- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

«اوک‌نیو» آن‌ها و «بانوی عمارت» ما!

oknio-banoo

سوره سینما [1]علی ابراهیم‌پور : در طول هفته،‌ شب‌ها از چند دقیقه مانده به ۸شب، دو سریال پشت‌سرهم مهمان خانه‌های بینندگان شبکه سوم سیما بود (و هست). اولی سریالی کره‌ای به نام «اوک‌نیو» و دومی سریالی ایرانی به نام «بانوی عمارت». این هم‌زمانی در پخش، ناخودآگاه ذهن بیننده را به مقایسه‌ی میان این دو سریال، بر می‌انگیزاند؛ مقایسه‌ای که به لحاظ فرهنگی، نکات قابل توجهی دارد.

اوک‌نیو و بانوی‌عمارت، هر دو سریالی در ژانر تاریخی‌اند. طبق تعریف اصطلاحی،‌ فیلم تاریخی به سریال یا سینمایی گفته می‌شود که  یا موضوع تاریخی مبتنی بر حقیقت را روایت می‌کند و یا اینکه داستانی دارد با پیشینه‌ی تاریخی اما مبتنی بر تخیل و ذهنیات. براین اساس موضوع می‌تواند حول محور یک شخص حقیقی یا یک منطقه‌ی خاص و یا یک واقعه ثبت شده‌ی تاریخی شکل بگیرد. اما دست‌مایه‌ی تاریخی این دو اثر یکسان نیست.

اوک‌نیو اساساً افسانه است؛ اما بانوی‌عمارت کباده‌ی روایت‌گری از تاریخ معاصر را می‌کشد. این تفاوت، ارزیابی متفاوتی از این دو اثر را نتیجه داده و توقع مخاطب را نسبت به آن‌ها تغییر می‌دهد. کره‌ای‌ها با هنر سریال‌سازی، می‌کوشند برای خود تاریخ بسازند و ابایی هم ندارند که از ابتدا بر «ساختگی‌بودن» این تاریخ تصریح کنند؛ لذا «از اول حساب را تصفیه می‌کنند و می‌گویند «افسانه» است». این تاریخ، هرچند برساخته‌ی ذهن نویسنده و کارگردان است، اما تأثیر غیرقابل‌انکاری در هویت‌سازی و فرهنگ‌سازی برای خود آن‌ها و دیگران دارد. «یک تاریخ برای گذشته‌ی خودشان درست می‌کنند، که وقتی یک جوان کُره‌ای به این فداکاری‌ها و به این شجاعت‌ها و به این کارهای عجیب غریبِ سینمایی نگاه می‌کند، خب احساس هیجان می‌کند، احساس هویّت می‌کند، احساس افتخار می‌کند». (بیانات مقام‌معظم‌رهبری در دیدار عوامل فیلم سینمایی شیار۱۴۳، ۲۶/۳/۱۳۹۳) علاوه بر مصرف داخلی، کاربرد خارجی نیز دارد و در ذهن مخاطبان غیرکره‌ای، تصویری –هرچند کاملاً ساختگی- از هویت غنی و پرسابقه از فرهنگ ملت کره، می‌نگارد: بروکراسی قوی، مبارزه، عدالت‌طلبی، اقتصاد پویا و… .

اما بانوی عمارت به هیچ عنوان خود را افسانه ندانسته و نمی‌داند؛ بلکه کاملاً مدعی بیان برخی از رویدادهای تاریخی زمان قاجار است. حق نیز این است که فرهنگ اصیل و واقعی ایرانی، برای حکمت‌آموزی و فرهنگ‌سازی، نیازی به خلق افسانه‌های موهوم ندارد. اما متاسفانه بانوی‌عمارت هرچند مدعی است برخی رویدادهای تاریخی در زمان قاجار را در خود بازسازی کرده است، اما شدیداً از این جهت عقیم است و سریال فقط از تاریخ، عنوان تاریخی‌بودن را یدک می‌کشد. این ضعف را می‌توان –و باید- در تم پوسیده و صنعت فرهنگی سریال جست‌وجو کرد.

اوک‌نیو و بانوی عمارت، علاوه بر آنکه در تاریخی بودن مشترک‌اند، محوریت هر دو، یک شخص حقیقی است و اشتراک سوم اینکه هر دو این شخصیت‌ها، زن هستند. اوک‌نیو دختری است که از کودکی با سختی بزرگ می‌شود؛ در زندان کارگری می‌کند؛ برای موفقیت و رسیدن به اهدافش، از جان و دل تلاش و مبارزه می‌کند؛ می‌کوشد؛ برنامه‌ریزی می‌کند؛ گاهی شکست می‌خورد و تبعید می‌شود ولی از پای نمی‌نشیند. در کنار تمام مشکلات شخصی، دلسوزی‌های انسانی و دغدغه‌های اجتماعی فراوانی با درون‌مایه‌ی عدالت و انصاف و مروت دارد و در کنار تمام این‌ها، عاشق هم می‌شود.

اما بانوی‌عمارت، تم اصلی نخ‌نما و تکراری ازدواج و عشق‌وعاشقی را بازتولید می‌کند. هنوز چندروزی از اتمام سریال «بازی نقاب‌ها» در شبکه‌دو نگذشته بود که بانوی‌عمارت در شبکه سه متولد شد! بازی نقاب‌ها هم داستان دو جوان است که هرکدام عاشق فردی دیگر هستند و چالش داستانی آنجا شکل می‌گیرد که باید عشق‌شان را فراموش و زیر یک سقف زندگی کنند. بانوی‌عمارت نیز دقیقاً همان تم را دارد؛ اما به مراتب شدیدتر و غلیظ‌تر. فخرالزمان دختر شخص شناخته شده‌ای است که پدر خود را از دست داده، و پسرِ دوستِ پدرش خواستگار اوست که فخرالزمان مایل به این ازدواج نیست. از طرفی برادر وی اصرار به این ازدواج دارد، اما دل این دختر پیش خواستگار دیگری گیر است که شاهزاده قجری نیز هست که قبلاً ازدواج نموده و صاحب فرزند نیز شده است. هرچند برادرش مخالف است، ولی این ازدواج رخ می‌دهد و اینجاست که روابط چندگانه عشق و عاشقی و شک‌وشبهه‌های روابط میان افراد شکل می‌گیرد. فیلم تا پایان سریال، هر رابطه و شک را به عنوان یک گره ایجاد می‌کند و با حل آن، فراز و فرودهای فیلم ساخته می‌شود. اوک نیو، فراز و فرودهای داستانی را در کنش‌وواکنش‌های عدالت‌طلبانه و مبارزه تعریف می‌کند و بانوی عمارت، در روابط خاله‌زنکی. و این می‌شود فرق اوک‌نیوی آن‌ها و بانوی عمارت ما!

واقعیت آن است که سریال‌های کره‌ای، از طراحی صحنه، کارگردانی و پرداخت‌های بسیار نازلی برخوردارند؛ گاهی روابط و کنش‌های متقابل بین‌فردی و دیالوگ‌های افراد به شدت سطحی و حتی گاهی احمقانه به‌ذهن می‌رسند و عموماً نمایشی سیاه و سفید از عناصر خیر و شر را به صورت دو بعدی به تصویر می‌کشد؛ اما با این حال، حتی همین کنش‌های متقابل احمقانه، چون در بافت و ساختاری پر چالش و افت‌وخیز قرار می‌گیرند، مخاطب را با خود همراه می‌کنند.

در دفاع از فرهنگ، هویت و جامعه‌ی ایرانی-اسلامی، باید هنر میدان‌دار باشد و در میان هنر نیز، جایگاه فیلم و سریال بسیار برجسته است. سریال تراز صداوسیما، هم در جذب مخاطب قوی است و هم با تمی مناسب، محتوای مطلوب را ارائه می‌دهد. سخن  در نفی و بی‌توجهی به روابط عشق و عاشقی در سریال نیست؛ کلام در رد مرجعیت و محوریت این تم است که ذاتاً عاری از محتواست. در سریال تراز، باید از سبک زندگی ایرانی اسلامی، انگیزه‌های ایمانی ملت و مظاهر آن، از ایستادگی، مبارزه و مقاومت و روحیه‌ی خستگی‌ناپذیر ملت سخن گفته شود. «پرداخت درست و هنرمندانه‌ی این موضوعات بسی جذّاب و پُرمخاطب است، هم در داخل کشور و هم در دیگر کشورها و ملّت‌ها»(بیانات مقام‌معظم‌رهبری در دیدار جمعی از تهیه‌کنندگان سیما، ۲۴/۸/۱۳۹۷). این امری شدنی است و «در چشم باد» نمونه‌ای از آن است. چنان‌که بانوی عمارت ما در رقابت با اوک‌نیوی آن‌ها، کم‌مایه است، اساساً اوک‌نیو خود را قابل رقابت با بیژن ایرانی (نقش اصلی سریال در چشم باد) ما نمی‌بیند! اگر بخواهیم؛ می‌شود. باید بخواهیم، تا بشود!