- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

نسل سومی‌های انقلاب چگونه قهرمان فیلم‌های حاتمی‌کیا شدند؟

be-vaghte-sham-1

سوره سینما [1] آصف سعادتی : ایجاد چالش جزء لاینفک فیلم های حاتمی کیاست و این از شخصیت خودش برمی آید. تا خودش راجع به موضوعی دچار چالش نشود به آن موضوع نمی پردازد؛ از همان زمان که آقا مرتضی گفت «فیلمسازی درگیر و دار تجربه درونی» یعنی از «وصل نیکان» تا همین «به وقت شام» می توان این چالش درونی را دید. این فیلم نیز با یک چالش درونی برای کاپیتان جوان فیلم آغاز می شود. اصلا جنس سینمایش فرق می کند و به قول همان عزیز هیچ کس دیگری را نمی توان پیدا کرد که همچون حاتمی کیا فیلم بسازد. به وقت شام قرائت حاتمی کیا از ماجرای داعش و سوریه است. شاید هرکس دیگری می‌خواست به مسئله داعش بپردازد و آن را به تصویر بکشد از دیدگاه دیگری به ماجرا می پرداخت.

حاتمی‌کیا که در آثار چند ساله اخیرش با توجه به شرایط زمانه اش به جوانان سهمی از تاثیر گذاری در انقلاب را داده بود، در به وقت شام آن را به اوج خود رساند. کاپیتان علی شخصیت اول فیلم خیلی شبیه شخصیت دانشمند هسته ای است که در بادیگارد شاهد آن بودیم و به نظر می رسد به وقت شام در امتداد نگاه آرمانی حاتمی کیا پیرامون شخصیت هایش در آن فیلم است. در اینجا دیگر نسل سوم عملا وارد صحنه می شود و کار را به سرانجام می رساند. قبلا هم اشاره شده بود که در بادیگارد بابک حمیدیان پرچم را از حاج حیدر مصلحی گرفت و در این فیلم این نگاه تایید می شود.

be-vaghte-sham-2 [2]

تکنیک فیلم در اوج خود قرار دارد. اما این تکنیک در مهار کارگردانی خوبش مهار شده است. حاتمی کیا مثل آثار دیگرش باز هم کارگردانی اش را به رخ مخاطب می کشد. فیلم از جلوه های ویژه میدانی فوق العاده ای برخوردار است و از این حیث با آثار استاندارد حادثه ای سینمای جهان برابری می کند. موسیقی در خیلی از صحنه ها به کمک فیلم می آید و مکمل آن می شود. بازی بازیگران بدون نقص است و مدیریت بازیگران از چند زبان مختلف هم باز بر توانایی های آقا ابراهیم دلالت می کند.

اما حاتمی کیا سعی کرده است حتی در نمایش داعشی ها هم حد انصاف را رعایت کند. طیف های مختلف آن ها را با میزان افراطی گریشان نشان می‌دهد. به مخاطب شاخه های جهادی و تبلیغاتی این گروهک را معرفی می‌کند. ساختار چند ملیتی تقسیم بندی‌های داخلی شان و حمایت دولت های غربی را هم با ظرافت خاصی به تصویر می کشد. شاید تنها کسانی که با مسئله داعش غریبه بودند و در این چندساله درگیری جلوی چشم و گوش های خود را گرفته بودند، بتوانند بگویند چرا چچنی ریش هایش قرمز است و زشت است و یا آن خواننده متال در اردوگاه داعش چکار می کند.

نماینده نسل جوان در فیلم حاتمی کیا در ابتدا مخاطب را با عکس العمل هایش ناامید می‌کند، اما نقطه عطف پیدا می‌کند و به شخصیت تبدیل می‌شود. همین جاست که همذات پنداری مخاطب با او آغاز می‌شود. این را می توان در پایان فیلم به خوبی حس کرد. هیچ کس نمی‌خواهد سالن را ترک کند تا موسیقی پایان فیلم کمی از قلیان احساساتش بکاهد. در پایان فیلم همه‌ی چهره ها ملتهب می‌شود و برخی که دیگر نمی توانند جلوی خودشان را بگیرند و به هق هق گریه می افتند. این است معجزه ابراهیم سینمای ایران!