- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

هیچ چیز در این جشنواره متعجب‌مان نمی‌کند/ یادداشتی پیرامون حواشی فجر سی‌وپنجم

rezapoor

سوره سینما [1] – محمدرضا رضاپور : گاهى فراموش مى‌کنیم که ظرفیت سینمای ایران همین است. شاید عادت کرده بودیم که در هر دوره، با تحمیل جنجال‌های رسانه‌ای بر ذهن مخاطب، احساس کاذبی داشته باشیم مبنی بر دیدن فیلم‌های خوب یا موفقیت جشنواره در دست چین کردن بهترین‌هاى سینماى ایران. اما براى ناظران دقیق مشخص بود که حرکت سینماى ایران به سمت رئالیسم افراطی که خودش را در قامت ملودرام‌های اجتماعی نمایان کرده بود، روزی به ناتورالیسم رادیکالی ختم می‌شود که انسان را نه به‌‌عنوان خلیفه‌الله که هم‌چون موجودی آزمایشگاهی در زیر میکروسکوپ‌ ‌سینماگران وطنى بررسی خواهد کرد؛ جانورانى بى‌نام و نشان که در ناکجاآباد ذهنى کارگردان/نویسنده زندگى مى‌کنند و همگى اسیر جبر جنگلى به نام «اجتماع»اند و بدون اختیار، یا مى‌کشند یا کشته مى‌شوند.

اتفاق جدیدى رخ نداده است؛ فقط کمی از آن فیلم‌های هنجارشکن و ملتهب، به درستی، از جشنواره سی‌وپنجم فجر کنار گذاشته شده‌اند و حالا مخاطبان، بدون دوپینگ‌هاى کاذب فرمى و لشگرکشى‌هاى رسانه‌اى، با همه سینمای ایران روبرو شده‌اند. شب‌های منتهی به اکران «قاتل اهلی» در سالن‌ رسانه‌ها را به یاد بیاورید؛ هیجان رسانه‌ای و بگومگوهای کاذبی که هر سال، به بهانه چند فیلم خاص، کل روزهای برگزاری جشنواره را داغ مى‌کرد ‌و دست آخر هم، با شایعاتی مبنی بر کنار گذاشته‌شدن یا نشدن فلان فیلم در داوری، تکمیل می‌شد. در همان یکی‌، دو روز، کاری کرد که تمام انتقادات، از جمله واردنشدن برخی از فیلم‌های هنجارشکن که مورد انتقاد رسانه‌های جریان شبه‌روشنفکری بود، فراموش شد. «قاتل اهلی» هم آمد و با خنده‌هاى اهالی رسانه‌ها بدرقه شد. حرارت‌ها به سردی گرایید. برای روزهای آینده، مستمسک دیگری نیاز بود تا تخدیر ذهنی اهالی جشنواره تأمین شود. اما فیلم‌های دیگری وجود نداشت که این مهم را عملی کند. بنابراین ما ماندیم و خماری ناشی از روبرو شدن با همان رئالیسم افراطی -از فرط تکرار، نخ نما شده- که نه شاعرانه است و نه فطری و انسانی.

شکی در این نیست که کاندیدا شدن فیلم‌ها در بخش‌های غیرمرتبط به اندازه سیستم بلیط‌فروشی ناقص و ناکارآمد، نقطه ضعف یک جشنواره به حساب می‌آید. اما در بخش آثار حاضر در ویترین، فاجعه‌ای غیرقابل پیش‌بینی رخ نداده است. در سه سال گذشته و به اسم سینمای هنری و تجربی، فیلم‌هایی به نمایش گذاشته شد که قطعا در هیچ جای دنیا، از جمله «آغوزتپه» هم نمایش داده نمی‌شد. اما همین معترضان فعلى پذیرفتند که این هم بخشی از سینمای ایران است؛ سینمایی که مدیران اعتقاد دارند در دنیا غبطه‌اش را می‌خورند و می‌تواند در نسبت با تولیدات روز صنعت سینما در جهان، همچون رایحه‌ای تازه، مشام سینمادوستان را تازه کند! در همه این سال‌ها هم ملودرام‌هایمان به ورطه تکرار افتاده‌اند. تنوع ژانر هم توقعى بیجاست. تاریخ این سرزمین هم که داستانى براى روایت کردن ندارد؛ پس از چه چیز متعجب شده‌ایم؟ توقع «لینکلن» یا «نجات سربازان رایان» داشتیم؟

خودمان را گول نزنیم. اتفاق تازه‌ای نیفتاده است. فقط زهر خماری دیدن ناتورالیسم سیاه بر پرده سینما کمی دارد از تن‌مان خارج می‌شود. دارد رایحه خوش سینماى ملى، نه از مالیخولیاى هنر و تجربه، که از دسترنج جوانان متعهد و معتقد این سرزمین بر مى‌خیزد. بیست و یک سال بعد از «بچه‌هاى آسمان»، جوانى از راه رسیده است که همچون شکوه قدرت اراده «على» برایمان از قدرت مستضعفین در «بیست و یک روز بعد» بگوید. جوانى دوربین به دست گرفته است تا بیست سال بعد از «آژانس شیشه‌اى»، بگوید که پیرجوانان خمینى چه زخم‌هاى کهنه‌اى از نفوذ و نفوذى‌ها بر تن دارند. ما از هیچ چیز جشنواره سی‌وپنجم تعجب نکردیم… پس دعواها بماند برای اهلش.

منبع: نقد سینما