- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

یک سوال درحاشیه‌ یک تناقض؛ چرا سینما اجازه انتقاد از هر صنفی را دارد جز خود سینماگران؟

honarmand-shakhsi-1

سوره سینما [1]چند ماه قبل و به بهانه حضور محمدرضا شریفی نیا در برنامه شهر فرنگ و حاشیه های پس از آن در مطلبی سوال پرسیدیم که “چرا سینما اجازه انتقاد از هر صنفی را دارد جز خود سینماگران؟” و باب بحثی را گشودیم در مورد وضعیت انتقاد از خود در سینما و در بین سینماگران ایرانی. حالا اما تواتر این بحث در محافل و رسانه های سینمایی بیشتر شده است و پس از پرداخت به این موضوع در برنامه شب گذشته هفت بازخوانی مطلب چند ماه قبل “سوره سینما” که حالا دوباره در حال تکرار شدن است خالی از لطف نیست:

جواد محرمی: در هفته های گذشته حضور محمدرضا شریفی نیا در برنامه ای تلویزیونی و انتقاد از برخی پشت پرده های سینما برای چند روز به حاشیه هایی تکراری در سینما دامن زد و تبدیل شد به یکی از مهمترین خبرهای سینمای کشور، اما حالا با گذشتن از آن حواشی می توان بصورت جدی تر به این موضوع؛ «واکنش منفی جامعه سینمایی نسبت به هر انتقاد درون صنفی » پرداخت و چرایی آن را مورد پرسش قرار داد.

مسئله این است که اهالی سینما همواره نسبت به درز حقایق پشت پرده صنف خود به افکار عمومی محافظه کارانه عمل کرده اند و سعی در انتقاد از هرگونه «انتقاد از خود» داشته اند، اما این رویکرد غیر منعطف سینماگران نسبت به افشای برخی مناسبات پشت پرده آنها در حالی صورت می گیرد که خود آنها همواره این حق را به حود می دهند که به اقتضای حرفه و ابزاری که در اختیار دارند به متن و حاشیه امور افشار و اصناف مختلف سرک بکشند و هرگونه اعتراض اقشار و اصناف مختلف را سنگی بر راه هنر خویش می دانند؛ نمونه اخرش هم بحث هایی که حول «درحاشیه» مهران مدیری شکل گرفت و اعتراض پزشکان و اعتراض سینماگران به انتقادهای پزشکان.

سینماگر مورد نظر رفته خودش را بسازد

ماجرای اخیر اما از کجا شروع شد؟ محمدرضا شریفی نیا در یک برنامه تلوزیونی در واکنش به سوال مجری که از او پرسید: «میهمانی داشتیم که گفته بود بین بازیگران سینما استعمال مواد مخدر رواج پیدا کرده است و در مورد خیلی از آنها مشکل ساز شده است چقدر این موضوع صحت دارد؟» پاسخ داد: «بازیگری را سر صحنه می بینی که وسط کار گذاشت و رفت. می پرسی کجا رفته؟ می‌گویند رفته که خودش را بسازد! اتفاقا معضل من با کسانی که می‌گویند باند داری همین است. کسانی که من برای بازیگر می‌آورم از لحاظ اخلاقی طلا هستند. متاسفانه اعتیاد معضلی است که گریبانگیر بعضی از بازیگران ما شده است و خیلی‌ها به مشکل خوردند. (به خنده) یکی بود که می‌گفت یک جایی بگذاریم که تست اعتیاد بگذارند و بعد وارد سینما شوند.»

sharifi-nia [2]

اما همین صراحت شریفی نیا در تایید رواج اعتیاد در میان برخی سینماگران با واکنش تعدادی از آنها، از جمله احمدرضا درویش در همان برنامه تلوزیونی مواجه شد. پاسخ درویش به پرسش مجری درباره‌ وجود مواد مخدر در بین برخی اهالی سینما این بود که «من به خودم اجازه نمی‌دهم در مورد چنین مطلبی حرف بزنم. از نظر من چنین چیزی در سینما وجود ندارد. اگر هم وجود دارد حتماً باید آن را استتار کنیم و در درون خانواده آن را دنبال کنیم. هر خانواده‌ای باید عیوب خود را در درون خود نقد و رفع و معالجه کند. افشاگری در یک برنامه‌ زنده در مورد هنرمندان سینما و سینمایی که از اطراف دچار فشارهای مختلف است و با زحمت، آبرو و حرمتی به دست آورده است و الگوی افراد است، آن‌هم از طرف کسی که به هر حال حرفش اثرگذار است، پسندیده نیست. من به آقای شریفی‌نیا و دوستان دیگری که این گونه فکر می‌کنند توصیه می‌کنم که بدون سرپوش گذاشتن بر عیوب، از محاسن بگویند و حمل بر صحت کنند و عیوب را با بزرگ‌منشی در داخل خانواده با اخلاق حسینی حل کنیم.

چرا به زندگی خصوصی ما گیر می دهید؟

این واکنش منفی به افشای عمومی برخی ناهنجاریهای اخلاقی در سبک زندگی جامعه سینماگران اما موضوعی بی سابقه نیست. برای مثال تهمینه میلانی پس از ساخت فیلم سینمایی «سوپراستار» بعضا با واکنشهای معترضانه هم صنفیهای خود مواجه شد.

فیلم سینمایی «سوپراستار» سبک زندگی یک ستاره سینمای ایران را به تصویر می کشد که غرق در رفاه مادی مانند فردی تازه به دوران رسیده، بی مسئولیت و منزوی رفتار کرده و کمترین تعهدی به ارزشهای اخلاقی جامعه از خود نشان نمی دهد.

super star [3]

اعتیاد یکی از رفتارهای حاشیه ای «سوپراستار» را تشکیل می دهد. کوروش زند که موفقیت و شهرت، او را به آدمی مغرور و خوش گذران و غرق در فساد تبدیل کرده‌ با دختری ۱۶ ساله مواجه می شود که فرزند خود اوست و طبق قرار باید توسط زن اولش پیش از تولد سقط می شده است.

میلانی جایی درباره واکنشهای منفی به فیلم گفته: «در جشنواره فجر خدا را شکر کردم که این فیلم جایزه‌ای نگرفت. چراکه اگر جایزه می‌گرفت، صحبت‌هایی که مبنی بر سفارشی بودن این فیلم مطرح می‌شود، شدت می‌گرفت و حال آن‌که من حوصله بحث با برخی افراد را نداشتم. به نظر می‌رسد که ورود به برخی حیطه‌ها، خاص عده‌ای محدود است و من حق ورود به آن را نداشته‌ام و حال هم که وارد این حیطه شده‌ام به سفارشی ساختن متهم می‌شوم. شاید کم‌خطرترین فیلم من «سوپراستار» باشد. اما بعد از همین فیلم سردبیری در یکی از مجلات عنوان کرده بود که کار این خانم به جایی رسیده که به زندگی خصوصی ما گیر می‌دهد و همان فرد موجی درست کرد که نه تنها در جشنواره و پس از آن به مخالفت با بنده پرداختند».

وقتی بی رحمی سینما گریبان جیرانی را هم می گیرد

فریدون جیرانی در مقطعی با رویکرد بازنمایی به قول خودش بی رحمی سینما سه گانه «ستاره ها»(ستاره بود، ستاره است، ستاره می شود) را جلوی دوربین برد. سه گانه که قرار بود کمی از پشت پرده و مناسبات حاکم بر سینما را جلوی دوربین ببرد. جیرانی در جایی به خوبی مفهوم بی رحمی سینما در تقابل با حرفه ای ها و بزرگان قدیم این عرصه را به نمایش گذاشته است و در جایی دیگر هم بی رحمی سینما در قبال هنروران (سیاهی لشکرها) را به نمایش می گذارد؛ آنهایی که سالیان سال پشت صحنه فیلم ها حسرت می خورند اما به جایی نمی رسند. بدترین برخوردها را می بینند و در کنار بازیگران اصلی، حتی از کوچکترین امکانات و احترامی برخوردار نیستند.

setareh-ast [4]

حذفیاتی که این بار با فشار اصناف سینمایی به یک فیلم تحمیل شد

جیرانی در جایی از موضعگیری برخی از اصناف سینمایی درباره فیلم گلایه کرده بود و با بیان اینکه فیلم در قیاس با نسخه‌ای که در جشنواره فجر به نمایش در آمد، کوتاه شده است گفته بود این حذفیات نه به خواست کارگردان، بلکه به خاطر شرایط اتفاق افتاده است.

او تاکید کرده بود که وزارت ارشاد در حذف بیشتر صحنه‌های فیلم نقشی نداشت و به خاطر برخی مصلحت‌ها این اتفاق افتاده است.

مصلحتهایی که جیرانی با اتخاذ لحنی محافظه کارانه از آن سحن گفته بود چیزی نبود جز منافع برخی اشخاص و جریانهای بانفوذ و قدرتمند که بر بسیاری از امور سینما سلطه یافته اند. این بار خودیهای سینما بی رحمانه به جان یک فیلم از یک کارگردان از قضا همفکر افتاده بودند و ظاهرا تیغ بانفوذهای سینما آنقدر تیز بوده تا بتواند به فردی مثل جیرانی بفهماند که پایش را که مقداری از گلیمش بیرون زده جمع و جور کند.

وقتی بیضایی سینما را متهم می کند

اما حکایت بهرام بیضایی فرجام دیگری یافت. جایگاه او در سینمای ایران اجازه نمی داد تا بر موضع مستقل و اعتراضی خود پای نفشارد و بخشی از راز مگوی سینما را در آخرین اثر سینمایی اش افشا نکند.

بیضایی در فیلم «وقتی همه خوابیم» خیلی مستقیم به بحث زد و بندهای پشت صحنه سینما پرداخت و نشان داد که کارگردان ها برای فیلمسازی با چه موانعی روبرو هستند. تهیه کننده هایی که صرفا برای سود بیشتر حاضرند هر کس و ناکسی را به فیلم وارد کنند و دیگر بحث حرفه ای بازیگری برایشان اهمیت چندانی ندارد. سینما کم کم به جایی می رسد که حرفه ای ها حذف می شوند و اعتراضات کارگردان هم به جایی نمی رسد.

بعد از اکران فیلم در جشنواره، خیلی ها بر بیضایی خرده گرفتند و شیوه او در پرداخت عریان به حواشی سینما را نپسندیدند.

یکی از شخصیت‌های فرعی فیلم او سرمایه‌گذاری است که گویا با مقاصد دیگری به سینما آمده و دخترکی معصوم هم طعمه تازه اوست. فیلم که در جشنواره به نمایش درآمد، حرف و حدیث‌ها هم شروع شد و این نوع نگاه افشاگرانه نسبت به سینما نه به مذاق متولیانش خوش آمد و نه دست اندرکارانی که تصور می‌کردند به تهیه کننده‌ها و سرما‌ه گذارها توهین شده است. همین حرف‌ها هم باعث شد فیلم با اصلاحات زیادی روبه رو شود و به قول معروف زهرش را گرفتند و در اکران عمومی آن نیز خللهایی ایجاد کردند.

 vaghti-hame-khabim [5]

مگر می‌شود بنیاد تفکراتی نوین را در جهان پایه‌ریزی کرد و به انضباط پایبند نبود‌

اما قبل از محمدرضا شریفی نیا، آخرین نفری که انتقاداتی را به وضعیت سینما انجام داد و بازهم با واکنشهایی از سوی همکاران خود مواجه گشت امیر سماواتی، تهیه کننده سینما، بود. سمواتی, چندی پیش در نوشتاری با عنوان «اخلاق‌، اندیشه‌ و سینما» اینگونه اعتراض خود را به بی‌انضباطی، خواب‌آلودگی، بازیگوشی و استفاده از مواد مخدر برخی سینمایی‌ها در پشت صحنه فیلم‌ها نشان داد که البته بازهم با واکنش منفی و مخافظه کارانه از درون سینمایی ها مواجه شد که چرا بداخلاقیها را رسانه ای کرده است.

سمواتی نوشته بود: «مدت‌ها بود از بی‌اخلاقی‌های سینما در رنج بودم و این رنج را در چهره بسیاری از هنرمندان شایسته نیز می‌دیدم. از بی‌انضباطی که سرلوحه ساختار تولید در سینما شده است‌، بی‌وقت آمدن‌، جدی نبودن‌، بازیگوشی‌، خواب‌آلودگی‌، دروغ‌ و تفکرات محفلی که بیشتر بخشی از پشت صحنه‌های فیلم‌ها را به یک بزم تبدیل می‌کند تا یک هنر‌، صنعت و مهم‌تر از همه استفاده از مواد مخدر که برای بعضی مایه فخر هم شده است.»

amir-samavati [6]

مگر می‌توان سینماگر بود و اندیشه‌های متعالی را جست وجو نکرد‌

این تهیه کننده می افزاید:« اگر سرلوحه یک سینماگر تعهد و بازسازی و اصلاح اجتماعی باشد این زمینه‌های آلوده، شخصیت‌های انسانی ما را به کجا می‌برد؟ مگر می‌توان سینماگر بود و نسبت‌های ریاضی را درک نکرد؟ مگر می‌توان سینماگر بود و اندیشه‌های متعالی را جست وجو نکرد‌؟ مگر می‌توان به انسان و کرامت او فکر نکرد؟مگر می‌شود بنیاد تفکراتی نوین را در جهان پایه‌ریزی کرد و به انضباط پایبند نبود‌، واقعا کجایند این مدیران محترم که بازیگر یا فیلمبردار یا هر تخصص شغلی مهم را به دلیل دیرآمدن، خواب آلود بودن یا … جریمه یا از کاری منع یا اخراج کنند. »

به گفته سمواتی «در تمامی سندیکاهای غرب و تمامی آژانس‌ها با کوچکترین گزارش از طرف کارفرما‌(تهیه کننده)، صنف یا سندیکا شخص خاطی جریمه و از کارهای جدید باز می‌دارد. زمانی در وزارت ارشاد اگر گزارش یا رنج نامه‌ای از طرف کسی می‌رفت محلی از اعراب بود، اما امروزه تسامح با هنرمندان به یک غلط مصطلح اجتماعی درآمده تا جایی که پلشتی و بی‌نظمی و ژولیدگی و ژست‌های من‌درآوردی به شاخصه‌های هنرمند بودن تبدیل شده است. بدتر آنکه گاه مجریان رسانه ملی و وزارت ارشاد از این آدم‌های سراسر آلودگی مفتخرند. آیا نسل جدید این مفاخر از درون خالی را به عنوان بت‌های کاذب نخواهد پذیرفت؟ آیا این اشاعه فساد و تبلیغ علیه انسان و اندیشه نیست؟!»

این تهیه کننده سینما که به قول خودش از مشاهده این رفتارهای ضداخلاقی در سینما به ستوه آمده در پایان نوشته اش آورده بود: «به نظر می‌رسد جای یک قانون کارت زرد و قرمز در سینمای ایران و در حوزه مدیریت فرهنگی جامعه برای همه ما خالی است.»

این داستان ادامه دارد؟

طبعا ماجرای انتقادهای شریفی نیا و انتقادها از او اخرین اتفاق از این سیر نخواهد بود، اما با مشاهده این روند تقریبا ثابت این سوال بصورت جدی تر مطرح می شود که چرا سینماگران که خود را در مورد انتقاد از هر قشر و صنف و گروهی محق و آن را- به درستی- لازمه ی حیات طبیعی سینما می دانند، همین حق را در مورد منتقدان خود قائل نیستند و اجازه هیچگونه انتقادی از سینماگران را حتی به خود سینماگران نمی دهند؟