- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

اگر فیلمساز نمی شدم معلم و یا وکیل می شدم/ نگاهم در سینما تعادلی بوده است/ ترجیح می دهم محتاطانه با سوژه ها برخورد کنم تا ساخته شوند

pouran-derakhshandeh

سوره سینما [1] – مرتضی اسماعیل دوست : پوران درخشنده فیلمساز قابل احترامی است و حتی اگر ناقد آثارش باشی نمی توانی تلاش سالیان درازش را در سینمای اجتماعی ایران نادیده بشماری. در اولین روزهای اکران فیلم «زیر سقف دودی» برای انجام گفت و گو در دفتر کار پوران درخشنده حضور یافتم، زمانی که یکی از آسیب دیدگان اجتماعی با بانوی فیلمساز قرار ملاقات داشت و این خط ارتباطی از «پرنده کوچک خوشبختی» تا پرندگان بی بال دیگر ادامه دارد. در گفت و گوی پیش رو جدا از تازه ترین اثر پوران درخشنده، از سینمای اجتماعی گفتیم و راستی یا ناراستی عنوان «سیاه نمایی» را به میان کشیدیم و کارگردان کهنه کار سینمای ایران در برابر نقد «محافظه کاری در زبان و بیان» سینمایش، با متانت و آرامش پاسخگو شد.

خانم درخشنده، «طلاق عاطفی» در این برهه زمانی از دیدگاه شما مهم ترین مساله در میان انبوه معضلات اجتماعی جامعه بود که به سراغش رفتید؟

حتی دیرم شده است. به هر حال عمق درد طلاق عاطفی مساله ای نیست که بتوان در برابرش سکوت کرد. وقتی رابطه ها مخدوش شده و حس بدی از ارتباط میان زوجین رخ داده است، باید به سراغش رفت و از عواقب طلاق عاطفی به خانواده های درگیر هشدار داد. جدایی و فاصله میان زوج ها خیلی عمیق و ریشه دار است که متاسفانه چند سالی است در جامعه ما به وجود آمده و معضلات و آسیب هایی را موجب شده است.

سوژه خاصی از میان پرونده مراجعه کنندگان وجود داشت که عزم تان را برای ساخت اثری درباره طلاق عاطفی جدی کرد؟

نه یک سوژه خاص نبود و من در کلیت نگاهی که نسبت به عمق معضلات اجتماعی جامعه دارم و در بخش های مختلف جامعه می بینم، فکر کردم باید هر چه سریعتر به سراغ موضوع طلاق عاطفی بروم، چون برخی روابط امروز خیلی دردناک است و نمی توان اثرات نامطلوبی را که سردی روابط زوج ها در میان بچه ها و در ابعادی بزرگ تر در کلیت جامعه باقی می گذارد، نادیده گرفت. در جامعه همه با طلاق رسمی آشنایی دارند اما طلاق عاطفی آتشفشان خاموشی است که به دلایلی سال ها است بیرون نزده اما دردش خیلی وحشتناک است.

در فیلم «زیر سقف دودی» به بخشی از علل به وجود آمدن شکاف میان زوج ها پرداختید. اما به طور حتم عمق سردی روابط مجالی بیش از فرصت محدود درامی سینمایی را می طلبد. به عنوان یک آشنا به آسیب های اجتماعی جامعه، مهم ترین دلایل بروز طلاق عاطفی میان زوج ها را در چه مواردی می دانید؟

این که اطلاع رسانی درست برای ارتباط زوج ها وجود ندارد و خانواده به دلایل مختلف معنای واقعی خود را از دست داده است. عدم وجود مهرورزی در درون خانواده ها دلیل دیگری است که موجب سردی و فاصله شده و موجب از دست دادن جایگاه خانواده می شود. از طرفی شرایط اجتماعی هم در بروز اختلاف و فاصله میان زوج ها تاثیرگذار است. الان فضای بیرون و درون خانواده خیلی از هم متفاوت است و شرایط رخ داده به عمیق ترشدن موضوع طلاق عاطفی دامن زده است.

توجه به نهاد خانواده در تعریف سنتی اش در همه آثارتان پُررنگ است. خود را فیلمسازی تابع سنت گرایی می دانید و وقوع بحران را بیشتر از جانب هجوم مدرنیته به جامعه ایرانی لحاظ می کنید؟

نه اصولا فیلمساز سنتی نیستم اما نمی توان از تاثیر فضای فرهنگی امروز غافل ماند و بخشی از آسیب های به وجود آمده در سال های اخیر را ناشی از روند تبدیل شدن از سنت به مدرنیته ندانست. از سویی خانواده ایرانی برایم اهمیت دارد، چرا که شناسنامه ایرانی داریم و در فضای فرهنگی خاصی بزرگ شدیم. به طور حتم معضلات اجتماعی دلایل مختلف اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی می تواند داشته باشد اما سرعت تحولات جامعه امروز در بروز ناهنجاری ها حتما موثر است. در واقع آثارم نقبی و یا نقدی است به این که چرا ما در خانواده هایمان از اصالت دور شدیم و چیزی به نام مهرورزی و عشق ورزی را از خود دور کردیم. این باعث شده که هیچ آموزشی در این زمینه به فرزندانمان ندهیم و این مشکلات همینطور ادامه می یابد. در واقع ریشه مشکلات زوج ها از کودکی آن ها می آید که الگوی مناسبی برای بروز عاطفه نداشتند.

به همین دلیل هنگامی که بخواهیم آثارتان را مروری اجمالی داشته باشیم، در همه آن ها نقش کودک و نوجوان از پُررنگی خاصی برخوردار است.

خب طبیعتا وقتی فرزندان ما از حمایت عاطفی برخوردار نشوند، کاستی های خود را وارد زندگی جدید در زندگی زناشویی می کنند و من همیشه به دنبال اعلام خطر برای خانواده ها در توجه به فرزندان بودم. فرزند بیمار خیلی راحت وارد جامعه ای می شود که به او این فرصت را نمی دهد که به دنبال شناخت خود و فقدان گذشته عاطفی اش باشد. همین می شود که چنین فرزندانی تعهدی به زندگی مشترک پیدا نمی کنند و ارتباط زوج ها کمرنگ می شود. فرزند بی عاطفه و بی تعهد حتی اگر در زندگی زناشویی به دلایلی که مهم ترینش عدم از دست رفتن آبرو و اعتبار است، تن به ادامه زندگی مشترک بدهد، تنها می خواهد زندگی را ادامه دهد و هیچ عشقی در این زندگی وجود ندارد.

نوک پیکان توجه تان چه در «شمعی در باد» و چه در «زیر سقف دودی» در نهایت معطوف به نسل آینده ای می شود که خطر سرایت بحران عاطفی در برابرشان وجود دارد!

همین طور است. من فکر می کنم ما الان درگیر سونامی بزرگی نسبت به بی تفاوتی زوج ها در زندگی مشترک هستیم که همین خطر کمین فرزندانمان را گرفته است. بنابراین من فکر می کنم این بحران از درون خانواده ها دارد به شکل وحشتناکی به نسل های آینده سرایت می کند و باید خیلی حواسمان باشد. خانواده باید یک مامن عاطفی خوب برای بچه ها باشد و مهارت های زندگی را به کودکان یاد بدهد. خانواده باید جایی برای آموزش مهرورزی برای بچه ها باشد. خانواده باید جایی برای اندیشه ورزی برای دختران و پسران ما باشد اما متاسفانه این جایگاه امروزه خیلی کمرنگ شده است. خانواده به دلایل مختلف از جایگاه اصلی خود خارج شده و وقتی وارد خانواده ها می شویم می بینیم آدم ها به نوعی در تنهایی خود گرفتارند و همین شکاف وارد جامعه شده و موجب آسیب هایی جدی و حوادثی دردناک می شود. جامعه امروز به جای گفت و گو تبدیل به مونولوگ شده و هر کسی در دنیای خودش غرق است!

شما فراتر از یک سینماگر اجتماعی قائل به این هستید که با آثارتان جامعه را مورد پند و اندرز قرار دهید و یا این که تنها نشان دادن دردها و نمایش مسیر رو به انحطاط در فضایی بحرانی برایتان کافی است؟

به هیچ وجه نمی خواهم برای جامعه ایرانی نسخه بنویسم و اصلا وظیفه سینماگر این نیست. فیلمساز اجتماعی تنها می تواند درد را نشان دهد و فضا را برای ایجاد آگاهی فراهم کند. فضایی ایجاد کند که در درون خانواده ها تحلیل روابط و ایجاد گفت و گو فراهم شود. من فیلمساز تنها نقش آگاهی بخشی برای خود در نظر دارم و تنها می خواهم عمق معضلات را پیش چشم مخاطب بیاورم، دیگر درمانش با خودش است که نیاز به زدن مُسکن دارد و یا باید جراحی شود. فیلم «زیر سقف دودی» هم بدون هرگونه قضاوت تنها طرح مساله می کند.

سینمای اجتماعی در کشورمان یکی از پُرمباحثه ترین اشکال سینمایی نزد منتقدان است و برخی با اطلاق عنوان «سیاه نمایی»، مرزی برای چگونگی بیان دردها برای فیلمساز در نظر می گیرند. به نظرتان چنین تعابیر و چنین برچسب هایی برای سینمایی که با بخش مهمی از دردهای جامعه گریبان است می تواند مناسب باشد؟

به طور حتم سینمای اجتماعی جایی برای گفت و گوهای بسیار را می طلبد چون با جامعه سرو کار دارد و برای همه آشناست. البته باید فیلمساز حتما معضلات جامعه را نشان دهد و برخی مشکلات نیاز به جراحی دارد و جراحی هم با درد همراه است.

و شما با وجود سال ها فعالیت مستمر و جدی در سینمای اجتماعی از این گونه برچسب ها در امان ماندید!

چون همیشه نگاهم در سینما تعادلی بوده است. من فکر می کنم اگر زنان ما آگاه باشند، مردان آگاهی را تربیت می کنند. بنابراین مرد و زن در کنار هم باید شانه به شانه جلو بروند و با هم در زندگی رشد کنند. این باعث تکامل جامعه می شود و این نگاه به دور از جنسیت گرایی می تواند آینده بهتری را ترسیم کند، تا این که بخواهیم دامن بزنیم به مسائل مردسالاری و یا فمینیستی که موجب قطب بندی و ایجاد بحران می شود. من تنها در آثارم به انسان سالاری فکر می کنم و به تعادل میان انسان ها اعتقاد دارم. اصلا در آثارم به دنبال نگاه سیاسی و یا فمینیستی نیستم. تنها یک نگاه اجتماعی تعادل گرا دارم و فکر می کنم با تفاهم میان زن و مرد می توان به یک نتیجه مطلوب برای ساخت جامعه ای بهتر رسید. از نگاه من اندیشه، جنسیت نمی شناسد. تفاوت آدم ها در وجود دانش مندی است نه در جنسیت و طبقه بندی هایی که برخی انجام می دهند. من دنبال تعادل در بروز رفتارهای زن و مرد در آثارم هستم و هیچ وقت نگاه یکسویه نداشته ام.

در «زیر سقف دودی» هم این تعادل را رعایت کردید؟ چون زن این فیلم در برابر کج روی مرد به شدت مظلوم است!

من در این فیلم به همان قدر که زن را دیدم، مرد و فرزندان را هم دیدم. مظلومیت زن فیلم برگرفته از شخصیت درمانده وی بوده و مطابق واقعیت بیرونی است. ما ناخودآگاه چنین زنان و مادران مظلوم در خانواده های ایرانی را می بینیم اما من اصلا نگاه حق به جانبی به هیچ یک از شخصیت هایم نداشته ام. به نظرم با جانبداری از یکی از طرفین خانواده مشکل ما حل نمی شود. ما فقط زمانی می توانیم از مقابل بحران ها بگذریم که همه با هم فکر کنیم و بدانیم که با این وضعیتی که وجود دارد و ناشی از عدم مسئولیت پذیری در جامعه است، آینده پُرمخاطره ای داریم.

اشاره به نگاهی تعادل گرا داشتید و همین آغازی بر نقادی آثارتان می تواند باشد. سینمایی که چارچوب و محدوده خاصی را برای خود در نظر می گیرد و حتی در مقابل سوژه های ملتهبی مانند «کودک آزاری جنسی» سعی می کند به گونه ای رفتار کند که به دور از هرگونه ممیزی تنها بیان شود. این نگاه محافظه کارانه می تواند منتقدانی داشته باشد و این نکته را مطرح سازد که چرا خانم درخشنده نگاه رادیکال تری نسبت به عمق مصائب اجتماعی در آثارش ندارد!

من ترجیح می دهم محتاطانه نسبت به سوژه هایم برخورد کنم.

دلیل این مساله دوری از مواجهه با تیغ ممیزی می باشد و یا برآیند نگاهی شخصی نسبت به سوژه های اجتماعی است؟ تشریح این رویه به کار رفته در همه آثارتان را می خواستم جویا شوم.

بله، من دوست دارم حرف جامعه زده شود و این که برخی موضوعاتی که تا به حال مجالی برای طرح در قالب فیلم نیافته اند را بتوانم تولید کنم. اگر بخواهم نسنجیده به سراغ موضوعات بروم حتما اتفاقاتی به وجود می آید. صد در صد مساله ممیزی در سینمای اجتماعی تعیین کننده جهت خواهد بود و خیلی چیزهای دیگر در این سینما وجود دارد و به همین دلایل من ترجیح می دهم حرفم تحت هر شرایطی البته با نگاهی اخلاق گرایانه زده شود. من هم می توانم فیلم هایی بسازم که اصلا پخش نشود! اما این چه منفعتی دارد؟ من می خواهم موضوعات مهم جامعه را بسازم و این معضلات در جامعه مطرح شود و نزد مردم چالش به وجود بیاورد. من ترجیح می دهم با توجه به همه شرایط موجود، نگاه متعادل را در آثارم حفظ کنم تا بتوانم حرفم را بزنم. ساخت موضوعاتی مانند «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» به این راحتی هم نبوده است و حتی ممیزی هایی داشت.

البته برخی از سوژه هایتان مانند همین طلاق عاطفی چنان ملتهب نیست که خطر مواجه شدن با ممیزی را در کنار خود حس کنید!

به هر حال می توان به شکلی با سوژه برخورد کرد که ملتهب شود. بحث بر سر چگونه مطرح کردن است. من جامعه ام را می شناسم. فضای جامعه را می دانم و اصلا نمی خواهم به مشکلات دامن بزنم. من نمی خواهم فیلمی بسازم که توقیف شود. به نظرم ما باید به بهتر شدن شرایط جامعه کمک کنیم و کاری نکنیم که حتی نسبت به معضلات گارد گرفته شود!

با این محافظه کاری در بیان و زبان سینمایی واهمه از این ندارید که مورد بی توجهی و یا نقادی منتقدان قرار بگیرید؟!

من اصلا به این قضیه توجه ندارم و بیشتر به آگاهی جامعه خود فکر می کنم. باید این را بدانید که جامعه ما یکدست نیست و من باید به گونه ای در فیلم هایم حرکت کنم که هر نوع مخاطبی با هر دیدگاه فکری بتواند با موضوع همراه شود. من نمی توانم از بالا به جامعه نگاه داشته باشم. من که برای منتقدان فیلم نمی سازم. سینمای من باید در خدمت مردم باشد و آثارم باید با مخاطب عادی جامعه رابطه برقرار کند. برای من بَه بَه گفتن فلان منتقد مهم نیست! برای من آن زن خانه داری مهم است که برای من ایمیل می دهد و می گوید بعد از تماشای فیلم فهمیده که خیلی در زندگی اشتباه کرده و از من بابت ساخت فیلم تشکر می کند. او بعد از دیدن فیلم من تصمیم می گیرد برای حفظ خانواده اش مسیر دیگری را برود، این ها مهم نیست؟! متاسفانه برخی ها هنوز عمق معضلات اجتماعی برایشان مهم نیست و تنها یک بُعد قضیه را می بینند.

دیدگاهتان این مساله را در ذهنم متبادر می کند که اصولا سینما برایتان کعبه آمال محسوب نمی شود و از آن دست فیلمسازانی هستید که سینما را تنها ابزاری برای گفتن دردها می دانید!

دقیقا. سینما تنها یک وسیله است و یک ابزار کوچک برای بیان دغدغه هایی است که در جامعه وجود دارد. دغدغه های جامعه برایم مهم است. خانواده برایم مهم است. جوان جامعه ام برایم مهم است که دارد به کجا می رود. من در این جامعه دارم زندگی می کنم. با همین آدم ها دارم زندگی می کنم. در کنارشان در صف نانوایی و در اتوبوس و در مترو قرار می گیرم. پس نمی توانم نسبت به آن ها بی تفاوت باشم. من به این آدم ها هیچ وقت از مرتبه ای بالا نگاه نمی کنم. من در کنار مردمم هستم و سعی می کنم تا جایی که می توانم دردهایشان را نشان دهم.

خود را وکیل بخشی از جامعه دردمند ایرانی محسوب می کنید و فکر می کنید نماینده آسیب های جامعه در سینما هستید؟

من فکر می کنم از طریق آسیب شناسی در سینما می توان قدم های خوب و تاثیرگذاری را در جهت ایجاد یک خانواده سالم برداشت. من در این سینما دغدغه دارم و برایم خانواده سالم خیلی مهم است. ما از بحران هایی که در اطراف مان به دلیل سیر تحولات اجتماعی وجود دارد و شاید چاره ای جز تلفات هم وجود نداشته باشد می توانیم تلفات کمتری بدهیم و به نظرم نقش سینما در این زمینه می تواند موثر باشد. خاستگاه آسیب ها در درجه اول نهاد خانواده است و باید بتوانیم از طریق نمایش معضلات، جامعه را به سمتی ببریم که در درجه اول هر فردی بتواند خود را ارتقا بدهد و در درجه دوم زوج ها به جایی برسند که نقطه مشترکی یافته و به نقطه سومی نگاه کنند. این نقطه سوم همان فرزندان ایرانی و نقطه بالندگی است و با آینده ما سرو کار دارد.

فکر می کنم با این دیدگاه اگر شرایط فیلمسازی برایتان میسر نبود حتما یا وکیل می شدید و یا مددکار اجتماعی!

صد در صد اگر سینماگر نبودم وارد حوزه ای مرتبط با مسائل فرهنگی و اجتماعی می شدم. شاید معلم و یا وکیل می شدم. چون نسبت به دنیای پیرامونم بی تفاوت نیستم و ورودم به سینما به دلیل همین بی تفاوت نبودن بود. وگرنه من در رشته پزشکی قبول شده بودم و می توانستم پزشک شوم. اما من در آن مسیر نبودم و سینما را انتخاب کردم چرا که برایم بروز دردها از هر چیزی مهم تر است. دوست دارم همچنان سینمای اجتماعی را دنبال کنم و شاید اگر امکان فعالیت در این سینما وجود نداشت به سراغ سینمای کودک و نوجوان می رفتم که باز دور از آثارم نیست. در واقع با فعالیت در سینمای اجتماعی آرامش بیشتری در خود می بینم.

خاطره ای دارید مبنی بر این که آثارتان از بروز اتفاقی ناگوار جلوگیری کرده باشد و یا این که موجب تغییر قوانین جاری در نظام اجتماعی شود؟

خیلی از این دست اتفاقات افتاده است. مثلا می خواهم درباره تاثیر فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» به شما بگویم که به خیلی از خانواده های درگیر برای بروز دردهایشان که سربسته باقی مانده بود، کمک کرد. تعداد زیاد ایمیل هایی که هنوز هم دریافت می کنم نشان می دهد که دست روی مساله مهمی گذاشتم. اصلا داستان «هیس! پسرها گریه نمی کنند» که فیلم آینده ام می باشد هم از همین واکنش ها به وجود آمد که بعد از فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» برایم جدی شد و خود پسرها موضوعاتی را برایم فرستادند که خیلی دردناک است و آمار و درصد بالاتری نسبت به دخترها درباره کودک آزاری جنسی دارد.

پس دلیل ساخت دنباله ای بر موضوع کودک آزاری جنسی ناشی از دردهای نهفته در این ماجرا است و فروش و اقبال مناسب فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» در این انتخاب موثر نبوده است؟!

اصلا به فروش فکر نکردم و انقدر سوژه مهم بود که خود را ملزم دیدم که باید آن را بسازم. این را در نظر بگیرید که این مساله چه  تبعاتی دارد، چون پسرها بار اصلی خانواده را در آینده به عهده دارند و اگر در بچگی اتفاقاتی برایشان بیفتد و بحرانی داشته باشند چه مصیبت هایی در آینده به خانواده منتقل می شود. با این وضعیت نمی توانیم جامعه سالمی داشته باشیم و من به این نتیجه رسیدم که پسرهایمان خیلی مظلوم تر از دختران هستند. با همه عمق این گونه دردها تا زمانی که خودم به جایی مطمئن برای پرداخت سینمایی نرسیدم سراغش را نگرفتم. حتما باید تحقیقات میدانی وجود داشته باشد و کارشناسان مختلفی مانند جامعه شناس و روانشناس نظر بدهند. الان به این باور رسیدم که زمان مناسبی برای ساخت «هیس! پسرها گریه نمی کنند»، است. من فکر می کنم بیان این گونه دردها در سینما همچون یک عبادت است. فکر می کنم وظیفه آگاهی دادن به جامعه نسبت به آسیب بزرگی را دارم که می تواند آینده جامعه ام را خراب کند و متاسفانه پنهان مانده است.

یک نوع ارتباط تنگاتنگ و دوسویه میان شما و برخی از آسیب دیدگان جامعه وجود دارد که نظیری از آن را در فیلمسازان دیگر نمی توان یافت. این اعتماد و توجه بیشتر از کجا می آید؟

بله، همیشه این ارتباط وجود داشته است و به نظرم این به خاطر اعتمادی است که نسبت به من دارند. چون فیلمسازی برایم نه شهرت است و نه پول در آن مهم بوده و تنها دردی است که در جامعه می یابم. مثلا بیماری سندرم داون که در فیلم «بچه های ابدی» به آن پرداختم، شرایطی داشت که بچه های بیمار در خانه ها زندانی بودند و خانواده ها از ترس مورد سوء استفاده قرار گرفته شدن می ترسیدند بچه ها را به بیرون بیاورند. خانواده این بچه ها من را سر راه ساخت این فیلم قرار دادند. درباره فیلم «هیس! پسرها فریاد نمی زنند» هم اطلاعات زیادی به من رسیده است. البته چه به دخترها و چه به پسرهایی که درباره مشکل خود با من حرف زدند قول دادم که اطلاعاتشان پیش من محفوظ خواهد ماند و نوشته هایشان فقط بین ما و خدا باقی می ماند.

درباره «پسرها گریه نمی کنند» و ساختار نگاهی که در این اثر دنبالش هستید تا جایی که می توانید توضیح دهید و این که در جشنواره فجر امسال رونمایی خواهد شد؟

من سال ها است با این سوژه کلنجار می روم، چون اصولا سوژه های اجتماعی نیاز به تحقیق و پژوهش بسیاری دارد و تنها به صرف اهمیت موضوع نمی توان سراغ ساختش رفت. وقتی قرار شد که فیلم پسرها را بسازم کلی نمونه تحقیقی پیدا کردم و برای رسیدن به فیلمنامه وقت گذاشتم. درخواست ساخت فیلم «هیس! پسرها گریه نمی کنند» را ارائه داده ام و امسال آن را می سازم و امیدوارم به جشنواره فجر برسد. در این فیلم به قول شما نگاه بی پرواتری دارم و امیدوارم بتوانم بخشی از مشکلات بسیار این موضوع را نمایش دهم. «هیس! پسرها گریه نمی کنند» یک درام اجتماعی درباره کودک آزاری است البته تفاوت هایی با «هیس! دخترها فریاد نمی زنند»، دارد. این فیلم کاملا مبتنی بر واقعیت است که چند شخصیت دارد.

در انتخاب ایده های سینمایی بیشتر به سراغ موضوعات روز جامعه می روید و یا موضوعات مغفول مانده برایتان مهم است؟ حتی این رسالت را برای خود قائل هستید که آینده نگری کرده و به پرداخت معضلاتی بپرازید که چندان در جامعه شیوع نیافته اما امکان بروز آن ها در آینده نزدیک وجود دارد؟

سعی می کنم موضوعات مهم روز جامعه را مورد توجه بیشتر قرار دهم. البته همیشه شرایط هم در انتخاب سوژه ها موثر خواهد بود. دردهایی وجود دارد که تبدیل به دُمل چرکی شده و به آن ها توجه نشده است. برخی موضوعات هم مثل فیلم آینده ام وجود دارند که سال ها است زیر فرش پنهان شده اند و ترس بازگویی کودک آزاری نزد بچه ها و خانواده ها باقی است.

تا به حال سوژه ملتهب و مغفول مانده ای بوده که دوست داشتید به سراغش بروید اما شرایط را مهیای پرداختش ندانستید؟

بله، یک تابوی مهم است که نمی توانم راجع به آن زیاد حرف بزنم و به نظرم ماجرایی است که ریشه خیلی از مشکلات است و متاسفانه به دلایلی نمی توان آن را در سینما باز کرد. فعلا امکان ساختش وجود ندارد و شاید اگر «هیس! پسرها گریه نمی کنند» را بسازم، بتوانم بعدا به سراغش بروم.

تا به حال فیلمنامه همین تابوی اجتماعی را برای ساخت ارائه داده اید؟ به نظر می رسد به دلیل سال ها فعالیت در این سینما و اعتبار و اعتمادی که نزد مسئولان یافته اید و با توجه به چارچوب مشخصی که در پرداخت به موضوعات دارید، بیشتر از دیگر فیلمسازان احتمال ساخت آثار هنجاربرانگیز را دارید!

بله. فکر می کنم یک بار حدود سال های ۸۰-۸۱ درخواستش را دادم اما متاسفانه پذیرفته نشد. من سعی کردم درباره آثارم این اعتماد را به وجود بیاورم تا بتوانم به دور از هرگونه مشکلی به سراغ موضوعات مهم جامعه بروم.

برای «زیر سقف دودی» که در جشنواره فجر گذشته در چند رشته نامزد سیمرغ شد، در اکران چه آینده ای را پیش بینی می کنید؟

این چند روز اول اتفاق خاصی نیفتاد چون در ایام خاصی از شب های قدر بودیم و باید دید در ادامه چه اتفاقی می افتد. البته براساس اطلاعاتی که به دست آوردم آن تعداد از مخاطبانی که فیلم را دیدند با آن رابطه برقرار کردند و امیدوارم در آینده با کمک شما اهالی رسانه و اطلاع رسانی درست، مردم از وجود چنین فیلمی مطلع شوند و استقبال خوبی انجام شود. ما پول برای تبلیغ نداریم و محیط شهری هم که باید در اختیار فیلمسازان باشد، در اختیارمان نیست و از طریق تبلیغات مردمی فکر می کنم فیلم «زیر سقف دودی» اکران مناسبی خواهد داشت. هنوز سالن به اندازه کافی نداریم. به من قول ۳۵ سالن را در ابتدا داده بودند اما الان فکر می کنم تنها ۱۸ سالن داریم و این کافی نیست. به نظرم «زیر سقف دودی» فیلمی است که برای نیاز مخاطب امروز ساخته شده و مردم از چنین فیلمی استقبال خواهند کرد.

البته در میان آثارتان تنها «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» فروش ویژه ای داشت و دیگر آثارتان معمولا از دریچه تلویزیون مورد توجه قرار گرفت!

فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» در زمان خود فروش خوبی داشت و پُرفروش ترین فیلم سال ۱۳۶۶ شد و فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» پُرفروش ترین فیلم اجتماعی در سال ۹۲ بود. فیلم های دیگرم هم مورد توجه مردم قرار گرفت هر چند برخی از منتقدان روی خوشی نشان دادند! شاید یک روزی بنشینند و ببینند که چقدر مردم برای یک آدمی که سال ها است در یک مسیر دارد فیلم می سازد، مهم بوده است.

منبع: آینه نیوز [2]