- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

۳ روایت از ششمین دوره جشنواره فیلم عمار: از سرمایه‌ها تا تهدیدها

ammar-1

سوره سینما [1]علی جعفرآبادی [2] : حالا و پس از حدود نیم دهه برگزاری، می‌توان نگاهی دقیق‌تر و همه‌جانبه‌تر به جشنواره سینمایی عمار، به مثابه تنها رویداد هنری کشور با ماهیت و مبنایی وابسته و متعلق به جریان فرهنگی انقلاب انداخت، و فراتر از بحث و بررسی در مورد آثار و فیلم‌های به نمایش درآمده، از موفقیت ها یا ناکامی های این فستیوال در دستیابی به اهداف و مقاصد خود سخن گفت. این نگاشته قصد دارد تا در نگاهی کلی‌تر، به مسیر طی شده عمار در این شش دوره نگاهی اجمالی بیندازد. مسیری که بروز و ظهور داشته‌ها و کاستی‌های آن، در آخرین دوره برگزاری جشنواره در ماه گذشته مشهود بود.

روایت اول: سرمایه‌های عمار    

جشنواره سینمایی عمار به عنوان یک پدیده اجتماعی – پیش از بررسی آن به عنوان یک رویداد فرهنگی/هنری- یکی از به موقع‌ترین و ظریف‌ترین واکنش‌های اجتماعی در قبال شرایط به وجود آمده در یک دوره زمانی خاص بود که در جامعه‌ی رخوت‌زده و بی‌واکنش ما، ظهور پیدا کرد. عمار، واکنش فرهنگی جریان انقلاب اسلامی به تبعات، گستره و متعلقات رویدادهای سال ۸۸ کشور بود که در قالب یک جشنواره سینمایی – هرچند بدون اغلب ویژگی‌های یک فستیوال هنری در معنای کلاسیک موجود در ادبیات هنری مرسوم – تجلی یافت. بی‌شک اصلی‌ترین موفقیت جریان جشنواره عمار در این شش سال، غلبه بر فضای رسانه‌ای مخالف خود در پیکره رسانه‌های هنری کشور و مطرح کردن خود علی رغم بایکوت رسانه‌ای کامل روشنفکران در عرصه فرهنگ است.

از سوی دیگر، شکستن تابوهای پیش ساخته عرصه هنر روشنفکری، از وارد کردن هر نیروی علاقه‌مند و دغدغه‌مندی از گوشه و کنار کشور به عرصه فیلمسازی، بها دادن به ایده‌ها و آثار نیروهای جوان و تازه نفس، طرح مضامین دینی و انقلابی در آثار، به راه انداختن جریان‌هایی همچون پویش مردمی حمایت از رزمندگان مقاومت در دوره اخیر، گونه تازه‌ای از ستاره‌سازی هنری و اسطوره‌گرایی– همچون ماجرای ننه عصمت و دستکش‌های او در یکی دو دوره اخیر جشنواره– و از همه مهمتر نمایش و مطرح کردن آثاری با سویه‌هایی کاملاً متفاوت از سینمای روز کشور در جشنواره که در هر فستیوال و محفل هنری دیگری از دیده شدن آنها جلوگیری می‌شود، بزرگترین ارمغان عمار برای هنر انقلاب است.

عمار جشنواره‌ای سینمایی است که نشان می‌دهد جریان گفتمانی انقلاب اسلامی قادر است محفلی “سینما”یی را راه اندازی کند که در آن “فیلمی” داستانی با موضوع اعزام نیروهای مدافع حرم “اکران” شده، در پایان به حضرت زینب کبری(س) “تقدیم” شود، “بازیگران” آن که سابقه حضور در آثار سینمایی و تلویزیونی متعددی را داشته‌اند با “تشویق تماشاگران” حاضر در سالن رو‌به‌رو شده، و فیلم مورد “نقد و بررسی” منتقدین قرار گیرد. و دستاورد مهم جشنواره عمار در همین هم نشینی لغات و اصطلاحات داخل گیومه است که تا پیش از این منحصر و مختص جریان اصلی سینمای کشور بود و هر رد و حضوری از گفتمان انقلاب در پیکره آن مورد طرد قرار می گرفت.

ammar-2

روایت دوم: تهدیدهای عمار

پس از اعلام جدول اصلی نمایش آثار جشنواره در پایگاه‌های خبری، غیبت چند اثر مهم از جریان انقلاب –مانند تولیدات مرکز مستندسازی حوزه هنری– در این فهرست، زمزمه‌ای را در میان پیگیران این جشنواره به راه انداخت که خبر از رویکردی اشتباه در انتخاب فیلم‌ها می‌داد، که همچون تمامی جشنواره‌های سینمایی، مبتنی بر نوعی از طیف‌بندی درون گفتمانی بود. به عبارت دیگر، گلایه‌ی جاماندگان این فهرست از نگاهی در جشنواره بود که تصمیم می‌گرفت گروهی در گفتمان انقلاب را نادیده گرفته و به گروه دیگری بها دهد. این اتفاق، زنگ خطر بزرگی را به صدا در می‌آورد. مرزبندی در میان جریان‌های سینمای انقلاب یا تقسیم زمین بازی به چند طیف و دسته و گروه، حرکت در همان مسیر زوال یافته‌ایست که منش و روش محافل هنری مرسوم و متداول عرصه سینماست.

دومین آفت بزرگ این رویداد، انتخاب افرادی با کارنامه نه چندان پربار هنری به عنوان اعضای هیئت گزینش یا داوری آثار است. نباید فراموش کرد که مهره‌های حاضر در مقام داوری، به طور طبیعی و بدیهی باید وجهه و جایگاه “استادکار” داشته باشند و از منظری آموزگارگونه به آثار نگاه کنند. وقتی ماهیت انتخاب و داوری آثار برای مخاطب گنگ و مبهم باشد، شائبه دخالت عناصر فرامتنی در عملکرد جشنواره پررنگ‌تر خواهد شد و این شائبه برای هر نگاه وابسته به جریان انقلاب اسلامی آفت و تهدید بزرگی است.

انتخاب غلط داوران به همان اندازه که مخاطب و هنرمند حاضر در جشنواره را دلسرد و بی‌انگیزه می کند، به افراد حاضر در جایگاه داوری نیز لطمه و ضربه خواهد زد و برای ادامه مسیر هنری به آنها نشانی غلطی خواهد داد. همان آدرس غلطی که برگزاری مراسم بزرگداشت برای فیلمسازی تازه‌کار و جویای نام به وی خواهد داد. اگرچه عمار قصد دارد تا از ساختارهای سینمای روشنفکری و فستیوالی کلیشه‌شکنی کند، اما بدیهی است که ذات مفاهیمی همچون “بزرگداشت” بار و اعتباری در خود دارد که عملاً نه لزومی به بازتولید آن وجود دارد و نه امکان بازآفرینی معنایی در دل آن به چشم می‌خورد. برگزاری مراسم بزرگداشت برای یک “فیلمساز” – اگرچه در باور به ارزشمند بودن وی برای جریان هنر انقلاب شک و خللی نیست- که هنوز یک فیلم بلند سینمایی را کارگردانی نکرده است و مجموعاً چیزی در حدود ۲ ساعت اثر تصویری تولید و برای مخاطب عرضه کرده است، به آینده و تصورات وی از کار خود لطمه‌ای می‌زند، که چندین و چند عمار دیگر قابلیت بازیابی و اصلاح آن را نخواهد داشت. از دیگر سو، پایین آمدن سطح تصور افراد تازه نفس و نوجو از سینمای مطلوب انقلاب، تهدید بزرگ دیگری است که چنین کنش‌هایی به آنها دامن می زند.

روایت سوم: ۲ نمونه از آثار مهم دوره ششم

در شرایطی که فیلم سینمایی «در مدت معلوم» (وحید امیرخانی) با موضوع ازدواج موقت و بحران جنسیتی روی پرده سینماها بود و فروش خوبی هم داشت، مستندی با عنوان «پشت صحنه» (تورج کلانتری) با همین موضوع و درون‌مایه به روی پرده جشنواره عمار رفت که از مدتها پیش از اکران، تبلیغات نسبتاً گسترده‌ای برای آن شده بود. اگرچه این مستند از حیث شیوه پرداخت به موضوع جسورانه ارزیابی می‌شود، و شاید یکی از بی‌محاباترین آثار ساخته شده در کشور با این تم به حساب آید، اما همچون نمونه‌های مشابه خود، اثری است که ساخت و تکنیک کاملاً معمول و عادی خود را، پشت سر موضوع ملتهبی که انتخاب کرده است پنهان می‌کند.

فیلم از منظر ساختاری، جز اثری با سر و شکل معمول مصاحبه محور نیست، اما کمتر منتقد و کارشناسی به این ساختار یکنواخت اشاره می‌کند. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد که برخی از فصول فیلم همچون رفتن به دل یک جمع دوستانه مختلط از دختران و پسران جوان، و طرح سوالاتی تا این حد بی‌پرده از آنان، در دل این اثر اساساً لزوم روایی نداشته، و جز تاثیرات فرامتنی محتمل در جمع مذکور در جایی بیرون از قاب این مستند، و جذابیت سازی برای مخاطب، کارکرد بیشتری ندارد. طرح سوالاتی در زمینه مسائل و آسیب‌های جنسی امروز جامعه از تعدادی سوژه متنوع و متفاوت، اگرچه لازمه چنین اثری است، اما حضور فیلمساز متدین متعهد در میان گروهی از پسران و دختران که رابطه دوستی با یکدیگر دارند و پرسش از تصورات آنها از ابعاد و اثرات و مناسبات روابط جنسی، و پاسخ های گروهی آنها در حضور یکدیگر، آنچنان که باید مناسب و شایسته به نظر نمی‌رسد.

«هنگامه» (امیر داسارگر) فیلمی داستانی و نیمه بلند است که زندگی یک روز زوجی (با بازی امین ایمانی و سوگل طهماسبی) را روایت می‌کند. مرد قصد اعزام به جبهه‌های سوریه را دارد اما بارداری همسرش وی را در تصمیم خود مردد کرده است. فیلم در ترسیم روابط یک زوج جوان متدین(و انقلابی) جزییات نگر و دقیق است و می‌توان گفت که یکی از اولین تجربه‌های سینمای ایران در پرداخت مناسب چنین خانواده‌ای محسوب می‌شود. طراحی صحنه مناسب که بدون تاکید و تمرکز، اجزای متنوع متناسب با زندگی چنین زوجی را در گوشه و کنار کادر جای می‌دهد، در کنار عدم کلیشه‌زدگی فیلمساز در نمایش شخصیت‌های مذهبی (که بی‌شک ناشی از تجربه‌های زیسته سازنده اثر نیز بوده است) و همچنین بازی خوب سوگل طهماسبی در نقش هنگامه که در اجرای ابعاد روانی نقش، حد و مرزهای کنش و واکنش شخصیت را به خوبی دریافته، از جمله نکات مثبت فیلم محسوب می شود. اما علی‌رغم این وجوه مثبت، فیلم در روایت داستان خود با چالشی رو به روست که به نظر قابل حل نیز نمی‌رسد.

گره اصلی فیلم، تردید شخصیت اصلی برای ماندن یا رفتن به جبهه‌های سوریه است. انتخاب این گره مبتنی بر ایدئولوژی دینی، از مبنا قابلیت خلق درام را ندارد، زیرا دو راهی شهادت یا خانواده، کشمکشی نیست که با مناسبات مادی ملموس، قابل حل و گره‌گشایی باشد. مخاطب در تمام طول فیلم منتظر است تا رویدادی جدید را ببیند، که در مسیر قصه تغییری به وجود بیاورد، اما هیچ کنش و فراز و فرودی رخ نمی‌دهد، و عملاً گره “ماندن نزد خانواده یا رفتن به جبهه” از نظر دراماتیک “حل” نمی‌شود. این مقاومت در برابر گره‌گشایی، ویژگی مشترک تمامی کشمکش‌های مبتنی بر ایدئولوژی است، که در دل مختصات نگاه دینی حل، اما در مقیاس ادبیات نمایشی قابل گشایش نیستند. به بیان دیگر، مفهوم “تکلیف” و “وظیفه دینی” در ادبیات مذهبی، نمود عینی دراماتیک ندارد، و به همین علت هنگامه از فیلمنامه یکنواخت و بدون فراز و فرود خود رنج می‌برد.