- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

وقتی نمی‌دانیم با موضوع «مهم»مان چه کنیم / نقد سوره‌سینما بر «در مدت معلوم»-۱

dar-modate-maloom1

سوره سینما [1]حسین ساعی‌منش [2] : ۱) میثم سر کلاس از سه نوع برخورد نزدیک یاد می‌کند: یکی که نصف دین است و خرج بالایی هم دارد؛ دومی که منتهی به عقوبت الهی می‌شود؛ و سومی که به «برخورد نزدیک از نوع سوم» شناخته می‌شود و طبعا به خاطر عدم دسترسی به مورد اول و اجتناب از مورد دوم به وجود آمده. خب با این توضیح که هیچ مشکلی وجود ندارد. وقتی فرضمان به این شکل مطرح شود، طبیعی است که ازدواج موقت معقول جلوه می‌کند. «در مدت معلوم» اگر ادعای آسیب‌شناسی و تحلیل و بررسی موضوعی اجتماعی را داشته باشد و نخواسته باشد از آن موضوع، صرفا به عنوان بستری برای نمایش لودگی و طرح شوخی‌های جنسی استفاده کند، باید به سراغ این برود که دلیل غیرمعقولی که منجر به ایجاد قبح حول این مساله شده را رد کند. مشکل فیلم هم دقیقا همین‌جاست. این‌که مساله را طوری طرح می‌کند که اصلا دلیلی دیده نمی‌شود. مسلما در این‌جا نمی‌خواهیم برای این قبح اصالت قائل شویم و از آن دفاع کنیم، اما باید به این مورد توجه داشته باشیم که بالاخره دلیلی وجود داشته که این قبح به وجود آمده. حالا ممکن است این دلیل را ناموجه بدانیم، اما وجودش را که نمی‌توانیم منکر شویم. مشکل فیلم این است که قضیه را بیش از حد بدیهی مطرح می‌کند. فقط نشان می‌دهد که هرجا میثم صحبت از ازدواج موقت می‌کند، همه چپ‌چپ نگاهش می‌کنند و تشرش می‌زنند. اما اصلا معلوم نیست «چرا» این کارها را می‌کنند. در نتیجه مخاطب مجبور می‌شود دانسته‌های خارج از فیلم خودش را تاثیر بدهد. اما اگر این کار را نکند، با توجه به نحوه طرح مساله‌ای که در فیلم دیده می‌شود، احتمالا به نتیجه جالب‌توجه‌تری خواهد رسید: این‌که همه آدم‌ها به جز میثم و آن دختر طبقه پایینی و آن پسری که دربه‌در دنبال میثم است (و طبعا سازندگان فیلم)، احمق‌اند که مساله به این واضحی را نمی‌فهمند (و تمام افراد دیگری که از آغاز بدعت تا به حال، در قبال آن موضع داشته‌اند هم از این صفت مستثنی نخواهند بود).

«در مدت معلوم» دست روی موضوعی می‌گذارد که حتی نمی‌تواند آن را به درستی مطرح کند. و طبیعی است که هیچ وقت نتواند در آن موضوع عمیق شود. و این یکی از مهم‌ترین ضعف‌های فیلم است. البته همه این‌ها در شرایطی است که فیلم، ادعای آسیب‌شناسی و تحلیل و بررسی موضوعی اجتماعی را داشته باشد و نخواسته باشد از آن موضوع، صرفا به عنوان بستری برای نمایش لودگی استفاده کند.

۲) میثم، برخورد نزدیک از نوع سوم را پیشنهاد می‌دهد. قاعدتا نظر فیلم هم همین است. اما مساله به همین سادگی نیست. در فضای خود فیلم هم تناقض عجیبی به چشم می‌خورد: میثم، به عنوان کسی که دغدغه ازدواج موقت دارد و زمین و زمان را در پی آن به هم دوخته (و «اخلاق جنسی» شهید مطهری هم می‌خواند)، جوان آسمان‌جل علاف درس‌نخوانی است که از صبح تا شب در خیابان می‌گردد و در این میان کتابی هم نوشته است! و همه این‌ها در حالی است که موقعیت ازدواج برایش فراهم است و رد می‌کند! بدون این‌که هیچ دلیلی هم مطرح شود. اصلا چرا کسی که چنین موقعیتی دارد در پی ازدواج موقت است؟ چرا دغدغه‌اش چنین مساله‌ای شده وقتی هیچ درگیری منطقی با آن ندارد؟ چرا مخاطب باید چنین چیزی را باور کند؟

dar-modate-maloom2

مساله دیگری هم هست: فیلم، ازدواج موقت را به عنوان تنها راهکار معقول و مشروع افرادی که بضاعت ازدواج ندارند، معرفی می‌کند، اما عملا برای شخصیت‌هایش چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. میثم و آن پسر عینکی که مدام «استاد» خطابش می‌کند (و بعد از «مردن به وقت شهریور» نشان داده که استعداد شگرفی در هر چه مضحکتر بازی کردن نقش‌های بد نوشته‌شده دارد)، بدون این‌که به هیچ نتیجه خاصی برسند، فعالیت‌هایشان را متوقف می‌کنند. حتی مشکلات سر راهشان هم، به جز آن سکانس دفتر نیکان، نشان داده نمی‌شود. یعنی فیلم، عملا بدون این‌که هیچ راهی جلوی پای شخصیت‌هایش (در این زمینه) بگذارد، آن‌ها را رها می‌کند و قضیه را به بی‌ربط‌ترین و مضحک‌ترین شکل ممکن به پایان می‌برد: لیف‌فروش آن کوچه کذایی مرد از آب درمی‌آید!

پیش گرفتن این روند غیرمتعهدانه در قبال شخصیت‌ها و قصه، از طرف فیلمی که اساسا برای طرح موضوعی اجتماعی ساخته شده، مسلما ریشه در محافظه‌کاری متناقضی دارد که از اکثر لحظات فیلم پیداست. شاید به این دلیل که سازندگان فکر کرده‌اند همین که «در مدت معلوم» را در تیتراژ به «فی المدت المعلوم» تغییر دهند، به اندازه کافی فیلم «جسور»ی ساخته‌اند.

۳) در کنار این‌ها که گفته شد، شاید تشتت در روایت مهم‌ترین ایراد «در مدت معلوم» باشد. اصلا معلوم نیست که قصه اصلی فیلم چیست. قصه کسی که به دنبال موردی برای ازدواج موقت است؟ کسی که کتابش اجازه چاپ نمی‌گیرد؟ کسی که علیرغم حرف و حدیث‌ها در پی برقراری ارتباط با همسایه پایینی ساختمان محل سکونتش است؟ کسی که به اشتباه متهم به کار سیاسی می‌شود؟ کسی که بعد از یک رابطه عاشقانه قدیمی در پی ایجاد رابطه‌ای دوباره با کسی دیگر است؟ کسی که نسبت به هم‌اتاقی‌اش بدبین شده است؟ همه این‌ها خط اصلی فیلم هست و نیست. معلوم نیست کدام اصلی است و کدام فرعی. فیلم یکی را دنبال می‌کند و بدون هیچ توجیهی سراغ دیگری می‌رود. اغلب‌شان هم به هم ربط ندارند. و اکثرا حتی به موضوع اصلی هم بی‌ارتباط‌اند. به حدی که حتی ممکن است مخاطب ایرادگیر، آن‌ها را سوءتفاهم برانگیز هم بداند (هم‌جواری زنی که چون ذهنش درگیر تحصیل بوده ازدواج اشتباه و ناموفقی داشته، با مردی که پیشنهاد ازدواج را رد می‌کند و به دنبال مورد موقتی است، نمی‌تواند نشان‌گر تلقی منحرفی از این موضوع باشد؟). این سردرگمی حتی دامن شوخی‌های فیلم را هم می‌گیرد. یک بار صحنه‌هایی را که باعث خنده در سالن سینما شده، به یاد بیاوریم: هومن سیدی موی دماغش را اصلاح می‌کند، جواد عزتی ادای بروس لی را درمی‌آورد، صاحبخانه از عایق می‌گوید… فارغ از این‌که این شوخی‌ها مناسب یک فیلم سینمایی هستند یا نه، هیچ‌کدامشان هیچ ربطی به آدم‌ها، فضا و موضوع فیلم ندارند. صرفا وجود دارند تا زمان فیلم را پر کنند و تماشاگران را بخندانند. به این ترتیب، «در مدت معلوم» به عنوان یک محصول «هنری» تمام جذابیت‌های ریز و درشتش را از دست می‌دهد. فقط می‌ماند بازی هومن سیدی که آن هم به پای «من دیه‌گو مارادونا هستم» و حتی «اعترافات ذهن خطرناک من» هم نمی‌رسد و البته به نظر نمی‌رسد که دوباره نیازی به ذکر این نکته باشد که این مورد آخری هم کاملا مجزاست و ربطی به کلیت فیلم ندارد.

dar-modate-maloom3

۴) با توجه به این‌که «در مدت معلوم» در اغلب اوقات از موضوعش فاصله می‌گیرد و این ضعف فیلم به شمار می‌رود، اما پرداختی که آن لحظات معدود مرتبط دارند، می‌توانند ضعف مهم‌تری محسوب شوند. همه این صحنه‌ها، میثم را نشان می‌دهند که دارد در مورد ازدواج موقت «حرف» می‌زند. یک‌بار سر کلاس، یک‌بار با استاد دانشگاه، یک‌بار با کسی که قرار است خاطراتش را چاپ کند و یک‌بار هم با مسئول دفتر نیکان. همه چیز به «رو»ترین شکل ممکن نمایش داده می‌شود. «حرف»ها هم صرفا به لطف مزه‌پرانی‌های بی‌ربط این و آن حوصله‌سربر نیست. هیچ خبری از پرداخت هنرمندانه و بیان سینمایی نیست و یحتمل اوج خلاقیت در آن‌جا بوده که اسم آن کسی که مانع چاپ کتاب می‌شود را بدعتی گذاشته‌اند. و به این ترتیب، نشان داده می‌شود که «مضمون‌زدگی» که غالبا به عنوان آفت سینمای جدی و روشنفکرانه از آن یاد می‌شود، چطور می‌تواند فیلمی (ظاهرا) کمدی و متعلق به سینمای تجاری را از ارزش بیاندازد.

در این میان اما از همه بدتر، همان صحنه شروع فیلم است. همان جایی که میثم در ان سمینار شرکت می‌کند و بلندگو به دست می‌گیرد و حرف می‌زند. جدای از این‌که مشکل ذکر شده، به بدترین شکل خود در این‌جا ظهور می‌کند، نحوه طرح مساله و صحبت از آن به شدت عامیانه و غیرمنطقی است. این‌که مشکلات مطرح شده در آن سمینار را حرف‌های دهان‌پرکن بدانیم و مهم‌ترین مساله جوانان و منشا دغدغه‌های دیگرشان را مشکل جنسی معرفی کنیم، نه تنها بحث مورد نظر را جدی جلوه نمی‌دهد، بلکه حتی آن را لوث هم می‌کند و امکان بحث جدی در آن موضوع را از بین می‌برد. این نوع نگاه البته ناشی از منطق عجیب و آشنایی است که معمولا در «دورهمی»های اهل فامیل دیده و شنیده می‌شود ولی اخیرا پایش به سینما هم باز شده است. منطقی که برای مهم جلوه دادن حرفش، خود را ملزم می‌داند که از موضوع بی‌ربط دیگری سلب اعتبار کند. و خب… انگار باید خیلی عقب‌تر بیاییم و تفاوت «ساحت هنر» و «گعده‌های بی‌حاصل دورهمی» را هم گوشزد کنیم!

***

«در مدت معلوم» می‌تواند مکررا ثابت کند که دغدغه‌های متعالی و ارزشمند، شاید حسن نیت کسی را نشان دهد و او را به عنوان «آدم خوب»ی بشناساند، ولی برای تبدیل شدن این «آدم خوب» به «فیلمساز خوب» ظرایف دیگری هم لازم است.