- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

گفتگوی «سوره ‌سینما» با سازندگان پرمخاطب‌ترین مستند جشنواره فجر/ لقمان خالدی: در مرداب هم می‌توانی گل نیلوفر را نشان بدهی/ این فیلم محصول یک حال خوب است/ «فصل هرس» برای مسئولین و نمایندگان مجلس است

fasle-haras1

سوره سینما [1] محمدرضا تاجداری [2]: این چهارمین گفت‌و‌گو، از سری گفتگوهای «سوره‌سینما» با مهمترین و فعالترین مستندسازان ایران است که هرکدام توانسته‌اند در گونه‌ی کاری خود آثاری مهم، پرمخاطب و قابل بحث را ارائه دهند. گفتگوهایی که با «وحید چاوش» آغاز شد و با «روح‌الله رفیعی» و «محسن اسلام‌زاده» ادامه پیدا کرد و بازخوردهای فراوانی هم یافت.

این‌بار اما به بهانه‌ی دریافت جایزه‌ی بهترین فبلم و کارگردانی جشنواره «سینما حقیقت» و همچنین حضور «فصل هرس» در بخش مسابقه‌ی مستند جشنواره‌ی فجر و بازخوردهای مثبت آن، گفتگویی صمیمی با «لقمان خالدی» و «مهدی شامحمدی»، کارگردان و تهیه‌کننده‌ی «فصل هرس»، ترتیب دادیم و پیرامون نحوه‌ی انتخاب سوژه‌ای جذاب و سختی‌های ساخت چنین اثری صحبت کردیم که ماحصل آن در ادامعه آمده است.

 از یک تک‌سلولی که در جامعه وجود دارد می‌شود کل جامعه را دید

در مستندهای شما و به‌خصوص در «فصل هرس» سوژه و شخصیت محوری حرف اول را می‌زند. در حالیکه در بسیاری از آثار مستند، ما شاهد شخصیت محوری نیستیم. آیا شما برای ساخت یک اثر مستند، معتقد هستید که حتما باید یک سوژه‌ی جذاب محوریت داستان باشد؟

لقمان خالدی: به اعتقاد من در جامعه‌ی ما یک‌سری فیلسوف‌های امّی وجود دارند که از طریق آن‌ها می‌شود جامعه را زیر ذره‌بین برد، یعنی از یک تک‌سلولی که در جامعه وجود دارد می‌شود کل جامعه را دید. تقریباً از اولین مستندم تا همین حال، سعی کرده‌ام دنبال چنین آدم‌هایی بگردم، آدم‌هایی که برای زندگی‌شان فلسفه دارند و مبارزه می‌کنند. من سعی کرده‌ام آدم‌هایی را که در جامعه نمی‌بینیم، زیر ذره‌بین ببرم و آنها را قدری ویژه تر به جامعه نشان دهم. از طرفی احساس می‌کنم این آدم‌ها در جامعه‌ی ما نادیده گرفته شده‌اند و تلاش کردم این نادیده گرفته شدن را با دوربین‌ام نشان بدهم و این آدم‌ها را به صورت خاصی رونمایی کنم.

پس شخصیت جذاب برای‌تان مهم است.

لقمان خالدی: من معتقدم برای یک فیلم مستند شخصیت جذاب مهم است اما کافی نیست.

یک آدم عادی در زندگی «آقای تک‌دهقان»، چیزهایی را که من دیده‌ام، نخواهد دید

معمولاً در مستندهایی که سوژه‌ی خیلی قوی‌ای دارند، مخاطبانی که آن را می‌بینند گمان می‌کنند که مستند سوژه‌ی خیلی خوبی داشته و مخاطب پسند هم از آب در آمده است؛ پس کارگردان نقش خاصی در جذابیت مستند نداشته. نقش کارگردان در این میان چیست؟ فردی ادعا می‌کند که من داروی سرطان را کشف کرده‌ام و شما با او همراه شده‌ و این طرف و آن طرف رفته‌اید و این باعث شده است مستندتان جذاب شود، یعنی علت جذاب شدن مستند شما انتخاب سوژه‌ی خوب است. نقش کارگردانی در این میان کجاست؟

لقمان خالدی: همینطور که گفتم شخصیت جذاب مهم است اما کافی نیست مهمتر از حضور یک شخصیت جذاب، نحوه‌ی روایت داستان مستند است. چرا که وقتی شخصیت جذابی داری اما روایت جذابی نداری تماشاچی با توی کارگردان رابطه اش قطع می‌شود. چرا که معتقد است چرا با این شخصیت جذاب نتوانستی برای من یک داستان جذاب‌تر تعریف کنی. در فیلمسازی یک قانون دارم و آن هم این است که وقتی تماشاچی به سالن می‌آید، عملاً خلاصه‌ی فیلمنامه یا طرح یا شخصیت‌ فیلم من لو رفته است و می‌داند مستند درباره‌ی آدمی است که داروی سرطان را کشف کرده است. اما بعدش چه؟ کارگردان کجای این کار است؟ اگر یک آدم عادی در زندگی «آقای تک‌دهقان» برود، چیزهایی را که من دیده‌ام، نخواهد دید. چون من به دنبال زیر لایه‌های زندگی آقای تک‌دهقان بوده‌ام. من از خودم سوال می‌پرسم که اگر دوربین یک توریست وارد زندگی آقای تک‌دهقان شود، همان چیزهایی را می‌بیند که منِ لقمان خالدی دیده‌ام؟

fasle-haras2

اهمیت حرف مستند بیشتر از انتخاب سوژه‌ی جذاب است

پیرامون این صحبتی که الان کردید و با توجه به سئوال اولی که پرسیدم، آیا یک شخصیت و سوژه‌ی‌ جذاب شما را مجاب می‌کند که بروید و مستندش را بسازید و یا به این فکر می‌کنید که به وسیله‌ی یک سوژه‌ی جذاب حرفی را که می‌خواهید بزنید؟

لقمان خالدی: مطمئناً دومی برای‌ام خیلی مهم‌تر است. خیلی از برنامه‌های تلویزیونی کنونی به دنبال سوژه‌ی جذاب هستند، ولی اینکه در زیرلایه چه حرفی را بتوانید بزنید بسیار مهم است. سوژه‌ی خوب و قابل تقدیر خیلی مهم است. همین آقای تک‌دهقان یازده سال تلاش می‌کند که قابل تقدیر است، ولی منِ کارگردان با به تصویر کشیدن زندگی او چه حرفی را می‌خواهم بزنم؟چرا این فرد را در این تاریخ باید به تصویر بکشم ، آقای تک دهقان چه چیزی دارد که تماشاچی فیلم من می تواند با آن همزاد پنداری کند ؟ این‌ها سوال‌هایی است همیشه بعد از برخوردم با یک شخصیت جذاب از خودم می پرسم.

 تحقیق، تحقیق، تحقیق!

شما گفتید قرار است دوربین شما در خانه‌ی «آقای تک‌دهقان» به‌گونه‌ای رفتار کند که با دوربین یک توریست فرق داشته باشد، چه کار می‌کنید که این تفاوت ایجاد شود؟ فرق شما با یک توریست چیست؟

لقمان خالدی: تحقیق، تحقیق، تحقیق! آنچه که برای‌ام ضرورت بالایی دارد این است که لایه‌های زندگی آقای تک‌دهقان را ببینم و از آن طرف هم آن را در کلیت یک جامعه نظاره‌گر باشم. آقای تک‌دهقان یک زندگی شخصی دارد. حالا چگونه می‌توانم یک همذات‌پنداری بین آقای تک‌دهقان با یک مخاطب اصفهانی یا فرانسوی و یا هر جای دیگر ایجاد کنم؟ برای خودم خیلی جالب بود که وقتی فیلم را در جشنواره حقیقت نشان دادند، خیلی‌ها می‌گفتند من تک‌دهقان هستم. می‌گفتم یعنی شما فرمول کشف کرده‌اید؟ می‌گفتند نه، من یک فیلمنامه دارم. حدود پنج سال است درگیر هستم که آن را به تهیه‌کننده بدهم و می‌ترسم آن را بدزدند. آنچه که منِ کارگردان به فیلم اضافه می‌کنم همین است که تک‌دهقان فقط شخصیتی در آبیک نیست، بلکه باید کلیت‌های او را هم نشان بدهم که تماشاچی هم بتواند با او همذات‌پنداری کند. اینجاست که کارگردانی یک مقدار سخت می‌شود.

آقای شامحمدی! پیرامون چگونگی شکل‌گیری این پروژه و نحوه‌ی همکاری‌تان با آقای خالدی صحبت کنید.

مهدی شامحمدی: دو سال بود که آشنایی قبلی‌ام با لقمان تبدیل به یک دوستی صمیمانه‌ شد. داشتم مجموعه‌هایی را کار می‌کردم و یک قرار کاری بسیار جدی هم با لقمان گذاشتیم. این قرار کم‌کم پیش رفت و به‌تدریج به یک مستند رسیدیم که ما چنین چیزی می‌خواهیم، یعنی پرتره و سوژه‌ای با چنین مشخصاتی می‌خواهیم که بتوانیم یک کار اجتماعی خوب از آن در بیاوریم.

این مشخصاتی که می‌گویید چه بود؟ یعنی دنبال کسی بودید که داروی سرطان را کشف کرده است؟

مهدی شامحمدی: نه، دنبال کسی بودیم که با تلاش به جایی رسیده بود و دست نیافتنی به نظر می‌رسید. این‌جور آدم‌ها کم نیستند. لقمان شروع به تحقیق و پژوهش کرد و فکر می‌کنم پنج شش سفر به کرمانشاه، زنجان، کرج و… رفت.

یعنی هر کدام از اینها یک سوژه بودند و شما رفتید. ببینید کدام‌یک به تصویب می‌رسند؟

مهدی شامحمدی: بله

انتخاب «آقای تک‌دهقان» از بین چند سوژه‌ی جذاب

و چه شد که آقای تک‌دهقان را انتخاب کردید؟

مهدی شامحمدی: واقعیت این است که تک‌دهقان را من پیدا کرده بودم، چون خودم هم مستند می‌سازم، این موضوع به صورت یک برگه A4 در جیب‌ام بود و آن را نگه داشته بودم که خودم بسازم. پیش رفت و لقمان از هیچ‌یک از سوژه‌ها خوشش نیامد. خیلی سخت‌گیر است. فقط با یک مورد به‌طور بسیار جدی درگیر شد که آن بنده خدا برای‌اش مشکلی پیش آمد و قبول نکرد جلوی دوربین بیاید. در همین مسیر داشتم به این نتیجه می‌رسیدم که تک‌دهقان در گرامر فیلمسازی‌ام نیست و باید مستند مشاهده‌گر ازشخصیت وی ساخته شود. تک‌دهقان خیلی شبیه «شهریار»، سوژه‌ی قبلی مستند لقمان است و کسی را می‌خواهد که با شیوه‌ی مستند مشاهده‌گر، وارد عالم درونی زندگی تک‌دهقان شود و لقمان متخصص این کار است. البته آنچه که به لقمان دادم، دو صفحه A4 بود و اطلاعات آن در این حد بود که تک‌دهقان کیست و تحصیلات‌اش چیست.

خودتان این سوژه را از کجا پیدا کرده بودید؟

مهدی شامحمدی: یک تیم تحقیقاتی گذاشته بودم که اینها را پیدا می‌کردند. مجموعه‌ای را داشتم که می‌رفتند و از سوژه‌های جذاب فیلم می‌گرفتند، یادداشت برمی‌داشتند و آن را به یک فایل ویدئویی و دو صفحه A4 تبدیل می‌کردند و ما از میان آن‌ها برای مستند ساختن انتخاب می‌کردیم. اطلاعاتی که از تک‌دهقان و آن فایل ویدئویی داشتم طوری نبود که فیلم «فصل هرس» را در آن ببینم، ولی لقمان دید.

پروسه‌ی اعتماد تک دهقان سخت بود

و شما دنبال این سوژه رفتید. تحقیقات آن چقدر طول کشید؟

مهدی شامحمدی: لقمان از آن تاریخ دو ماه پژوهش جدی کرد و این کار را با همسرش «خانم هدی ارشد ریاحی» انجام داد. بار اول که رفته بود، متوجه شد تک‌دهقان دارد در روستایی با مشخصات کامل یک روستا زندگی می‌کند.می‌دانم که پروسه‌ی این که اقای تک دهقان اعتماد کند و اجازه بدهد از او مستندی ساخته شود کار سختی بود. چرا که لقمان و همسرش دو ماهی پیگیر این مسئله بودند و رفت و آمدهای زیادی به آن روستا داشتند.

poster-fasle-haras

مسئله‌ام فقط این نیست که فیلمی بسازم و قراردادی ببندم

آقای خالدی، فکر می‌کنم یکی از مهم‌ترین کارهایی که شما انجام دادید و اصولاً یک مستندساز باید بتواند انجام بدهد همین است که اعتماد شخصیت محوری داستانش را جلب کند.

لقمان خالدی: قبل از من افراد زیادی به سراغ آقای تک‌دهقان رفته بودند. حتی پیش از من خانمی رفته بود که از ایشان فیلم بسازد و آقای تک‌دهقان قبول نکرده بود. آدم‌های مختلف دیگری هم وارد زندگی ایشان شده بودند. از سوی دیگر این فرمول دارو طوری بود که احساس می‌کرد یک گروه داروسازی بخواهند نقشه‌ای بچینند و فیلمسازی را فعال کنند تا وارد خانه‌اش بشوند و اطلاعات را بدزدند. واقعاً مرحله به مرحله‌ی جلب اعتماد این آدم کار سختی بود.آرام آرام رابطه ی من و اقای تک دهقان یک رابطه ی صمیمانه شد. البته این نکته را هم بگویم که تمام آدم‌هایی که با آنها کار می‌کنم و فیلم می‌سازم، به‌نوعی رفیق‌ام می‌شوند. هدف‌ام این است که این رابطه‌ ، رابطه ی برد ـ برد باشد. وقتی می‌خواهم فیلمی بسازم مسئله‌ام فقط این نیست که فیلمی بسازم و قراردادی ببندم و تمام شود و بروم. دائماً به این فکر می‌کنم که سو‌ژه‌ی مستند من چه اتفاقی با این فیلم برایش می افتد.

شخصیت رفتگر فیلم قبلی‌ام در یک کتابخانه مشغول به کار شد

پس با این تعاریفی که شما کردید، آقای تک دهقان پیرامون شما باید دست به تحقیقات گسترده‌ای زده باشد!

لقمان خالدی: آقای تک‌دهقان آدم بسیار باهوشی است و قبل از اینکه با من‌ روبه‌رو شود، هر چه را که می‌شد، در باره‌ی من از اینترنت در آورد بود و مشخصا خوب تحقیق کرده بود. حتی در قرار اولیه‌مان گفت: «آقای خالدی! در عکس‌های‌ات جوان‌تر هستی. خیلی پیر شدی.» همه چیز را زیر ذره‌بین برده بود و خبر هم داشت شخصیت فیلم قبلی‌ام یک رفتگر بود و به خاطر فیلم‌ من شغل‌اش تغییر کرده و حالا داشت در یک کتابخانه در شهر کرمانشاه کار می‌کرد. برای‌ش جذاب بود. یعنی احساس می‌کرد مسئله‌ام فقط این نیست که فیلمی ساخته شود. موضوعی که از همه مهم‌تر است این است که اگر این آدم حتی یک اپسیلون فکر می‌کرد دارم به عنوان یک سوژه به او نگاه می‌کنم، مطمئن باشید اجازه‌ی ساخت مستند را نمی‌داد، چون ایشان یازده سال از اعتماد ضربه خورده بود و باید در ظرف دو ماه به او می‌قبولاندم که به من اعتماد کند. «فصل هرس» در واقع محصول اعتمادی است که تک‌دهقان به من پیدا کرد.

 در مرداب هم می‌توانی گل نیلوفر را نشان بدهی

همین فضای اعتمادی که می‌گویید، به‌نوعی فضای مستند شما را مثبت کرده است. شخصیتی که داشتید، یعنی آقای تک‌دهقان به‌گونه‌ای است که می‌شود یک مستند تلخ هم از او ساخت. فردی یازده سال است داروی سرطان را کشف کرده و هیچ‌کس به او اهمیت نمی‌دهد، اما در فضای مستند «فصل هرس» امید کاملاً دیده می‌شود. شما می‌توانستید دو نوع مستند بسازید. یک مستند ناامیدکننده و یک مستند امیدبخش. اثر شما به نظر من امیدوارکننده است. آیا روی این موضوع از قبل فکر کرده بودید؟.

لقمان خالدی: مطمئنا به این حس امید فکر کرده بودیم. البته در فیلم هم نمی گویم همه چیز گل و بلبل است، ولی فرض کنید همه چیز باتلاق، اما می‌توانی یک گل نیلوفر را در این باتلاق نشان بدهی و این قانون‌ من در فیلمسازی است. این تفکر شخصی من است و از اولین مستند تا الان روی این جنس فیلمسازی سرمایه‌گذاری کرده‌ام. این نگاه ارتباط زیادی به گذشته‌ام دارد

 نگاه لقمان خالدی این‌طور نیست که بخواهد سیاه‌نمایی کند

مهدی شامحمدی: قبل از اینکه من و لقمان تصمیم به ساخت «فصل هرس» بگیریم، زمانی که لقمان داشت دنبال سوژه می‌گشت، قرار ما این بود سوژه‌ای پیدا کنیم که با تلاش شخصی به جایی رسیده باشد تا بتوانیم او را به عنوان الگو معرفی کنیم. خود این نگاه فی‌الذات در خودش امید دارد. اساس نگاه ما از ابتدا این بود که پرتره‌ای بسازیم که یک نفر از نقطه‌ای شروع کرده و با تلاش شخصی به جایی رسیده است که دیگران نرسیده‌اند. برای من خروجی آن‌قدرها مهم نبود، بلکه این تلاش برای‌مان اهمیت داشت. فکر می‌کردم نسل چهارم، یعنی دهه ۷۰ به بعد نیاز دارد که تلاش را ببیند و اینکه اگر تلاش کنی به جایی می‌رسی و برای‌ام خیلی مهم بود بتوانیم این را در فیلم ببینیم. در این نگاه امید هست. می‌توانستیم سوژه‌ای را انتخاب کنیم که طرف تلاش کرده، ولی به جایی نرسیده است، حتی اگر خروجی خوبی داشته باشد، اما خدا را شکر، نگاه لقمان خالدی این‌طور نیست که بخواهد سیاه‌نمایی کند و از دل این ماجرا اتفاق خوبی بیرون آمد.

 اگر در فرآیند فیلمسازی تغییر نکنم، تماشاچی هم تغییر نمی‌کند

خیلی جالب است که چنین تفکری دارید. با مستندسازها و فیلمسازهای مختلفی صحبت کرده و کمتر دیده‌ام به این شکل به مخاطب اهمیت بدهند، چون به مخاطب اهمیت دادن معمولاً این‌طور معنا می‌شود که مستندی بسازیم و مخاطب را جذب فیلم کنیم، ولی اهمیت القای امید به مخاطبان در ذهن شما، قابل تقدیر است.

لقمان خالدی: خارج از فیلم و سینما به راحتی می توان ناامیدی را رصد کرد و باز تاکید می کنم که نگاه گل نیلوفری در قاب در این دور زمانه بیشتر جواب می‌دهد. اگر بیایم و بگویم همه چیز خوب است، تماشاچی فیلم را کنار می گذارد. چرا که متوجه می‌شود این فیلمساز در فضای جامعه زندگی نکرده. از طرفی من برای کوک کردن خودم وارد زندگی شخصیت‌های فیلم‌هایم می‌شوم و هر فیلم برای من بهانه‌ای برای تغییر است. همیشه وقتی فیلمی می‌سازم، بهانه‌ای برای تغییر خودم پیدا می‌کنم. یعنی احساس می‌کنم اگر در فرآیند فیلمسازی تغییر نکنم، تماشاچی هم تغییر نمی‌کند. احساس می‌کنم این قانون بازی است.

 ۳ هزار بار فیلم را بالا و پایین کرده‌ام که وقت مخاطب در سالن سینما تلف نشود!

یعنی اگر روی خودتان تأثیر نگذارد، روی مخاطب هم نمی‌گذارد.

لقمان خالدی: مطمئناً. این مهم‌ترین نکته‌ در فرآیند فیلمسازی است که در این فرآیند خودم چقدر تغییر کرده‌ام. در مورد فیلم «فصل هرس» این اتفاق برای من افتاد. و از طرف دیگر این نگاه همواره در ما بوده که مخاطب موقعی تحت تأثیر قرار می‌گیرد که احساس کند تو نگران زمانی هستی که صرف دیدن فیلم تو می‌کند. تو آیا به عنوان فیلمساز ارزش این زمان را می‌دانی؟ تماشاچی ۷۵ دقیقه از زندگیش را با تو تقسیم می‌کند. حالا توی فیلمساز به خاطر این تقسیم کردن چه هدیه‌ایی برای او داری؟ من۳ هزار بار فیلم را بالا و پایین کرده‌ام و دیدم که ۷۵ دقیقه از آن را برای تماشاچی‌ پخش کنم که از جامعه و شرایط خسته شده و حالا به سالن سینما پناه آورده که ۷۵ دقیقه فیلم را ببیند . پس باید درست فکر می کردیم چه چیزی به خورد چنین تماشاچی می دهیم. من و مهدی ارزش این دقیقه دقیقه های تماشاچی رو می دانیم.

fasle-haras3

مطمئن بودم قطعاً جزو پنج کاندید بهترین مستند «سینما حقیقت» هستیم

آقای شامحمدی! آیا انتظار دریافت جایزه‌ی بهترین مستند را از جشنواره‌ی «سینما حقیقت» داشتید؟ طبیعتاً آثار دیگر این جشنواره را هم دیده اید و می‌توانید مقایسه کنید.

مهدی شامحمدی: قبل از اینکه جشنواره شروع شود، فقط داشتم می‌شنیدم چه کسانی شرکت کرده‌اند و چه فیلم‌هایی هستند و چند تا از آنها را دیده بودم. شنیدم ۱۳۶ فیلم بلند به دفتر جشنواره رسیده است. ما نتوانستیم تصویر درستی از جایگاه فیلم‌مان پیدا کنیم. برای من که این‌طور بود، لقمان را نمی‌دانم. می‌دانستیم فیلم خوبی شده است و می‌گفتیم خدا را شکر به هدف‌مان رسیده‌ایم. ولی وقتی وارد جشنواره شدم، مطمئن بودم قطعاً جزو پنج احتمال کاندید شدن هستیم و این احتمال وجود دارد که بتوانیم جایزه بهترین فیلم را بگیریم. تیم ما بسیار هماهنگ و خوب بود. سعی کردم در طی کار تهیه‌کننده‌ی خوبی باشم. نمی‌دانم چقدر موفق بوده‌ام.

این فیلم محصول یک حال خوب است

آقای خالدی، رابطهی شما با تهیه کننده در این مسیر چطور بود؟

لقمان خالدی : من قبل از هر قرار دادی با هر تهیه کننده‌ای به این فکر می کنم آیا می توانم با لین آدم راحت باشم و به او اطمینان کنم؟ آیا می توانم یک رابطه‌ی رفاقتی با او داشته باشم؟ آیا جهان بینی من با او یکی است؟ چرا که مستند ساختن خیلی طول می کشد. پس اگر نتوانم با او این رفاقت را ایجاد کنم، مطمئن باشید هر چند قیمت قرارداد وسوسه انگیز باشد با او قرارداد نمی بندم. پس با این تفکر مطمئنان مهدی برای من حس خوبی ایجاد می‌کرد که با هم دیگر شروع به فعالیت کاری کردیم. ما اول دوست بودیم بعد مهدی پیشنهاد کار داد مهدی اولین تهیه‌کننده‌‌ی هم‌سنی است که با او کار می‌کردم. این کار محصول یک حال خوب است. همه حال خوبی داشتیم و می‌خواستیم کاری را انجام بدهیم که یک اتفاق مثبت بیفتد.

این فیلم می‌توانست هر کارگردانی را زمین بزند

آقای خالدی گفتند که بارها و بارها تدوین فیلم را عوض کردند. این نشان می‌دهد زحمت بسیار زیادی برای «فصل هرس» کشیده شده و جایزه‌ی بهترین مستند از «سینما حقیقت» در واقع نتیجه‌ی این زحمات بوده است.

مهدی شامحمدی: واقعاً همه‌ی بچه‌ها بسیار تلاش کردند، ولی آنچه که خودم از لقمان یاد گرفتم این بود که این فیلم ۲۷ بار مونتاژ شد و الان ۲۷ نسخه‌ی مختلف از آن موجود است. نسخه‌ی اول ونسخه‌ی بیست و هفت هیچ شباهتی به هم ندارند. بعضی‌ها فکر می‌کنند سوژه این فیلم خوب است و لقمان خالدی هم استانداردی دارد و در شرایطی این کار را تولید کرده و کار خوبی شده و کار عجیبی نیست. اما واقعیت این است که این فیلم می‌توانست هر کارگردانی را زمین بزند و الان که به نسخه‌های مثلاً چهارده یا پانزده فکر می‌کنم، متوجه می‌شوم کاملاً یک فیلم دیگر و یک اثر متوسط است. یعنی جایی رسیده بود که من ارضا شده بودم و می‌گفتم خوب است، ولی الان که بدان نسخه فکر می‌کنم می‌بینم چقدر با نسخه‌ی نهایی فرق می‌کند و واقعاً از آنجا به بعد متوجه استانداردی که لقمان خالدی دارد شدم و این خیلی مهم بود که از او یاد گرفتم نباید به‌سادگی کوتاه آمد. پتانسیل این موضوع را اگر ۱۰۰ بگیریم، به ۸۰ درصد قانع شده بودم، اما لقمان ۱۲۰ درصد از آن بیرون کشید.

مرگ یک جوان، زندگی «لقمان خالدی» را زیر و رو کرد

آقای خالدی شما در بین صحبت‌هایتان گفتید که حادثه‌ای باعث شد تا مسیر زندگی شما عوض شود. آن حادثه چه بود؟

لقمان خالدی: بله. من می‌خواهم یک خاطره تعریف کنم که چطور وارد سینما شدم تا بفهمید آن امیدی که بدان اشاره کردم چقدر اهمیت دارد. این خاطره را چندین بار تعریف کرده‌ام، ولی احساس می‌کنم خیلی ضروری است همه جا تعریف کنم، چون زندگی‌ام را مدیون این خاطره می‌دانم. رشته‌ام ریاضی و فیزیک بود و فکر می‌کردم مهندس می‌شوم، اما یک شب همه‌ی زندگی‌ام عوض شد. پدرم مریض شد و او را به بیمارستان امام خمینی بردم. در آنجا پسری را آوردند که خودکشی کرده بود. به پسرک کمک کردم و او را در گوشه‌ای نشاندم و برای‌ آرام کردنش یک داستانک تعریف کردم. پسرک گفت اگر پانزده دقیقه قبل از اینکه دست به خودکشی بزنم این داستانک را برای‌ام تعریف می‌کردی، مطمئناً این کار را نمی‌کردم. آن پسر جلوی چشم‌ام مرد و تا آخر عمر به این فکر خواهم کرد که چرا پانزده دقیقه زودتر نرسیدم و این داستان را برای‌اش تعریف نکردم؟ از بیمارستان که بیرون آمدم به پنجره‌های اطرافم نگاه کردم و به خودم گفتم نکند یک نفر پشت این پنجره‌ها باشد که باید پانزده دقیقه قبل داستانی را برای‌اش تعریف کنم. از آن به بعد فکر کردم یک مهندس معمولی در یک کوچه‌ی بن‌بست کرمانشاه چه فاید‌ه‌ای دارد؟ به دنبال رسانه‌ای بودم که پانزده دقیقه را برسانم.

 داستانی که می‌توانست جوانی را از مرگ نجات دهد

آن داستانک چه بود؟

لقمان خالدی: مأمورهای جهنم دارند کشان‌کشان یک نفر را به سمت جهنم می‌برند. آن مرد به خدا نگاه می‌کند. مأمورها باز او را به طرف در جهنم می‌کشانند، باز او به خدا نگاه می‌کند. مأمورها بیشتر عصبانی می‌شوند و می‌خواهند او را سریع‌تر داخل جهنم بیندازند و او باز به خدا نگاه می‌کند. خدا می گوید دست نگه دارید. او تا لحظه‌ی آخر توکل‌اش را از من نگرفت، پس لیاقتش بهشت است. الان که دارم این قصه را تعریف می‌کنم، دائماً چشم‌های آن پسر در ذهن‌ام هست. به خاطر همین هر جا که می‌روم، چه مصاحبه می‌کنم، چه فیلم می‌سازم، دائماً به این فکر می‌کنم که پانزده دقیقه قبل از مرگ یک نفر است. به این فکر می‌کنم آیا می‌خواهم در آن پانزده دقیقه او را ناامیدتر کنم؟ آیا می‌خواهم او را از زندگی زده کنم؟ به همین دلیل وقتی record دوربین را فشار می‌دهم یا وقتی قلم در دست می‌گیرد و وقتی با یک‌سری آدم ارتباط برقرار می‌کنم، دائماً به آن پانزده دقیقه فکر می‌کنم.

 می‌خواستیم «فصل هرس» دیده شود تا روی فرهنگ این جامعه تأثیر بگذاریم

و در این میان نقش تهیه‌کننده بسیار حائز اهمیت است.

لقمان خالدی: بله خیلی با اهمیت است. در مسیر کار ما فشارهای روانی زیادی از سوی چند تهیه کننده به مهدی وارد شد که هیچ وقت دلیلش را نفهمیدیم ، با وجود این مشکلات من و مهدی تصمیم گرفته بودیم این کار را به صورت مستقل انجام بدهیم. تصمیم داشتیم با قانون هیچ سیستمی کار نکنیم و قانون خودمان باشد. خود به خود ترکش‌هایی به مهدی و من خورد. ما به لحاظ مالی خیلی اذیت شدیم. شاید به نسخه پانزدهم که رسیدیم مهدی گفت: «خیلی خوب است.» حتی گریه کرد و مرا در آغوش کشید و من خیلی خوشحال بودم، ولی احساس می‌کردم مهدی در نسخه‌ی پانزدهم دارد می‌گوید لقمان! دیگر خسته شدی. بس کن، یعنی در واقع نگران من بود. اما من نمی خواستم با وجود این فشارها کوتاه بیایم. هر دوی ما می‌خواستیم که «فصل هرس» بهتر دیده شود. نه برای موفقیت و جایزه، بلکه می‌خواستیم دیده شود تا روی فرهنگ این جامعه تأثیری بگذاریم.

fasle-haras4

خیلی بیشتر از تک‌دهقان استرس داشتیم که خدایا! جواب این دارو چه می‌شود؟

آقای شامحمدی! در فضای جشنواره سینما حقیقت می‌دیدم وقتی با آقای یزدی صحبت می‌کردید، یکی از دغدغه‌های اصلی‌تان این بود که مسئولین وزارت بهداشت را بکشانید که بیایند و مستند را ببینند. این دغدغه برای چه بود؟ شما که فیلم‌تان را ساخته بودید و ماحصل کار هم راضی‌کننده بود. این اقدامات بعدی برای چه بود؟

مهدی شامحمدی: شما سکانس پایانی فیلم ما را دیدید؟

بله.

مهدی شامحمدی: در آن صحنه‌ها که لقمان تلاش کرده بود نشان بدهد در آن ۴۸ ساعت چه بر تک‌دهقان می‌گذرد، می‌شد یک فیلم مستند از پشت صحنه‌ی آن ساخت. بچه‌های گروه فیلمبرداری ما همین وضعیت را داشتند. تصورش را بکنید دو فصل بود که داشتیم این آدم را دنبال می‌کردیم و با او زندگی کرده بودیم. از زمانی که راضی شد این آزمایش را بدهد و ببیند که طبق آزمایشات معتبر پزشکی، درصد موفقیت دارویش در درمان سرطان چه قدر است، استرس ما چندبرابر شد. برای همین با پروفسور شیخ‌نژاد هماهنگ کردیم. خیلی بیشتر از تک‌دهقان استرس داشتیم که خدایا! جواب این دارو چه می‌شود. این پشت صحنه حیر‌ت‌انگیز بود.

لقمان خالدی: این به همان حرفی برمی‌گردد که قبلاً زدم که اگر خودمان نگران نبودیم، تماشاچی هم نگران نمی‌شد.

نمی‌خواستیم جریان بی‌اعتمادی «تک‌دهقان» به مسئولین ادامه یابد

یکی از نکات مثبت کار شما این بود که قهرمان داستانتان را با همه‌ی موفقیت‌ها و حتی شکست‌ها به تصویر کشیده بودید و همین موضوع باعث شده بود که تک‌دهقان کاملا باورپذیر باشد.

مهدی شامحمدی: لقمان سعی نکرد تک دهقان را قدیس کند. همه چیز را با همه‌ی جنبه‌های‌اش نشان داد، اما نکته اینجاست که با آن خروجی آقای تک‌دهقان، من کاملاً به او ایمان آوردم. خود من که شخصاً این‌طور بودم و داشتیم به این فکر می‌کردیم که چطور می‌توانیم قدمی برداریم. آقای تک‌دهقان یازده سال از مسئولین بی‌مهری دیده و اعتمادش سلب شده بود. نمی‌خواستیم این جریان ادامه یابد و قصدمان این بود اتفاق جدیدی بیفتد و داشتیم فکر می‌کردیم هر کاری را که لازم است برای به نتیجه رساندن این ماجرا انجام بدهیم.

«فصل هرس» را برای آقای تک‌دهقان اکران کردید؟

لقمان خالدی: بله. وقتی فیلم را برای آقای تک‌دهقان پخش کردیم، بهترین لحظه زندگی‌ام رقم خورد. یکی از لحظات زیبای زندگی‌ام لحظه‌ای است که خود شخصیت فیلم کار را می‌بیند. احساس کردم حال آقای تک‌دهقان خیلی خوب شد. مرا بغل کرد و گفت چقدر خوب مرا شناختی. با گارد آمده بود که نکند چیز بدی از او ساخته باشیم. جالب اینجاست که از تهران تا آبیک با من تلفنی حرف زد.

fasle-haras5

 وقتی در جشنواره حقیقت سالن پر شد جایزه اصلی‌ام را گرفتم

آیا انتظار دارید در جشنواره فجر هم مانند سینما حقیقت جایزه بگیرید؟

لقمان خالدی: اولاً وقتی در جشنواره حقیقت سالن پر شد و آدم‌هایی ۷۵ دقیقه ایستاده و نشسته روی زمین فیلم را دیدند، جایزه اصلی‌ام را گرفتم. ثانیاً احساس کردم برای شخصیت داستان‌ام اتفاق خوبی افتاده است که در واقع همان رابطه‌ی برد ـ برد است و با همین فیلم دارد برای آقای تک‌دهقان روابطی شکل می‌گیرد هم این هم یک‌جور برنده بودن است. بی‌شک هر فیلمسازی دوست دارد فیلم‌اش در جشنواره دیده شود و حتی پررنگ‌ترین فیلم جشنواره باشد تا حرفی که در آن هست درشت‌نمایی پیدا کند. هیچ فیلمسازی نمی‌تواند بگوید از جایزه جشنواره بدم می‌آید، اما جایزه باعث می‌شود فیلم بیشتر رصد و دیده شود و وقتی فیلم دیده شد، در واقع پیام فیلم رصد می‌شود. برای خود من جایزه اصلی این است که در جامعه‌ی ما اعتماد ترویج شود. اعتماد به آدمی که یازده سال تلاش کرده، اعتماد به خیلی از آدم‌ها در این جامعه اعم از فیلمساز، دانشمند، نویسنده و…. .

وقتی از پله‌های جشنواره بالا می‌روی سخت‌گیرتر هم می‌شوی

آقای خالدی! کارهای بعدی‌تان مشخص است؟ سوژه‌ی خاصی پیدا کرده‌اید؟

لقمان خالدی: در حال حاضر چند پیشنهاد هست که دارم در باره‌شان فکر می‌کنم. دو کار هست که راجع به آن‌ها مطمئن‌تر هستم، اما وقتی از پله‌های جشنواره بالا می‌روی سخت‌گیرتر هم می‌شوی. همین‌طوری هم که سخت‌گیر بودم. آدم احساس می‌کند تماشاچی اعتماد می‌کند و تو باید بابت آن اعتماد کار بهتری را به تصویر بکشی. آنچه که برای خودم مهم است، این است که اگر فیلمی می‌سازم، برای تماشاچی اعتمادسازی کنم.

آقای شامحمدی! شما چطور؟

مهدی شامحمدی: قبل از این پروژه درگیر کاری بودم که خودم داشتم می‌ساختم و هنوز تمام نشده است و الان خیلی آن را جدی گرفته‌ام.

اگر دوست دارید اسم‌اش را بگویید.

مهدی شامحمدی: مجموعه‌ای است به نام «سرزمین نخبگان» که دارد به قسمت‌‌های آخرش می‌رسد. یک کار تلویزیونی دیگر دارم. دو پروژه فیلم بلند مستند برای سال آینده هم هست که یکی را با آقای پایه‌شناس خواهم ساخت.

مجدداً شما به عنوان تهیه‌کننده و ایشان کارگردان؟

مهدی شامحمدی: بله، یکی را با مرتضی پایه‌شناس می‌سازم و یکی را هم علی‌رغم اینکه خبرش پخش شده است، ولی قطعی نیست و این را خودم با حوزه می‌سازم.

این فیلم برای مسئولین و نمایندگان مجلس است

و سخن آخر؟

لقمان خالدی: حرف آخرم این است که این فیلم فقط مال مردم نیست. ضروری‌تر و فوری‌تر برای مسئولین، نماینده‌های مجلس است. احساس می‌کنم اتفاقات خوب باید از سرچشمه شکل بگیرند. سرچشمه باید این فیلم‌های مستقل و دغدغه‌مند را جزء فوریت‌های ضروری ببینند و این اتفاق فقط برای تک‌دهقان نیفتد، بلکه تک‌دهقان‌های زیادتری دیده شوند. یکی از اتفاقات زیبا غیر از استقبال تماشاگران این بود که دیدم در شهر آبیک بنرهای زیادی زده بودند و روی آنها نوشته شده بود به آقای تک‌دهقان تبریک می‌گوییم که توانایی‌های‌اش در «فصل هرس» دیده شده است. اما باید بعد از یازده سال تلاش و کوشش یک چنین بنری زده شود از نظر من این معجزه سینماست و احساس می‌کنم سینما می‌تواند باعث شود زندگی آدم‌ها پررنگ‌تر دیده شود. خدا را شکر می‌کنم که یک قدم جلو رفتیم، ولی یادمان باشد سینما ضرب آهنگی را بالا می‌برد و پس از مدتی پایین می‌آید. آن بالا ماندن است که اهمیت دارد، به همین دلیل می‌گوییم باید به آدم‌هایی که با دغدغه کار می‌کنند اعتماد کرد. من و مهدی شامحمدی با شرایط فوق‌العاده بدی این فیلم را ساختیم و مسئله‌مان واقعاً فرهنگ بود و هست. همه‌ی هدف‌مان این بود که فرهنگ‌سازی کنیم. این فیلم‌ها را فقط مردم عادی نباید ببینند، بلکه باید دیدن این طور فیلمها ضرورت و فوریت مسئولین ما باشد.

با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دارید.