- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

نگاهی به فیلم «لامپ ۱۰۰»/ وسوسه بزرگ

lampe100-1

فیلم سینمایی «لامپ ۱۰۰» ساخته سعید آقاخانی ایده خوب اما پرداختی ضعیف دارد.

سوره سینما – میثم محمدی: سعید آقاخانی که به تازگی با دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از سی و سومین جشنواره فیلم فجر جلوه تازه ای را از خود نشان داد و توانست توانایی های خود را در زمینه حضور جدی در نقش های سینمایی اثبات کند ، از سوی دیگر این روزها با فیلم سینمایی «لامپ ۱۰۰» در مقام نویسنده و کارگردان خود را در مواجهه با مخاطبان سینما می بیند. «لامپ ۱۰۰» یک درام اجتماعی تلخ است که اعتیاد به مواد مخدر شیمیایی و اثرات مخرب آن را دستمایه قرار داده و قصد دارد این هدف را در بستر زندگی فردی به نام روزبه با بازی محسن تنابنده به تصویر بکشد.

روزبه به پایان خط رسیده و از وضعیت خود خسته است و تلاش می کند تا با ترک اعتیاد زندگی دوباره ای را در کنار همسر و دو فرزند خود آغاز کند، اما توهمات و وسوسه های گوناگون او را ناکام می گذارد. با چنین روندی در یک داستان مسلم است که ما باید با یک لحن یک دست جدی روبرو باشیم که بتواند تلخی و سیاهی منجلاب اعتیاد را به مخاطب القاء کند و تاثیر خود را بگذارد. اما فیلمنامه آقاخانی مدام در حال تغییر لحن از یک زبان جدی به کمدی است و این عامل اسکلت گفتاری اثر را دچار تناقض و سستی می‌کند.

lampe100-2 [1]

به نظر می رسد آقاخانی در این اثر نتوانسته بدلیل ضرورت ، شناسنامه فعالیت خود در عرصه کمدی را باطل کند و به یک فضای نو و جدید دست یابد و در بسیاری از فصول فیلم بی دلیل تلاش دارد که مخاطب را بخنداند و در این راه هم موفق نیست . شخصیت روزبه با بازی تنابنده هم همچون کلیت اثر دچار همین سستی دراماتیک است ، هر چند که تنابنده بطور مقطعی و در برخی سکانس ها بخوبی توانسته از پس ایفای نقش برآید ، اما موقعیت های بسیار سطحی و البته کم شاخ و برگ بودن داستان و تمرکز بیش از حد روی به تصویر کشیدن توهمات شخصیت از عوامل این اتفاق است. ایده اثر خوب است، اما داستانک‌های موثر و پیش برنده منطقی و عمیق در کار دیده نمی‌شود ، چرا که موضوع مورد نظر با توجه به تکرار تولید در مدیوم‌های دیگر ، در صورتی می‌تواند اثرگذار باشد که زوایای متفاوتی از این پدیده را برگزیند و نگاهی خاص به جریان داشته باشد.

این اتفاق در ایده می افتد ، اما در ادامه تلاشی برای ژرف نگری صورت نمی گیرد و شاید اصلی ترین تفاوت و ویژگی که مدنظر فیلمنامه نویس و کارگردان اثر بوده غوطه ور شدن مداوم در توهمات ناشی از استعمال این ماده مخدر شیمیایی است. آسیب دیگری که چنین ضعفی در فیلمنامه ایجاد کرده است ، طراحی سکانس هایی خارج از روایت اصلی و به نوعی اضافه است که باز هم برای پرکردن و تاکید بیش از حد بر روی جریان اعتیاد این فرد است ، در صورتی که بخش عمده ای از این جریان ها می توانست در تمرکز دقیق تر بین رابطه روزبه و خانواده اش قوام پیدا کند تا هم تاثیر بهتری داشته باشد و هم این که وضعیت تلخ و برزخی او را باورپذیرتر کند.

lampe100-3 [2]

از سوی دیگر باید به کارگردانی «لامپ ۱۰۰» اشاره کرد که به لحاظ منطق روایی در تصاویر با مشکل مواجه است و پلان ها و سکانس های بی ارتباط زیادی را در خود جای داده که بسیاری از آنها اضافی است و زبان بصری منطقی را در جهت مضمون اصلی اثر دنبال نمی کند که نمونه بسیار بارز آن را می توان در پلان های هلی شات بی دلیل و نماهای جاده ای مربوط به آغاز و پایان کار دید. نکته دیگر درباره فیلم سینمایی «لامپ صد» موسیقی فیلم است که با بدسلیقگی تمام انتخاب شده است و به هیج وجه نمی توان این حجم از موسیقی سنتی جاری در اکثر سکانس ها را منطبق با فضاهای موجود در اثر دانست و بطور ویژه دوپارگی حسی ایجاد می کند و اینکه چطور می توان با یک موسیقی سنتی آرام که از سازهای ایرانی بهره برده است با اتمسفر سرشار از وهم کاراکتر اصلی همراه بود هم یکی از این ابهامات و اشکالات است. در مجموع به نظر می رسد آقاخانی باید از فضای کارهای تلویزیونی خود فاصله بگیرد و از ابزار سینما به نحو هنرمندانه‌تر و منطقی‌تر برای روایت های خود بهره ببرد.