کارگردان فیلم سینمایی «آیینههای روبه رو» تاکید کرد بر اساس دغدغههایش فیلم میسازد نه پسند جشنوارههای داخلی و خارجی.
سوره سینما- فیلم سینمایی «آیینههای روبه رو» به کارگردانی نگار آذربایجانی که داستانی متفاوت دارد، این روزها روی پرده سینماها است، نگار آذربایجانی در اولین فیلم بلند سینمایی خود یکی از استعدادهای سینمای اجتماعی به نظر میرسد، به بهانه اکران فیلم با او گفتگویی انجام دادیم.
خانم آذربایجانی از چگونگی شکل گیری ایده اولیه فیلم «آیینههای روبه رو» برایمان بگویید؟
نگار آذربایجانی: من خاطرات پر رنگی از دوستی با شخصیتی در دورانی از زندگی ام داشتم. وقتی که نوجوان بودم در همسایگیمان فردی زندگی میکرد که مشکل فراجنسیتی داشت، در آن زمان چیزی که من را آزار میداد، طرد شدن این فرد از جانب خانواده و دیگران بود، رفتار افراد جامعه در مقابل او و خانواده و رفتار این شخص در اجتماع در ذهن من دغدغه ای شده بود و در واقع همین افکار و اتفاقات ایده اصلی ساخت این فیلم بود.
در برخورد با داستان فیلم به دو لایه در فیلمنامه برخورد میکنیم؛ اولی تغییر جنسیت و لایه بعد تغییری است که همه انسانها ممکن است در زندگی با آن مواجه شوند موافقید؟ در مورد اسم فیلم که «آیینههای روبه رو» است هم که به نوعی در ورای این دو لایه میگذرد برایمان کمی توضیح میدهید؟
نام «آینه های روبرو» را خانم فرشته طائر پور تهیه کننده فیلم اواسط نوشتن فیلمنامه پیشنهاد کرد و به نظر من هم در بین نام هایی که تا آن زمان فکر کرده بودیم، بهترین انتخاب بود.
فیلم دو شخصیت اصلی دارد که در ابتدا با هم در تضاد هستند و در مسیرداستان به یک تفاهم مشترک و یک دوستی ناب میرسند، در مسیر شکل گرفتن این رفاقت انسانی و به واسطه حضور دیگری، هر کدام از آنها نوعی از تغییر و دگرگونی را تجربه می کنند و به نوعی موفق می شوند که خود را از منظر نگاه دیگری بنگرند.
آدینه که می خواهد تغییر جنسیت بدهد و مسیر تغییراتی فیزیکی را طی می کند به شناخت جدیدی نسبت به رعنا که به نوعی نماینده جامعه ای مخالف با اوست می رسد، از طرف دیگر رعنا به موازات شناخت آدینه باور جدیدی نسبت به اینگونه افراد پیدا می کند، این باور جدید نه تنها او را وادار به کمک به آدینه می کند، بلکه زندگی خود او را به نوعی دستخوش تغییرات قرار می دهد و جهان بینی او را متحول می کند.
در این فیلم شخصیت ها هر کدام به نوعی پوست می اندازند و کاملتر میشوند، در عین حال حضور این دو شخصیت در کنار هم و ارتباط و تعامل آنها با یکدیگر، موجب میشود که تماشاگر فیلم، هر دو را بهتر بشناسد و در واقع هر کدام به مثابه آینه تمام نمای دیگری ظاهر می شود و تصویر حقیقی او را در خود و خود را در دیگری منعکس می کند. از طرف دیگر، اگر کلیتر به فیلم نگاه کنید، متوجه می شوید که خود فیلم نیز این قابلیت را دارد که مانند یک آینه در مقابل مخاطبی که انتخاب کرده قرار بگیرد و تصویر او را به خودش نشان بدهد.
جشنواره فیلم فجر معمولا پر از ایده های اولیه بکر است که در پرداخت و اجرا کارگردانان را مقهور خود کرده بود، آیا ایده اولیه این فیلم شما را مطمئن نکرد که دیگر اتفاق اصلی برای فیلمتان افتاده است؟
متوجه منظورتان وقتی می گویید که اتفاق اصلی برای فیلمم افتاده، نمی شوم! اگر منظورتان جلب توجه جشنواره ها است، باید بگویم که خیر! همان طوری که در مصاحبه دیگری نیز گفته ام، من این فیلم را برای جلب توجه جشنواره ها نساخته ام و اساسا با هدف گیری فستیوال ها برای خلق یک اثربه شدت مخالفم.
موضوع «آینههای روبرو» ، موضوعی بود که دوست داشتم و می خواستم و برایم مهم بود که درباره آن فیلم بسازم و در زمان نوشتن فیلمنامه و ساخت فیلم اصلا به توجه محافل هنری یا فستیوال ها فکر نمی کردم.
فکر می کنم شیوه اجرایی ساده و بدور از نمایش های تکنیکی ای که برای ساخت این فیلم انتخاب کرده ام بیانگر همین نکته است که اصولا به عنوان کارگردان اثربه دنبال نمایش قابلیت های خودم و یا جلب توجه محافل هنری نبودم. اینکه «آینه های روبرو» موفق شده به موفقیت هایی در جشنواره های داخلی و خارجی دست یابد باعث خوشحال همه ما است اما فکر می کنم جشنواره های ایرانی و جهانی برای استقبال از آن دلایل متفاوتی داشته اند.
برای سینمای ایران، بداعت موضوع و تعادلی که در بیان نظرات دو سوی ماجرا در فیلم برقرار شده و همچنین پرداخت قابل باور هردو شخصیت فیلم عامل اصلی توجه به فیلم است اما برای جامعه جهانی که فیلم های بسیاری در مورد اینگونه شخصیت ها و موضوعات ساخته و دیده است، جذابیت فیلم بیش از هرچیز برمی گردد به طرح چنین موضوعی در فضای جامعه ای مانند ایران که در تصورات جامعه غرب، وجود چنین قانونی در آن مایه تعجب است و همچنین مشاهده رفتارهای رعنا ها، برادرها و پدرها ، با آدینهها.
چقدر برای شروع این فیلم در مرحله نگارش فیلمنامه مطالعه کردید؟
نوشتن فیلمنامه «آینههای روبرو» یک سال و نیم زمان برد و علت طولانی شدن آن تحقیق و مطالعه چند جانبه ما در مورد فراجنسیتی ها و خانواده های آنها بود.
و چقدر این موضوع با توجه به حساسیتش باعث خودسانسوری در نگارش و بعدها در اجرا برای فیلم و خود شما شد؟
در مورد خود سانسوری باید بگویم هدف اصلی من و خانم طائرپور ساخت این فیلم برای مخاطبان ایرانی بود که نسبت به این مسئله یا نفرت مفرط دارند یا غفلت عمیق.
وقتی شما به عنوان فیلمساز مخاطبی را هدف می گیرید، طبیعتا باید فیلم را به شکلی بسازید که بتواند با آن مخاطب ارتباط برقرارکند، این توجه هم در زمان نوشتن فیلمنامه باید اتفاق بیافتد و هم در زمان اجرای آن.در نتیجه چون بیینده انتخابی ما فی نفسه دچار یک پیش داوری نسبت به موضوع است.در این فیلم برایمان مهم بود که داستان را به شکلی برای مخاطب تعریف کنیم که بتواند حالت دفعی و تدافعی او را پایین بیاورد و احساس همدلی و هم دردی را در او ایجاد کند.خود این مسئله به هرحال محدودیت ها و حساسیت هایی را بوجود آورد که الزاما اسمشان خودسانسوری نیست.
اگر از ایده جسورانه فیلم بگذریم، مهمترین خصوصیت فیلمتان در سینمای فعلی ما این است که داستانش را تعریف می کند که البته در این تعریف ممکن است لکنت نیز داشته باشد، چقدر خودتان به سینمای داستان گو علاقه و اعتقاد دارید؟
سینمای داستان گو فارغ از تعریف ژانرها البته، در کل، سینمای مورد علاقه من است و معتقدم که به دلیل داشتن بالاترین درصد بیننده، بهترین انتخاب و بستربرای مطرح کردن بسیاری از مسائل ، مشکلات و موضوعات است.
ریتم کند شروع فیلم، سکوت بین دیالوگها، بازی ها و نگاه های بدون دیالوگ و … اتفاقی است که کمتر در سینمای ما می افتد؛ در ادامه فیلم به نظر می رسد که این خصوصیت تمپو درونی شخصیت رعنا میشود، موافقید؟
همه این خصوصیت ها بیشتر از آن که به شخصیت بخصوصی برگردد، به این برمیگردد که فیلم ، یک فیلم شخصیت محور و مسئله محور است و برای من مهم بود که در زمان محدود آن، تماشاچی بتواند تا جایی که ممکن است شخصیتها را بشناسد و با مسائل آنها همراه شود. فکر می کنم سکوت شخصیتها هم اگر درست ارائه شود، به اندازه حرفی که میزنند، تاثیر می گذارند و گویای نهفته های فیلم می شوند. این اتفاقی است که در زندگی واقعی نیز می افتد.
چرا برای انتخاب نقش های اصلی سراغ بازیگران شناخته شده تر نرفتید؟شایسته ایرانی و غزل شاکری انتخاب های اولیه اتان بودند؟
اینکه در کنار دو بازیگر اصلی فیلم که به تعبیر شما چهره نیستند و به تعبیر ما تکراری نشده اند، بازیگران مطرحی برای سایر نقش ها اضافه شوند، پیشنهاد خانم طائرپور بود که البته من هم کاملا با این شکل چیدمان موافق بودم و از نتیجه آن هم راضیم.
چرا مثل خیلی فیلم های دیگر در پوستر فیلم از آن ها برای تبلیغ و فروش فیلم استفاده نکردید؟ شرط و شروطی از طرف این بازیگران در کار بوده است؟
عدم استفاده تبلیغاتی از نام این ستاره ها نیز بر می گردد به این تحلیل مشترک خانم طائرپور و من که اصولا درشت نمایی های کلیشه ای و گیشه پسند برای فیلم لازم نیست.حضور تک تک این چهره های سینمایی در فیلم صرفا به دلیل کیفیت بازی و تناسب چهره شان با نقش های محول شده بوده است. وقتی شما در یک فیلم بازیگر مهمان و مهم را مرکز جلب توجه مخاطب می کنید، بی تردید اعتماد همه مخاطبینی را که بخاطر آن بازیگر به دیدن آن فیلم می روند از دست می دهید و آنها را عصبانی می کنید! مخاطب دوست ندارد که احساس کند فریب خورده است.تا جایی که من می دانم هیچ شرط و شروطی هم از سوی بازیگران مطرح نبوده. همه آنها بدون استثنا پیشنهاد بازی در این فیلم را با علاقه پذیرفتند و یقینا اگر تهیه کننده از آنها استفاده تبلیغاتی هم می کرد، مشکلی نداشتند.
فیلم «آیینه های روبه رو» در جشنواره های مونترال، نشنال جئوگرافی، سیراکیوز، میامی سائوپائولو در برزیل، بوستون، تورنتو، لس آنجلس، اوکراین، کرالا در هند، آنکارا و آسیا پاسیفیک حضوری موفق داشته و جوایزی کسب کرده است ، چقدر سوژه داغ این فیلم باعث کسب موفقیتش شده است؟ و چرا در ایران مورد استقبال از طرف مدیران حوزه نمایش و اکران قرار نگرفته است و با محدودیت سئانس مواجه شده است؟
فیلم به جز موفقیت در ۵۷ فستیوال خارجی، در چهار جشنواره ایرانی نیز ۱۶ بار کاندیدای دریافت جایزه شد و ۶ جایزه اصلی را دریافت کرد، این معنایی جز استقبال نمیدهد.در مورد مدیریت های اکران هم فکر می کنم دلایل ایجاد محرومیت برای اکران، به فیلم مربوط نمی شود و به روابطی که در یکی دو سال اخیر بین افراد و صنوف سینمایی وجود دارد بر می گردد.
در بخش انتهایی فیلم که در خارج می گذشت به روایتی مستند گونه در فرم پرداخته بودید، آیا دلیل خاصی داشتید؟ این مستندگونگی گاهی آن قدر آزادانه در فیلمبرداری بود که به یک مستند تیپیکال نزدیک شده بود؟ به نظرتان این کار در بخش فاینال فیلم، دو پارگی در فرم برای فیلم به وجود نیاورده بود؟
این سلیقه کارگردانی است که حق هر فیلمساز است .در کل دوست داشتم که فیلم در هربخشی که استعداد دارد ، کمی حال و هوای مستند داشته باشد و فکر می کنم که این سلیقه در کل فیلم وجود دارد، نه فقط در بخش پایانی آن.
در فیلم مدام منتظر خلوت و تنهایی شخصیت اصلی داستان یعنی آدینه بودم، به نظرتان این مشکل عدم درک دیگران از این اتفاق و ناسازگاری آن ها با او نمی توانست در یک پلان شخصی در جایی که شاید تنهایی این آدم را که سال هاست با این مشکل زندگی می کند اتفاق بیفتد؟ اولین باری که این عقده سر باز می کند و آدینه گریه میکند جلوی رعنا است و بعد از آن در دستشویی این اتفاق دوباره میافتد.
فکر می کنم همانطور که خودتان اشاره کردید، سکانس گریه آدینه دردستشویی، تنها سکانس گویای استیصال و شکنندگی شخصیت آدینه است، راستش باید بگویم بیشتر از آن نیازی در به تصویر کشیدن تنهایی آدینه در فیلم حس نمیکردم .
گفتگو: کیانوش نژاد
