- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

معززی‌نیا خطاب به رحمانیان: حرف‌هایی می‌زنید که با عقل آدمیزاد جور درنمی‌آید!/ پاسخ رحمانیان: معززی‌نیا جزئی از جریانی‌ست که فیلم‌های غیرهمسو با سیاست‌های رسمی را هدف قرار داده‌اند

moazezi-rahmanian

به گزارش سوره سینما [1]، حسین معززی‌نیا منتقد سینما در نامه‌ای سرگشاده تحت عنوان «شمشیر و آسیاب بادی» به اظهارات اخیر محمد رحمانیان کارگردان «سینما نیمکت» پاسخ داد.

در متن نامه نگارش شده توسط این کارشناس سینما که در اختیار خبرگزاری ایسنا قرار گرفته است خطاب به محمد رحمانیان آمده است:

«شما در هفته گذشته نشستی خبری برگزار کردید تا به اتفاق همکاران‌تان در تولید فیلمی به نام «سینمانیمکت» به رأی هیئت انتخاب جشنواره فیلم فجر در کنار گذاشتن فیلم‌تان از بخش مسابقه اعتراض کنید. طبق آن‌چه خبرگزاری‌ها منتشر کرده‌اند، شما در این نشست چند نفر از اعضای هیئت انتخاب را به دروغ‌گویی متهم کرده‌اید و گفته‌اید: «به نظر می‌رسد انتخاب‌ها به شدت سیاسی است، من در تئاتر می‌دانم جریان چطور است، اما در سینما نمی‌دانستم. چیزی که مرا آزرد در واقع گفت‌و‌گوهایی بود که اعضای هیات انتخاب در برنامه نقد چهار انجام دادند. این‌که تاکید می‌کنند بر این‌که در این انتخاب‌ها هیچ ممیزی در کار نبوده است، دروغ محض است… این‌قدر دروغ نگویید آقای جیرانی و آقای شجاع‌نوری! زشت است، سال‌هاست که شما در این سینما کار می‌کنید و من اولین سال است که وارد شده‌ام. این میزان دروغ‌گویی برای همه شما بد است. بایستید و بگویید مسائل دیگری در کار بوده است، تلفن‌ها و شرایط دیگری… همچنین در یادداشتی که شخصی به نام معززی‌نیا نوشته بود به من گفته شده بود که چرا قواعد بازی را رعایت نمی‌کنید. مگر بقیه قواعد بازی را رعایت می‌کنند؟ وقتی شما قواعد بازی را رعایت نمی‌کنید ما هم حق داریم اعتراض کنیم. کار دیگری هم که نمی‌توانیم بکنیم، تلویزیون، رادیو، روزنامه‌ها، مملکت و مجلس در اختیار شماست، چرا اگر ما گوشه‌ای یک اعتراضی بکنیم باید این‌قدر به شما بربخورد؟ ما باید مشق دموکراسی بکنیم یا شما؟»

و در ادامه وارد جزئیات بیشتری شده‌اید و گفته‌اید: «چه هیات انتخابی؟ یکی از اعضایش آقای جیرانی سازنده یکی از بدترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران، یکی‌شان هم آقای شهرام اسدی است که بهترین فیلم‌نامه‌ سینمای ایران به نام «روز واقعه» را به بدترین شکل ارائه داد. من جرات کرده بودم چند ماه پیش شروع کردم به خواندن فیلم‌نامه «روز واقعه» و بعد درباره این فیلم‌نامه صحبت کرده بودم، نمی‌دانستم ایشان جزو هیات انتخاب است وگرنه غلط می‌کردم در این زمینه حرف بزنم! طبیعی است وقتی ایشان جزو هیات انتخاب جشنواره باشند این‌طور انتقام بگیرند، اصلا برایم مهم نیست. امیدوارم یاد بگیرند و امیدوارم دیگر دست به فیلم‌نامه‌های آقای بیضایی نزنند.» و در ادامه صحبت‌تان، برنامه «هفت» را هم تهدید کرده‌اید و گفته‌اید: «احتمالا این جلسه مورد تمسخر برنامه بهروز افخمی قرار خواهد گرفت، بنابراین من به فردی که آنجاست اخطار می‌کنم، اگر در برنامه هفت یک کلمه راجع به این جلسه شوخی کنند و حرف مفت بزنند با من طرف هستند! ما اینجا انتقاداتی را مطرح کردیم و خیلی هم جدی هستیم. آنها هم می‌توانند به ما پاسخ دهند ولی اگر بخواهند مسخره کنند راه را برای بعضی حرف‌ها از جانب من باز کرده‌اند.»

من بخشی از صحبت‌های شما را در این‌جا نقل کردم تا این جملات یک بار دیگر توسط خودتان و دیگران مرور شود. حالا که (شاید) عصبانیت‌تان فروکش کرده نظرتان درباره این حرف‌های عجیب و غریب چیست؟ اگر همچنان بر صحت همه این حرف‌ها اصرار دارید، جسارتاً بنده که «شخصی» هستم به نام معززی‌نیا می‌خواهم چند نکته را خدمت‌ شما که از مشاهیر سینمای کشورید، عرض کنم:

یک: بنده در زندگی‌ام هرگز یادداشتی خطاب به شما ننوشته‌ام یا در یادداشتی شما را خطاب قرار نداده‌ام. بلکه چند روز پیش از برگزاری نشست خبری شما، یادداشتی در صفحه شخصی‌ام نوشتم و نکته‌ای که در آن طرح کردم این بود که جشنواره فجر سی و چهار سال است دارد با همه اشکالات و نقص‌هایش برگزار می‌شود، تکلیفش مشخص است، نوع انتخاب‌هایش مشخص است، انتسابش به دولت، تاثیر ممیزی بر نحوه داوری و انتخاب، و هر عیب و ایراد دیگرش کاملاً مشخص است. و ضمناً سال‌هاست هیچ فیلمسازی را مجبور نمی‌کنند، فیلمش را به این جشنواره بدهد. بنابراین اگر کسی با تمایل شخصی و در کمال صحت و سلامت عقل، فرم جشنواره را پر می‌کند و فیلمش را تحویل این جشنواره می‌دهد تا دیده شود و بررسی شود یعنی قواعد این جشنواره را پذیرفته.

جشنواره فجر، جشنواره‌ای عجیب و غیر قابل پیش‌بینی است. ممکن است فیلمی ضعیف و پیش‌پا‌افتاده یا فیلمی ناهم‌سو با سیاست‌های رسمی به بخش مسابقه‌اش راه پیدا کند و حتی جوایز مهمی هم دریافت کند. و بر عکس، ممکن است فیلمی که قاعدتاً باید به گل سرسبد این جشنواره تبدیل شود اصلاً مورد اعتنا قرار نگیرد.

می‌توانم برای یادآوری، مثال‌های متعدد از دوره‌های مختلف بزنم. پس این‌طور نیست که این جشنواره روال و منطق مشخصی داشته باشد و با رجوع به سوابقش بتوان خط‌مشی روشنی برایش تعریف کرد. در یادداشتی که نوشته بودم تاکید کرده بودم وضع این جشنواره همین است که هست. ولی قاعده بازی در همه دنیا این است که وقتی هفتاد تا، هشتاد تا، صد تا فیلم می‌فرستند برای یک جشنواره و قرار است بیست تایش برای مسابقه انتخاب شود یعنی کلی فیلم بیرون می‌ماند. هر کسی که فیلم می‌دهد به یک جشنواره باید بداند که ممکن است فیلمش پذیرفته نشود. عادلانه یا ناعادلانه.

پس این اعتراض‌ها غیرمنطقی و غیرعادی است. چون اگر فیلم‌ کسی انتخاب هم بشود، این اعتراض‌ها را تا انتهای جشنواره می‌تواند ادامه دهد و بگوید چرا فیلم من در سانس اول صبح نمایش داده می‌شود، پس توطئه‌ای در جریان است. چرا نشست خبری فیلم من پنج دقیقه زودتر تمام شد، پس توطئه‌ای در جریان است. چرا به من جایزه ندادند یا کم دادند، پس توطئه‌ای در جریان است و…

دو: فرموده‌اید «شخصی» به نام معززی‌نیا به شما گفته چرا قواعد بازی را رعایت نمی‌کنید و بعد، پرسیده‌اید مگر بقیه قواعد بازی را رعایت می‌کنند؟ به نظر خودتان این استدلال قابل دفاع است؟ یعنی مثلاً اگر از کسی بپرسند چرا از چراغ قرمز رد می‌شوی باید جواب بدهد مگر کسی در این مملکت قانون را رعایت می‌کند که من بکنم؟

البته هستند کسانی که چنین پاسخ‌هایی می‌دهند ولی شما هم جزو آن دسته‌اید؟ در ادامه همین جملات، گفته‌اید «تلویزیون، رادیو، روزنامه‌ها، مملکت و مجلس در اختیار شماست، چرا اگر ما گوشه‌ای یک اعتراضی بکنیم باید این‌قدر به شما بربخورد؟» اگر مقصودتان این است که تلویزیون، رادیو، روزنامه‌ها، مملکت و مجلس در اختیار شخصی به نام معززی‌نیاست که خب اشتباه به عرض‌تان رسانده‌اند. اگر مقصودتان این است که من عضو گروه یا دار و دسته‌ای هستم که همه این امکانات در اختیار دار و دسته ماست، باز هم اشتباه به عرض‌تان رسانده‌اند و همان‌طور که گفتم من یادداشتم را در صفحه شخصی‌ام منتشر کرده‌ام و این امکانی است که در اختیار کلیه ساکنین کره زمین قرار داده شده و هر کسی می‌تواند در چند دقیقه برود عضو یکی از شبکه‌های اجتماعی شود و متن مورد نظرش را منتشر کند. پس احتمالاً مقصودتان این است که شبکه‌ای از مخالفین و دشمنان شما وجود دارند که شخصی به نام معززی‌نیا و اعضای هیئت انتخاب این دوره از جشنواره فجر و هر موجود زنده دیگری که رفتار، گفتار، فیلم یا نمایشنامه شما را نپسندد در آن عضویت دارد و این شبکه، اتفاقا «تلویزیون، رادیو، روزنامه‌ها، مملکت و مجلس» را هم تحت اختیار دارد. نه؟ قاعدتا چنین عقیده‌ای دارید وگرنه نمی‌گفتید «انتخاب‌ها به شدت سیاسی است… بایستید و بگویید مسائل دیگری در کار بوده است، تلفن‌ها و شرایط دیگری…» خب آقای رحمانیان عزیز، تمام حرف من در آن یادداشت همین است که وقتی کسی چنین تصوری از محل زندگی‌اش دارد چرا فیلمش را می‌دهد به جشنواره فجر؟ وقتی شما عقیده دارید گروهی به این گستردگی وظیفه دارند تا در مقابل شما و آثارتان بایستند و در همه جای مملکت هم نفوذ دارند و برای حذف شما «تلفن می‌زنند و شرایط دیگری…» خب چه دلیلی دارد تقاضا کنید در جشنواره‌ای که همین سیستم برگزار می‌کند، شرکت کنید؟

سه: در انتهای جملاتی که خطاب به شخصی به نام معززی‌نیا بیان کرده‌اید، پرسیده‌اید «چرا اگر ما گوشه‌ای یک اعتراضی بکنیم باید این‌قدر به شما بربخورد؟ ما باید مشق دموکراسی بکنیم یا شما؟» من تا پیش از این به شما اعتراضی نکرده بودم و الان دارم این کار را می‌کنم ولی حالا می‌خواهم بدانم طبق تعریف شما، مصاحبه با رسانه‌ها و برگزاری یک نشست خبری عریض و طویل در یک پردیس سینمایی که همه خبرگزاری‌ها آن را پوشش می‌دهند «اعتراض در یک گوشه» است یا نوشتن یک یادداشت کوچک در صفحه شخصی؟ پرسیده‌اید ما باید مشق دموکراسی بکنیم یا شما؟ واضح است که شما باید تمرین دموکراسی کنید آقای رحمانیان عزیز. چون شما توانایی این را دارید که نمایشنامه‌های‌تان را در هر سالن مملکت روی صحنه ببرید یا در هر انتشاراتی منتشر کنید.

شما توانایی دارید بروید در یک کشور خارجی فیلم سینمایی بسازید و بعد بازگردید به کشور خودتان و یک میلیارد و نیم سرمایه فراهم کنید و فیلمی بسازید که اسمش «سینمانیمکت» است. و توانایی دارید که وقتی فیلم‌تان توسط اعضای هیئت انتخاب پذیرفته نمی‌شود نشست خبری برگزار کنید و به صغیر و کبیر ناسزا بگویید و تهدیدشان کنید. اما همه توانایی شخصی به نام معززی‌نیا این است که یادداشتی کوچک در صفحه شخصی‌اش بنویسد. حالا می‌خواهید من مشق دموکراسی کنم؟

یا اعضای هیئت انتخاب؟ اعضای هیئت انتخاب را به همه چیز متهم کرده‌اید و گفته‌اید جیرانی بدترین فیلم تاریخ سینمای ایران را ساخته و شهرام اسدی هم بهترین فیلمنامه تاریخ سینمای ایران را ضایع کرده و دیگر دست به فیلمنامه‌های آقای بیضایی نزند! واقعاً معتقدید شمایید که مظلومید؟ صرفاً جهت اطلاع عرض می‌کنم قواعد قضاوت در مورد هیئت انتخاب یک جشنواره این نیست که وقتی چند سینماگر برای انتخاب فیلم‌ها به یک جشنواره دعوت می‌شوند بنشینیم کل کارنامه سینمایی آنها را نقد کنیم و ببینیم اگر هیچ فیلم ضعیفی در زندگی‌شان نساخته‌اند صلاحیت‌شان را برای عضویت در هیئت انتخاب تایید کنیم.

اگر قرار باشد نحوه قضاوت‌مان این باشد که هیچ هیاتی برای انتخاب یا داوری نمی‌شود تشکیل داد چون هر کسی در زندگی‌اش خطاهایی مرتکب می‌شود، متن‌های بدی می‌نویسد و فیلم‌های بدی می‌سازد، همان‌طور که جنابعالی هم نمایشنامه‌هایی نوشته‌اید که ضعیف است و فیلمنامه‌هایی برای سینمای ایران نوشته‌اید که ضعیف است و حرف‌هایی می‌زنید که با عقل آدمیزاد جور درنمی‌آید، اما این دلیل نمی‌شود که یکی از کارشناسان حوزه نمایش این کشور محسوب نشوید.

چهار: آقای رحمانیان! سال‌ها پیش، در سال ۱۳۷۶ یک روز شما همراه حمید امجد به دفتر هفته‌نامه مهر در خیابان زرتشت آمدید. ما آن روزها داشتیم هفته‌نامه مهر را در حوزه هنری منتشر می‌کردیم و حمید امجد عزیز گاهی به ما سر می‌زد و آن روز هم آمده بود تا صحبت‌هایی بکنیم درباره یک انتشاراتی که می‌خواست راه‌اندازی کند به نام نیلا. قرار بود ما کمک‌هایی بکنیم برای ویرایش اولین کتاب‌های آن انتشارات. شما آن روزها هنوز فعالیت‌تان را در تئاتر شروع نکرده بودید و من شما را نمی‌شناختم. اما همان روز، قبل از آمدن شما من مشغول نوشتن یادداشتی درباره تاریخچه جشنواره فجر و فهرست کردن معایب و نواقصش بودم که به صورت هفتگی در مجله مهر منتشر می‌شد. قبل از آن روز هم، از سال ۱۳۷۱ هر سال مقالاتی درباره نواقص این جشنواره نوشته بودم که در نشریات سینمایی منتشر شده بود، بعد از آن هم تا امروز به این کار ادامه داده‌ام و احتمالاً در زمینه حجم و کیفیت و وسعت ناسزاهایی که خطاب به این جشنواره منتشر شده رکورددارم. بنابراین طبق هیچ سندی نمی‌توانید مرا به عضویت آن شبکه‌ای درآورید که از جشنواره فجر یا جاهای دیگر دستمزد می‌گیرد تا علیه فرهیختگانی چون شما فعالیت کند.

خودتان گفته‌اید اولین سال است که وارد سینما شده‌اید. دوستانه توصیه می‌کنم از همین ابتدا روش و منش همان استادی را در پیش نگیرید که به شهرام اسدی توصیه کرده‌اید دست به فیلمنامه‌هایش نزند. ایشان هم همیشه معتقد بوده و هست که افرادی در کشور حقوق می‌گیرند تا نگذارند ایشان کار کند. حتماً کسانی بوده‌اند و هستند که ایشان را دوست ندارند و ترجیح می‌دهند ایشان فیلم نسازد یا تئاتری را روی صحنه نبرد. در این شکی نیست. اما این تصور که افرادی در همه دوران‌ها و حکومت‌ها استخدام می‌شوند تا با در دست گرفتن «تلویزیون، رادیو، روزنامه‌ها، مملکت و مجلس» نگذارند شما و ایشان فیلم بسازید، عاقبتی نخواهد داشت جز این‌که چنین نشست‌هایی برگزار کنید تا انواع ناسزا را نثار دیگران کنید و چنین جملاتی بر زبان بیاورید که «اگر در برنامه هفت یک کلمه راجع به این جلسه شوخی کنند و حرف مفت بزنند با من طرف هستند… و راه را برای بعضی حرف‌ها از جانب من باز کرده‌اند» این نوع تهدید و ارعاب که ادبیات همان کسانی است که معتقدید وظیفه دارند مانع فعالیت شما شوند. اگر شما هم مثل آنها حرف بزنید که پس قرار است به‌عنوان یک «هنرمند» چه چیزی را در فرهنگ این کشور تغییر دهید؟»

اما تنها چند ساعت پس از آن که این نامه منتشر شد، محمد رحمانیان کارگردان فیلم «سینما نیمکت» جوابیه‌ای منتشر کرد که متن آن به شرح زیر در سایت خبرآنلاین منتشر شده شده است:

«در مورد اظهارات شخصی به نام معززی نیا

یکم. همچنان بر عقیده‌ام نسبت به جشنواره فیلم فجر و سیاسی بودنِ آن تاکید می‌ورزم.

دوم. همچنان معتقدم آقای معززی نیا جزئی کوچک از جریانی بزرگ است که نه فقط «سینما نیمکت»، که همه‌ی فیلم های غیر همسو با سیاست های رسمی را هدف قرار داده‌اند.

سوم. من هرگز هیچ فرمی برای شرکت در جشنوارهی فیلم فجر پُر نکرده‌ام. این تصمیم تهیه‌کننده بود و من به آن احترام گذاشته‌ام  اما همچنان بر حق خود نسبت به اعتراض به پذیرفته نشدن فیلم در بخش‌های اصلی جشنواره و تبعیدش به گروه هنر و تجربه اصرار می‌ورزم.

چهارم. آقای معززی نیا در برابر چند جمله‌ی کوتاه من طومار نوشته‌اند و پرونده‌سازی کرده‌اند و پای مهاجرت و فیلم ساختن من در کشور دیگری را به میان کشیده‌اند. البته می‌فهمم ایشان را… اما چه ربطی به اعتراض من دارد این مسائل؟ سینماگری که نوشته‌ی ایشان را در برنامه‌ی هفت بازخوانی کردند، هم دقیقاً همین کار را کرد، و اتفاقا فیلمی که در کانادا ساخت بسیار خوب از کار درآمده…. باید از ایشان اجازه می‌گرفتم برای فیلم ساختن در سرزمینی دیگر؟ آن هم زمانی که رفقای ایشان در سازمان سینمایی دولت پیشین راه نفس ما را بریده بودند؟ … و این یک و نیم میلیارد سرمایه برای ساختنِ فیلم دیگر چه صیغه‌ای است؟ اشکالش چیست؟ هر فیلمی هزینه‌ای دارد. رفقای شما با بوسه فیلم ساخته‌اند که من بسازم؟

پنجم. من به صغیر و کبیر ناسزا نگفته‌ام. من نمایشنامه‌نویس شده‌ام که به کسی ناسزا نگویم. از فیلم‌های دوتا از دوستان شما انتقاد کرده‌ام و جرات کرده‌ام و پرسیده‌ام چنین فیلمسازانی با چنین آثاری چرا باید عضو هیئت انتخاب فیلم باشند؟… هنوز هم کسی این پرسش را پاسخ نداده است. در ضمن تهدیدی هم در کار نیست. باز هم تاکید میکنم؛ این مملکت مال آقای معززی نیا و دوستانش است.شمشیر دن کیشوتی من چوبی‌ست و صد البته که شمشیرهای شما واقعی و اصلاً امثال شما برای همین به دنیا آمده اید تا کسی جرات نکند گردنش از مو باریک تر باشد…تهدیدی در کار نیست آقایان…خوش باشید.

ششم. نشست خبری ما عریض و طویل نبود… کوچک بود مثل خود فیلم. فرقش این بود که من از بازیگرانی که به من افتخار داده بودند و نقشهای کوچکی در فیلم ایفا کرده بودند، دعوت کردم که به روی صحنه بیایند. آن وقت این اسمش می‌شود عریض و طویل؟… خوب دارید درستان را پس می‌دهید به اعاظم قوم.

هفتم. فرموده‌اند حرف‌هایی که می‌زنم با عقل آدمیزاد جور درنمی‌آید. این را پای بی ادبی ایشان نمی‌گذارم…بد نگفته‌اند.حقیقتش اگر عقل داشتم با چنین مافیایی درگیر نمی‌شدم.

هشتم. فرموده‌اند در سال ۱۳۷۶ من هنوز کار تئاتر را شروع نکرده بودم. ایشان در این جور موارد بهتر است به دوستانِ بولتن‌سازشان مراجعه کنند چون انگار هنوز در ابتدای امر خطیر پرونده‌سازی هستند، وگرنه چگونه می شود با یک چرخش قلم، شانزده سال کار حرفه‌ای آدمی را حذف کرد؟ البته که ایشان و دوستانشان در امر حذف استادند، اما اینجوری؟ می‌خواهند تاریخ را از نو بنویسند؟ بهتر است این کار را نکنند چون نه سوادش را دارند و نه بضاعتش را. نمی‌دانم، ایشان سال ۶۰ در کجا بودند و در چه حالی، ولی من در اردیبهشت همان سال اولین نمایشنامه‌ام را به نام «سرود سرخ برادری» در نشر ویرایش به چاپ رساندم و در سال ۶۱ در تالار قشقایی تئاتر شهر به صحنه بردم. بقیه‌ی این ۱۶ سال حذف شده را می‌توانند از رفقای محترم بولتن‌سازشان بپرسند.

نهم. اعتراض چند کلمه‌ای من به ایشان این فرصت را داده که دوباره پای بهرام بیضایی را به میان بکشند و دوباره نیشی نثار بزرگمردی کنند که سال‌هاست ترک وطن کرده تا شخصی به نام معززی‌نیا و دوستانش آن را بین خود تقسیم کنند. من صمیمانه از استاد بهرام بیضایی عذر می‌خواهم و در پاسخ آن‌ها که از استاد می‌خواهند به ایران برگردد، توصیه می‌کنم یادداشت این شخص را بخوانند تا دریابند در همچنان بر همان پاشنه می‌چرخد.

دهم. این شخص دوستانه توصیه کرده چون اولین سال است که وارد سینما شده‌ام از همان ابتدا روش و منش استاد بیضایی را پیش نگیرم… این یک پیشنهاد شخصی یا جناحی است؟ هر چه که هست ایشان با این دم خروس، همه‌ی قسم‌های قبلی را درباب ژست دمکراسی و رعایت قاعدهی بازی و قواعد قضاوت به باد فنا می‌دهد… بد گافی دادند این جناب! و بهتر است این سخن آویزه‌ی گوششان باشد که برای بسیاری از ما افتخاری است روش و منش بیضایی را در پیش گرفتن…ایکاش شایستگی شاگردی ایشان را داشته باشیم.

یازدهم. در همه‌ی دنیا، به همه‌ی جشنواره‌ها انتقاد می‌شود و برای این انتقاد از شخصی به نام معززی‌نیا و دوستانش اجازه‌ای گرفته نمی‌شود. نمونه‌ی اخیرش اعتراض بسیاری از سینماگرانِ هالیوود به مراسم اسکار امسال است و تحریم آن. باز هم می‌پرسم… چرا آستانه‌ی تحملتان اینقدر پایین آمده؟ کمی خوددار باشید…اعتراضات بزرگتری در راه است…

دوازدهم. توصیه‌ی من به شما این است… صمیمانه و از ته قلب… دست بکشید از این بولتن سازی… در شان شما نیست. و شاید هم هست و من خبر ندارم.»