- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

نگاهی به فیلم سینمایی «قصرشیرین»/ یکی از برگ‌های برنده جشنواره سی‌و‌هفتم

ghasre-shirin2

سوره سینما [1] – لاله محمودی* : جلال مرادی ۴۲ ساله در تصادفی خانواده‌ای را به قتل می‌رساند، اما تصادف در دادگاه غیرعمد شناخته می‌شود. او پس از گذراندن دوران زندان، همسر و فرزندانش را ترک کرده و به شهری دیگر می‌رود، پس از سه سال به شهرش بازمی‌گردد زیرا که زنش دچار مرگ مغزی شده‌است و اوباید سرپرستی فرزندانش را بر عهده بگیرد.

بدون تعارف از سال ۱۳۸۹ به اینسو بعد از فیلم درخشان یه حبه قند و تماشای فیلمهای امروز و دختر رضا میرکریمی مطمئن بودم که این فیلمساز و مدیر فرهنگی که چند سالی است که مسئولیت برگزاری بخش بین الملل جشنواره فجر را نیز پذیرفته دیگر نخواهد توانست فیلمی قابل اعتنا و درخور توجه بسازد. چرا که تغییر دیدگاههای این فیلمساز در دو فیلم «دختر» و «امروز» و مشغله ها و حواشی فراوانی که مدیریت بخش بین‌الملل جشنواره فجر برایش ایجاد کرده بود این ذهنیت را بوجود آورده بود که میرکریمی دیگر به انتهای مسیر رسیده و دیگر نمی توان رویش حساب کرد. تماشای فیلم «قصرشیرین» اما خط بطلانی بر همه این تحلیل ها و ذهنیت کشید و بازگشت باشکوهی را برای میرکریمی پس از یک دوره ناموفق هشت ساله رقم زد.

«قصرشیرین» در اصل قصه مواجهه نامتعارف پدری با دو فرزند پسر و دخترش در فضایی نامتعارف تر است. پدری که به دلیل موجهی از نظر خودش پس از تحمل دوران حبس از خانه و خانواده و زن و فرزندانش دل بریده و در شهر دیگری تشکیل خانواده داده و روزگار می گذراند تا اینکه همسرش دچار مرگ مغزی شده و او برای انتقال اتوموبیل همسرش به شهر محل سکونت خانواده اش مراجعه می کند و در آنجا اجبارا فرزندانش را تحویل می گیرد و به هیچ لطایف الحیلی نیز نمی تواند از زیر بار مسئولیت سرپرستی فرزندان که بیخبر از مرگ مغزی مادر هستند شانه خالی کند و از همین رو یک سفر جاده ای را به همراه پسر و دخترش آغاز می کند و در این مسیر هر کدامشان به درک جدیدی از روابط فیمابین و زندگی می رسند.

شاید انتخاب جاده برای پیشبرد داستان فیلم، یکی از بهترین و کارکردگرا ترین شیوه هایی بود که میر کریمی برای روایت فیلمش استفاده کرده و الحق زیبایی و تاثیر فیلم و قصه بر روی مخاطب و تماشاگر نیز تا حد زیادی ناشی از همراه شدن با شخصیتهای فیلم در سفر مذکور است. از دیگر سو بازی خیره کننده حامد بهداد در نقش جلال را باید از ویژگی های مثبت فیلم دانست که موفق شده همه ریزه کاری های این شخصیت را در بازی خوبش به تصویر بکشد و از جلال که در ابتدا شخصیت منفی ای می نماید یک شخصیت خاکستری بسازد و سبب شود تا مخاطب، جلال را نیز در ردیف یکی از لطمه دیده های داستان به قضاوت بنشیند. در همین رابطه باید از بازی بسیار زیبای دو کودک خردسال فیلم یاد کنیم. به هر حال بازی گرفتن از کودکان در فیلمها سختی های خاص خود را دارد به ویژه اینکه در «قصرشیرین»، دو کودک فیلم نقش های اصلی و عوامل تعیین کننده داستان را نیز بر عهده گرفته اند و الحق از پس وظایف محوله نیز به خوبی برآمده اند.

پرهیز میرکریمی از ایجاد شاخ و برگها و داستانکهای مختلف سبب شده تا با قصه ای سر راست و ساده مواجه باشیم که اساسا نمی‌خواهد به سمت و سوی درام های روانشناسانه و جامعه شناسانه حرکت کند و شاید همین سادگی و صراحت در بیان است که بیننده از همان ابتدا تحت فشار قصه و داستان قرار گرفته و همپای شخصیت های فیلم به گونه ای “اذیت” می شود و این اذیت شدن رهایش نمی کند تا پایان داستان. همانجا که رابطه پدر و فرزندی در نهایت شکل می گیرد و جلال به خواسته فرزندش تن می دهد و برای کمک به حیوانی که در برخورد با اتومبیلش مصدوم شده از ماشین خارج می شود. واگویه های درونی واعترافات جلال به فرزندانش در خصوص برخی اتفاقات و اعترافات متقابل از بخشهای زیبا و تاثیر گذار «قصرشیرین» است که در پیشبرد داستان بسیار موثر عمل می کند.

در مجموع باید گفت «قصرشیرین» را نیز تا پایان روز سوم جشنواره می بایست به عنوان یکی از برگ‌های برنده دوره سی و هفتم و بازگشت شکوهمندانه رضا میرکریمی به سینمای ایران با یک درام خانوادگی و تا حدی اجتماعی قلمداد کرد ضمن اینکه با این فیلم می بایست همچنان حساب میرکریمی را در سینما باز نگه داریم.

* عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران