- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

خداحافظی با شوخی‌هایی که دیگر «وقتش» نیست

vaghteshe

سوره سینما [1]سارا کنعانی [2] : در اینکه کشور ما در چند سال اخیر بسیار پرخبر بوده است، شکی نداریم، داریم؟ کافیست چند روزی را برای گذران اوقات فراغت (اگر حس و حالی باقی مانده باشد) به جایی خارج از شهر بروید که از بخت خوب، آنتن موبایل و اینترنت هم نداشته باشد؛ وقتی به جریان عادی زندگی‌تان برمی‌گردید با حجمی گسترده‌ از تغییرات مواجه می‌شوید که در حوزه‌های مختلف اقتصادی و اجتماعی و ورزشی اتفاق افتاده است و داغ‌ترین‌شان هم رسیدن نرخ دلار به عددی ۵ رقمی بود؛ بگذریم که در عالم سیاست داخلی تنها خبر انتصاب‌ها را می‌شنویم و آرزو به دل‌مان ماند که یک بار خبری حاوی یک توضیح یا دست کم، یک استعفا برای عذرخواهی وضع موجود به چشم‌مان بخورد، هر چه هست، سیاست خارجی است و خط و نشان کشیدن‌ها.

در همین یک پاراگرافی که از منظر شما گذشت، چند موضوع مطرح شد که همگی دستمایه طنازی‌های کاربران در صفحات مجازی قرار گرفته و شما اگر عضو تلگرام، اینستاگرام یا توئیتر باشید حتما می‌دانید این نوشته از چه سخن می‌گوید. در چند وقت اخیر جنس شوخی‌های نوشتاری عوض شده و نقادی‌ها تندوتیز تر مطرح می‌شود و نوک پیکان نیز به سمت هیچ یک از اقوام ملت نیست، بلکه مقامات و مسوولان هستند که فارغ از شخصیت حقیقی‌شان به خاطر آن شخصیت حقوقی که دارند مورد هجمه جدی یا غیرجدی قرار می‌گیرند. اگر ظریف بنگریم، در میان این همه خبر تلخ و بد، یک اتفاق خوب رخ داده و آن نوعی از اتحاد است که بین مردم ایجاد شده است؛ گویی همه ناخودآگاه به این باور رسیده‌اند «کین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود». نمود این باور جمعی، رایج شدن ادبیات انتقادی میان مردم است، چیزی که قبلا هم جریان داشت اما هیچ گاه به اندازه امروز عاری از حشو و هجو نبود و اصل لب مطلب را ادا نمی‌کرد. امروز مردم به زبان طنز یا جدی، از حق خود سخن می‌گویند و انگشت اشاره‌شان هم به سمت کسی است که مسوولیتی را بر عهده گرفته است. به بیان بهتر، مدتی است که دیگر جوک‌های مبتنی بر قومیت و نژاد خاصی را دست به دست نمی‌کنیم، همان داستانک‌های مثلا خنده‌داری که با عبارت‌هایی همچون «یه روز یه ترکه …»، «یه روز یه لره …» شروع می‌شد و اتفاقا ما را هم می‌خنداند اما مدتی است فهمیده‌ایم کل جماعت ایرانی در یک موقعیت طنز به شدت تلخ قرار گرفته که هر چه می‌دود کمتر می‌رسد و این شده که بی‌خیالِ «کجایی بودن‌ها» به فردای مبهم خود فکر می‌کنیم. اکنون هیچ چیز به جز وفاق و اتحاد ملی، چاره کار ما نیست.

روز گذشته برنامه تلویزیونی «وقتشه» موضوعی را مطرح کرد که کپی بودن آن را در ابتدای کار صادقانه اعتراف کرد اما اصل موضوع آنقدر جدی بود که مهم نبود ایده چه کسی است، مهم این بود که دوباره و چندباره مرور شود. حسین کلهر، نویسنده و ایده‌پرداز «وقتشه» با اعلام این نکته که قبلا دکتر محسن رنانی استاد اقتصاد در اصفهان، با استفاده از ابزار رنگ‌ها و ظرف آب، به اهمیت اتحاد ملی تأکید ورزیده است یک ظرف بزرگ آب را به استودیو آورد و لیوان‌های کوچک حاوی رنگ‌های مختلف را به نشانه قومیت‌ها و نژادهای مختلف ایرانی درون آن خالی کرد و بعد ظرفی پر از آب کدر و بدرنگ حاصل شد. سپس کلهر با اشاره به این که هدف دشمن خارجی نیز همین کدر شدن‌ها و غیرشفاف شدن فضا در کشور ایران است، ذهن مخاطب را به سمت برد که در شرایط کنونی که بحرانی بودنش دیگر از بس تکرار شده زهرخنده را هم بر لب‌مان می‌آورد، دیگر جایی برای نقل کردن جوک‌های قومیتی نیست و در این آشفته‌بازاری که به هر حال ناچار به دست و پا زدن در آن هستیم، دست کم، وفاق ملی‌مان را ارزش بگذاریم.

با توجه به این که موضوع این قسمت از برنامه ازدواج بین قومیت‌های مختلف بود، به کار بستن چنین ایده‌ای و بسط دادن مفهوم و محتوای خانوادگی آن به یک سطح ملی، نکته هوشمندانه‌ای بود که شاید به دوباره شنیدنش نیاز داشتیم، به خصوص در این روزها که می‌شنویم نرخ دلار به ۱۰ هزار تومان هم رسیده و اگر هم بهانه‌ای برای خندیدن پیدا شد، ای کاش که به همدیگر نباشد.