامی نوشته شد. در همین دوران گذار و روزهای سخت.
از دل همین بحثها و تعاملها قانون شکل می گرفت، قانون وزارت ارشاد محصول همین دوران است، تشکیلات و ساختارهای اداری و آیین نامههای سینمایی در همین دوران نوشته و سالها ماندگار شدند. در سینما با وجود این بحثها به یک نقطه آغاز رسیدیم و به برنامههایی که افق حرکت ما در آینده را نشان میداد. دفترچه سیاستهای معاونت سینمایی که منتشر شد، تفکر سیستمی و مبتنی بر برنامه و هدف را در حوزه سینمای ایران نشان میداد، قرار بود مخاطب دفترچه و اهالی سینما بدانند که قرار است در چه مسیری حرکت کنند، به چه فضایی برسند و از چه نقاطی نمیتوانند بگذرند.
آن دفترچه اولین دستاوردهای یک مدیریت مستقر و باثبات بود و نشان میداد که ما باید فاصله بگیریم از کارگردانها و سینماگرانی که برای جامعه اسلامی جدید مفید نبودند، نه خودشان آمدند که نشان دهند میخواهند در فضای جدید کار کنند، بخشی آمدند تلاش کردند و نشان دادند فقط پوسته شان عوض شده و کنار گذاشته شدند. به سرعت به آموزش نیروهای جدید در سینما توجه شد، آنهایی که تعلق خاطر به آرمانهای جامعه اسلامی داشتند و با مجهز شدن به دانش سینما میتوانستند هنرمندانی شاخص باشند. بحث سلیقه در میان این نیروهای جدید وجود نداشت، به هر حال همه سینماگرانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد سینما شدند، متعلق به یک نگاه نبودند. تعلق خاطر به نظام جمهوری اسلامی و فرهنگی که این نظام تعریف میکند در شکل کلی اش مهم بود و ما وارد بحث سلیقه و نگاه نمیشدیم، این در حوزه فرهنگ آفت است، امروز هم این موضوع حوزه فرهنگ را آزار میدهد، تنگ نظری و اعمال سلیقه در عرصه ای که باید فراخ باشد و اجازه دهید هنرمندان مختلف در چارچوب اصول کار خود را انجام بدهند، درست نیست. در آن دوره آموزش مهم بود و هر سال درصد میگرفتیم که چند درصد از اشتغال سینمای ایران برعهده جوانهای تازه وارد بوده است. در این دوره ثبات، برنامه ریزی، اصلاح مسیر و کارشناسی داشتیم و میبینید که آن روزها به دورانی خاطره انگیز برای اهالی سینما تبدیل شده است.
هر دوره از جشنواره را که به شکل جزئی بررسی کنیم، با دوره قبل تفاوت دارد، این تفاوت ها محصول تغییر سیاست گذاریها و مدیران بوده، چقدر از این تغییرها آگاهانه بوده و آیا میتوان این را پذیرفت که مثلا یک مدیر یا جریان سیاسی خواسته در دورهای سینمای دفاع مقدس را کمرنگ کند و به سینمای سیاسی اهمیت دهد؟ چرا در این تغییرها ضرورتهای جامعه و نیاز مخاطب را لحاظ نمی کنیم و نمیگوییم در دورهای مردم از ملودرام و اکشن خسته شدند و فیلم اجتماعی میپسندیدند؟
سینما مستقل از جامعه نیست و هنرمند جدا از جامعه و مردمش نیست که اگر باشد موجودی بیتاثیر است، تعامل جدی جامعه و هنرمند است که او را به عنوان عنصری پویا حفظ میکند، اثری که خلق میشود قابل توجه می شود و هنرمند در نهایت بازتاب این محصول را از جامعه میبیند. اگر این موضوع را بپذیریم مسیرمان را درست طی میکنیم، فکر نمیکنیم سینما کیمیایی است که به جامعه تزریق کنیم تا رنگ آن را تغییر دهیم، سینما محصول جامعه است و میتواند روی آن تاثیر بگذارد، آبشخور دریافت هنرمند برای خلق اثر هنری جامعه است، این جامعه هر شکل که باشد سینما به همان شکل میشود، سینما البته تاثیر اصلاحی دارد اما نمیتواند از بن و پایه جامعه را تغییر بدهد. جشنواره فیلم فجر هم فارغ از نیاز جامعه نمیتواند باشد، از چنین جشنوارهای استقبال نمیشود.
مثل انبوهی جشنواره که هر سال برگزار میشود و تاثیری در فضای فرهنگی ندارد.
بله، جشنواره برگزار و جوایزی اهدا میشود اما برای کسی اهمیت ندارد، جشنواره فیلم فجر این طور نیست، ما در سالهای گذشته چند ماه برای برگزاری جشنواره بی خوابی می کشیدیم، اما این با رضایت بود، میدانستیم که خیلیها منتظر این جشنواره هستند. از تاریخ گواهی بگیرید که کدام یک از فعالیتهای فرهنگی دهه فجر به اندازه جشنواره مورد توجه قرار گرفته است. کدام رویداد به پررونقی جشنواره فیلم فجر بوده، جشنواره فیلم فجر درست دیده شده و جایگاه مناسب دارد، هر گاه محصولات جشنواره از دل جامعه بوده، از آن استقبال بیشتری شده است. طبیعی است که سینماگران سلایق مختلف دارند و باید به همه آنها میدان داد تا در چارچوب جمهوری اسلامی و قانون فیلم بسازند و مردم هم این آثار را ببینند و انتخاب و داوری کنند. یکی از ویژگیهای جشنواره فیلم فجر به نظرم این است که سینمای متعالی را ترویج میکند، یعنی به دنبال سینمایی است که سلیقه مخاطبش را بالاتر میبرد.
می توان برای این بالا بردن سلیقه مخاطب معیار عینی تعیین کرد؟
بله، گفتیم سینمای متناسب با نظام جمهوری اسلامی تعالی دهنده است، اسلام میگوید به نیکیها گرایش داشته باش، حق رفاقت، والدین و حیات را گرامی بدار و سعی کن رو به رشد قدم برداری. مفاهیم بسیاری میتواند زیر این تعاریف قرار بگیرد و مفاهیم دینی و مذهبی ما را ترویج کند، این که هنرمند به عنوان یک موجود فرهیخته مخاطبش را ارتقا دهد دینی است، تحمیلی وجود ندارد، سلیقه هنرمند انتخاب میکند که در چه حوزهای فیلم بسازد.
فکر میکنید مدیران سینمایی میتوانستند برای پر رونق برگزار شدن جشنواره و حضور چهرههای شاخص در هر دوره برنامه ریزی مفید داشته باشند؟
توجه کنید هر گاه مدیران مراقبت کردهاند، حالت سینوسی نمودار کیفیت جشنواره کمتر شده است. یعنی با برنامه ریزی میتوان فضایی مطلوب در جشنواره به وجود آورد، امکان فعالیت برای همه فیلمسازان به وجود آورد، از نسلهای مختلف فیلمسازی فیلم در جشنواره داشت و آثاری متنوع تهیه کرد. می شود بدون این که به خلاقیت هنرمند صدمه زد فضایی ایجاد کرد که آثار در ادوار مختلف جشنواره پخش شود. البته بعضی کارگردانها دوست داشتند با رقیبان قدرتمند رقابت کنند، برایشان مهم بود با چهرههای شاخص سینمایی در جشنواره هماوردی کنند، این از جذابیت های هر جشنواره ای است. گاهی شما هنرمند را رها می کنید و او روی موج های سطحی جامعه حرکت می کند، این هم یک نوع خلق اثر است اما ارزش بالایی ندارد، هنرمند باید به عمق یک جریان وارد شود و آن را نقد کند. وظیفه کسی که باید جامعه را بالا ببرد این نیست که همراه آن حرکت کند، هنرمند باید فراتر از امروز را ببیند، نگاهش به افق دورتری باشد. مثلا وقتی تولید کمدی بالا می رود دلیل این نیست که جامعه فیلم کمدی میخواهد، یک کمدی فروش خوبی داشته همه میروند سراغ کمدی و این درست نیست. مدیر فرهنگی در چنین فضایی میتواند به هنرمند ایده بدهد تا از این فضای تکراری خارج شود.
یعنی مدیر فرهنگی به فیلمساز دیکته کند که چه فیلمی بسازد؟
اگر مدیر نکتهای را به فیلمساز دیکته کند محصولی که خلق میشود باارزش و هنری نیست، اما وظیفه مدیر فرهنگی این نیست که کناری بنشیند و ببیند هنرمند هر محصولی خلق میکند، گاهی با جهت دهی میتوان نبوغ و خلاقیت هنرمند را تحریک و تشویق کرد.
واقعا در سینمای ایران و جز در دوره اول مدیری داشتهایم که این جهت دهی را انجام داده باشد؟
مشخصا آقای انوار به عنوان مدیر اصلی حضوری موثر در این بخش داشت، آقای انوار معمار سینمای ایران است، او اهل سیستم بود، ذهن منظم و مبتنی بر برنامهریزی داشت، ما و دوستانی مثل آقای بهشتی و بقیه در کنار او و با برنامهریزیهای او حرکت میکردیم، هر کدام از مدیران سینمایی در آن دوران در یک بخش این برنامهها را متبلور می کرد. برای همین این مجموعه توانست سینمای تازه به دنیا آمده را از نقطه آ به نقطه ب برساند، نقش آقای انوار متاسفانه در بررسیهای تاریخی نادیده گرفته شده است. در همین دوره همه چیز رصد میشد، مثلا این نکته که چرا فلان کارگردان کار نمیکند، روی موضوع های مغفول کار و با سینماگران صحبت میشد، آقای بهشتی در این بخش حضور پررنگی داشت و گاهی میگفت از صبح تا شب در حال صحبت و مشاوره با کارگردانها هستم. ضرورت متنوع بودن فیلمها برای ما مهم بود و روی آن کار میکردیم.
به نظر میرسد جشنواره فیلم فجر در سالهای اخیر به شدت دولتی شده است. فیلمهای سفارشی و فیلمسازان و جایزه های سفارشی جایگاه حرفهای جشنواره را تنزل داده است.
این نوع برگزاری جشنواره خاصیت ندارد، هر جشنوارهای هدف دارد و نمیشود جشنوارهای را بدون هدف متصور شد، اما در ۸۰ درصد مواقع شما هم در مسیری حرکت میکنید که خواست آن جشنواره است، اعمال نظر دولت در جشنوارهای دولتی شاید تا ۲۰ درصد پذیرفتنی باشد اما نباید طوری اتفاق بیفتد که جشنواره فیلم فجر کارکردش را از دست بدهد. وجه مردمی سینما بسیار بالا است و در نظر نگرفتن آن خطا است و ضعف مدیریت ما را نشان میدهد. اگر ما به دلیل ضعف مدیریت نتوانیم موضوعی را که نیاز جامعه است و نظام هم به آن توجه دارد تشخیص دهیم و هنرمند را جهت دهی کنیم که در این مسیر حرکت کند مجبوریم سفارش بدهیم تا برایمان درباره یک سری موضوعها فیلم ساخته شود. بعد به همین فیلم ها که مردم هم نمیبینند، جایزه میدهیم.
البته حتی اسم این فیلمها یاد مردم نمیماند.
اگر سازندگان این آثار با خودشان صادق باشند، میفهمند که بودجه و امکانات را هدر میدهند و بعضی سوژه ها را از بین میبرند.
تعداد سیمرغهای جشنواره فیلم فجر یکی از موضوع هایی بوده که همیشه به آن انتقاد شده در دورهای که شما معاون سینمایی بودید و آقای رضا داد دبیر جشنواره، تعداد سیمرغها بیشتر شد، چرا؟
در دورههای اول جشنواره از فیلمسازان بزرگ میخواستیم که در بخش مهمان حضور داشته باشند، جشنواره فیلم فجر با هدف کشف استعدادهای جوان راه اندازی شد و طبیعی بود که فیلمسازان جوان در مواجهه با فیلمسازان صاحب نام و قدر ضعیف مینمودند، آنها باید با همطرازانشان رقابت میکردند. سیمرغ های جشنواره فیلم فجر در بخشهای مختلف برای ایجاد انگیزه و شوق در این جوانها اهدا میشد، تعداد برای همین با دیگر جشنواره ها قابل قیاس نیست، گاهی در حوزه ای رشد داشتیم و نیاز می دیدیم این حوزه را تشویق کنیم، سیمرغ میتوانست تائیدی بر پیشرفت در بعضی حوزه ها باشد. برای جوایز جشنواره فیلم فجر برنامه ریزی داشتیم. می شود البته به این موضوع نقد داشت و از هر مدیر خواست تعریف خود را از جوایز ارائه بدهد.
آیا جایزه ندادن به بعضی سینماگران قدیمیتر به خاطر این نبود که آنها در قاب جشنواره فیلم فجر پررنگ دیده نشوند؟
نه، عمر این سیاست دو سال بود و بعد تمام شد، در دورههای بعد به این فیلمسازان جایزه داده شد. ما میخواستیم فرصتی ایجاد کنیم تا جوانها دیده شوند، ما این فیلمسازهای قدیمی را پنهان نمیکردیم، آنها هم بودند و مردم فیلمهایشان را میدیدند.
در سالهای اخیر مدیر عامل بنیاد سینمایی فارابی دیگر دبیر جشنواره فیلم فجر نبوده، این تغییر را مثبت ارزیابی میکنید؟ به نظر میرسد دبیر در این دورهها مستقل نبوده است.
من خط کشیهای دولتی و ملتی را در دورههایی که در سینما فعالیت کردهام قبول نداشتهام، اینها گاهی گریزگاهی بوده برای افرادی که تخصصی برای انجام اموری که به آنها محول شده نداشتهاند، دبیر باید تخصص کافی برای حضور در این مسند داشته باشد، اما گاهی درباره دبیر افتخاری صحبت میکنیم که میتواند هر دوره متغیر باشد. اگر جشنواره کارکرد ثابت دارد باید دبیرش هم ثابت باشد. در هر جشنواره باید ثبات مدیریت را رعایت کنیم، جشنواره فیلم فجر محل بروز و ظهور مسائلی است که تهیه و تولیدشان نیاز به زمان دارد، دبیر ثابت می تواند در برنامه ریزی در فرایند تولید حضور داشته باشد، تا جشنواره محل بروز این سیاست گذاریها باشد.
در سالهای اولیه جشنواره فیلم فجر، سیاستمداران حضوری پررنگ در جشنواره داشتند و حتی برای اهدای جایزه روی سن اختتامیه میرفتند. در آن فضا شاید حضور سیاستمداران برای این بود که به سینمای نوپا اعتماد شود.
در بخش قضاوت من موافق این نبودهام که فردی به عنوان داور انتخاب شود که صلاحیت انجام دادن کاری را ندارد یا بر حوزه ای اشراف ندارد، در مورد هیئت داوری این موضوع خیلی مهم است، اما در مورد جایزه دادن قضیه فرق دارد، گاهی میشود گفت سینماگر باید افتخار کند که یک مدیر سینمایی به او جایزه میدهد به این دلیل که این مدیر برنامه ریزی درستی داشته که چنین آثار باارزشی خلق شده است. مدیر فرهنگی هم تلاش می کند تا حاصل کار و نبوغ یک هنرمند دیده شود. در این گونه موارد من به دسته بندی ها گرایش ندارم. اگر سیاستمداری شخصیت فرهنگی دارد ما باید با رغبت به دنبالش برویم تا در جشن سینمایی ما حضور داشته باشد. اما اگر اهداف سیاسی از حضور چهرههای سیاسی داریم به نتیجه ای نمیرسیم.
فکر میکنید در سی سال آینده جشنواره فیلم فجر دولتیتر شود؟ دولتی به این مفهوم که سایه سیاست بر جایزهها و تحسینها غلبه کند.
مهم این است که تعریف ما از دولتی بودن چیست، اگر مدیر عاقل باشد این کار را نمیکند، جایزه مصلحتی، حضور پررنگ سیاستمداران برای تبلیغ و ترویج بعضی سیاستها چندان موجه و معقول نیست. اگر فضای حاکم بر یک دولت تعاملی، کارشناسی و بر اساس فهم مشترک باشد، برنامه اعلام میکند و آن را با کمک دست اندرکاران هر حوزه انجام میدهد.
جشنواره فیلم فجر در مقطعی آن قدر موثر بود که برگزیدگانش با افتخار سیمرغها را به خانه میبردند، مردم برگزیدههای جشنواره را ارج میدادند و منتقدان برندگان را تائید میکردند اما در سالهای اخیر اما و اگرهای داوری فراوان بوده است.
بله، در مقاطعی این تاثیر بیشتر بوده است، جشنواره فیلم فجر در دورههایی درست تصمیم گرفته است، جایزهای که داده شده باعث افتخار جایزه دهنده و جایزه گیرنده بوده است. اما در دورهای تمایل فیلمسازان برای حضور در جشنواره کمرنگ شده است.
در کدام بخش اهداف جشنواره فیلم فجر بیشتر محقق شده است؟
هر جا جشنواره درست برگزار شده و مدیران درست برنامه ریزی کرده و فیلم خوب را تشخیص دادهاند، موفق بودهایم، این باعث شده فیلمساز آثار بهتری ساخته و رشد داشته است.
جشنواره فیلم فجر در طول تاریخ برگزاری روند صعودی داشته است؟
فراز و نشیب داشته، اما طبیعی است زمانی که برنامهریزی در همه حوزهها داشته ایم حرکت به سمت جلو سریع تر بوده است. اگر به برندههای دوران مختلف نگاه کنید، متوجه میشوید که برنده دوره اول با دوره دوم و سوم از هر نظر متفاوت است و تا مقطعی هر چه پیش رفتیم تقریبا فیلمها بهتر شده است.
زمانی که اولین دورههای جشنواره را برگزار میکردید فکر میکردید این جشنواره سی ساله شود؟
به عدد خاصی فکر نمیکردم، اما بسیاری از ما این طور فکر میکردیم که همیشه هستیم پس سنگ بنا را طوری طراحی کنیم که فضا برای پرواز داشته باشیم و البته بدانیم که جای کار زیاد است و تا نقطه مطلوب راه طولانی مانده است.
وقتی صحبت از جشنواره فیلم فجر میشود چه حسی دارید؟
جشنواره فیلم فجر رنگین ترین تابلوی اعلام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی است، یک جشن ملی پررونق و شادی آفرین، جشنواره فیلم فجر معرف خوبی برای انقلاب است و یادم می آورد که زمانی مردم برای دیدن فیلمهای جشنواره ساعتها در صف میایستادند، شیشه سینماها از هجوم علاقمندان میشکست. آن گرما و بهجت فراموش شدنی نیست.
