سوره سینما [1] – سینمای ایران بازیگر فراوان دارد و بازیگرانی که در کنار تجربه بازیگری دارای تحصیلات آکادمیک این رشته هم هستند نیز کم ندارد ولی بازیگرانی که در عین اشتهار به خاطر کیفیت بازی تا مدارج بالای بازیگری را تحصیل کرده و حین بازیگری، به تدریس آن هم می پردازند، اندکند. رامتین خداپناهی از جمله بازیگران سینمای ایران است که بازیگری را تا مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کرده و بعد از حضور در سینما و تلویزیون و اشتهار منتج از آن، تدریس بازیگری را نیز در دستور کار قرار داده است.
رامتین خداپناهی بازیگری کمحاشیه است و برای همین در روزگاری که چهرههای شناخته شده با اظهارنظر درباره امور مختلف از سیاست تا اقتصاد، برای خود فالوئر جمع میکنند خداپناهی جز درباره حیطه کاری خویش سخن نمی گوید و همین است که باعث می شود جایگاه یک بازیگر کامل را به خود بگیرد. «ارتفاع پست»، «مزرعه پدری»، «صبحانه برای دو نفر»، «سنگ کاغذ قیچی» و «دوازده صندلی» از جمله تجربیات سینمایی خداپناهی هستند. خداپناهی که یک فیلم آماده اکران به نام «کوروکودیل» دارد در گفتگو با سوره سینما [1] درباره اوضاع آموزشی بازیگری در دانشگاههای ایران و مهمترین خلأهای سینمای روز ایران حرف زده است.
*به عنوان بازیگری که سال هاست تدریس هم انجام میدهد اوضاع و احوال آکادمیک بازیگری را چطور میبینید؟
از منظر استادی به خودکفایی کامل رسیدهایم ولی آنچه محسوس است اینکه حجم متقاضیان رشته بازیگری سال به سال در حال کمتر شدن است و انگار علاقمندان ترجیح میدهند به جای آموزش مستقیم بازیگری از میانبُرهایی دیگر برای بازیگر شدن استفاده کنند. البته باید به آنها هم حق داد؛ وقتی میبینند بزرگان بازیگری این مملکت حتی با وجود تحصیلات عالیه باز باید منتظر بمانند تا شاید سالی یک کار به آنها پیشنهاد شود معلوم است که قید تحصیل را میزنند و به ترفندهایی دیگر برای ورود دست میزنند.
*این مسأله چقدر ناشی از شرایط حاکم بر سینمای روز ایران است؟ یعنی چقدر ساختار حاکم بر سینمای ایران اسباب تغییر نگرش علاقمندان به سینما شده؟
ما همان طور که در جامعه درگیر مشکلات اقتصادی هستیم،گرفتار مشکلات فرهنگی هم هستیم زیرا بههمریختگی فرهنگی داریم. بی اعتمادی در جامعه ما ریشه دوانده و این بی اعتمادی به سینما هم آمده! یک بازیگر چرا باید همان اول کار نصف قراردادش را طلب کند؟ چون می داند اگر کوتاه بیاید به راحتی حقش را می خورند و تمام. وقتی ساختار حاکم بر سینمای ایران به سمت جذب بازیگر-اسپانسر می رود معلوم است که نوجوان دهه هشتادی هم قید دانشگاه را می زند و پیش خود فکر می کند اگر برود و در پشت صحنه تولید دستیار سه بایستد شاید ده سال بعد بتواند به خاطر ارتباطات هم که شده نقش مکمل کارها را بگیرد!! این یعنی سقوط آکادمیک! جز این است؟؟ متأسفم که بگویم ما از داشتههایمان استفاده نکردیم که به اینجا رسیدیم. وقتی اجازه دادیم همه جور پولی وارد سینما شود و اجازه دادیم نقشها خرید و فروش شود و وقتی بی حرمتی به پیشکسوت را نادیده گرفتیم نتیجه همینی شد که میبینید.
*یعنی کلیت سینما نزول کرده که شاهد انفصال میان فضاهای آکادمیک و سینمای حرفه ای هستیم؟
ما در سینما یک روند نزولی در بخش تولید فیلم را طی می کنیم. فیلمی نداریم؛ اگر هم باشد به دو بخش است، یا فیلم های حمایتی هستند که از طریق بعضی از سازمانها و نهادها تولید می شود و آن هم در راستای سیاست های خاص. بخش دیگر سینمای ایران فیلم های چیپ و ارزان که فرقی با همان فیلم های قبل از سال ۵۷ یا به قول معروف فیلمفارسی، ندارد و فقط شاید می توان گفت اسامی عوض شده است. ما متاسفانه فقط به این فکر میکنیم چگونه جیبمان را پر کنیم و حواسمان نیست حتی اقتصاد را با تکیه بر صنعتی شدن سینما امتداد دهیم.
*صنعتی شدن ناظر به سینمای تجاری یا سینمای سفارشی؟
تفاوتی نمی کند؛ سینمایی که صنعتی شود به استانداردهایی می رسد که کلیت سینما را فارغ از تجاری بودن یا سفارشی بودن ارتقا می دهد. اینکه یک مکانیزم تکراری از سینمای آبگوشتی به ما ارث رسیده و همان را بازنشر می کنیم و به خورد مردم میدهیم معلول این است که سینمای ایران صنعتی نشد. فکر میکنید چرا سال هاست فقط یک نوع کمدی به خورد ملت می دهیم؟ چرا به سمت تولید کمدی-اکشن، کمدی-جنایی، کمدی-دلهره و کلی دیگر از زیرژانرهای کمدی نمی رویم؟ جز این است که صنعتی نداریم که اجازه ریسک بدهد؟
*با این حساب برای بالا بردن ریسکپذیری تهیه کنندگان ابتدا باید سینما را صنعتی کرد؟
ضعف بزرگ ما این است که هیچ گونه برنامهریزی نداریم و در گام اول بلد نیستیم برای همین محصولات موجود بازار هدف پیدا کنیم! تا کِی دلمان خوش باشد به بازار خرد داخلی؟ چرا به دنبال این نبودیم که با تکیه بر حلال بودن محصولاتمان در کشورهای مسلمان بازار ایجاد کنیم؟ چطور ترکیه می تواند سریالهای مبتذلش را به خورد شبکه های ماهواره ای فارسی زبان بدهد ولی ما نمی توانیم محصولات برتر سینمایمان را در همین ترکیه اکران کنیم؟ دلیلش فقط و فقط این است که ما ایرانی ها تبلیغات بلد نیستیم ولی رقبا، استاد تبلیغات اند. آنها آنقدر در این امر تخصص پیدا کردند که می توانند سفید را سیاه و سیاه را سفید جلوه دهند و این را درقالب یک کالا تحمیل کنند. باور بفرمایید در همین سینمای پادرهوای ما کارگردان،فیلمبردار، فیلمنامهنویس و بازیگران خوبی داریم که فقط کافیست کمی حمایت شوند. آمریکاییها رویای واهی آمریکایی را با تبلیغات توی بوق می کنند؛ درحالی که در خیلی از بخشها دچار معضلات و مشکلات هستند اما ما نمیتوانیم از همین حلال بودن محصولاتمان که به شدت هم منحصربفرد است به سود صنعت سینمایمان استفاده کنیم!
*به جز فقدان صادرات که سودآور است از منظر رعایت حق مولف هم سینمای ایران به شدت در تنگناست!
متاسفانه کپی رایت را به رسمیت نمی شناسیم درصورتی که کپی رایت، سودش به مراتب بیشتر از ضررش است. درنظر بگیرید که فیلم و یا سریالی ساخته میشود و در چندین کانال پخش شده و آن هم به مدت سالیان، اما متاسفانه حق دست اندرکاران و بازیگران محفوظ نیست. این فیلم ها چندین بار میشود که از شبکه های مختلف پخش میشود و بابت آن هم تبلیغات میگیرند ولی به هنرمندان بابت کپی رایت و استفاده کردن مجدد از فیلم و سریال، پولی نمی دهند. در صورتی که در غرب، اگر در یک کار بازی کنید تا زمانی که زنده هستید سهمتان از آن کار را با یک چک میآورند در منزلتان.
*در جایی از گفتههایتان به محدودیت ژانری سینمای ایران هم اشاره کردید که موجب خستگی مخاطبان شده.
خسرو شهریاری در کتاب نمایشش فقط نوزده آیتم را ذیل ژانر کمدی آورده است که کار بر روی همین نوزده آیتم کلی زیرژانر خلق میکند ولی کمدی های ما گرفتار هجو و سبکی و شوخیهای اروتیک شدهاند!! آخر اینکه مدام جلوی دوربین با کلام یا اشاره تعریض بزنیم به اروتیسم نامش هنر است؟؟ تولیدکنندگان سینمای ایران به اتاق فکرهایی نیاز دارند که با حضور افراد دارای شعور و بصیرت به دنبال خلق متن باشند نه اینکه هر که ارزانتر گرفت یا پولی نگرفت، از متناش استفاده شود. ولی چون حال برنامه ریزی نداریم از اتاق فکر هم خبری نیست! آخر یعنی چه که می گویند «چو فردا شود، فکر فردا کنیم»؟؟! غربیها حتی برای آیندههای بسیار دور هم، برنامهریزی می کنند و جهان امروز بدون برنامه ریزی یعنی «هیچ» ولی در این کشور اغلب بهروز زندگی می کنند!!!
*درباره ورود پول های هنگفت و مشکوک به سینما چه تحلیلی دارید؟ آیا پول های عظیم هم باید از طریق همان اتاق فکر وارد سینما شود؟
در آمریکا دو دسته تهیهکننده است. تهیه کننده یهودی و تهیه کننده مسیحی، تهیه کنندههای یهودی به خاطر لابی که دارند بسیار قوی عمل میکنند. این گونه نیست که هر کس بهواسطه اینکه پول دارد بتواند به این صنعت ورود پیدا کند؛ کسانی میتوانند ورود پیدا کنند که جزو باند و به اصطلاح دارای حداقلی از استانداردهای سینمایی باشند(!) ولی در ایران هر که میتواند هر مقدار پولی که خواست وارد سینما کند و بعد از چند سال هم که سر از زندان در آورد، همکاران سینماییاش خیلی راحت بگویند کشف منشأ پول های بادآورده بهشان ربطی ندارد!! این نگاه بسیار خطرناک است. زندگی و مسیر پیش رو برای هدایت و کنترل یک جامعه شوخی نیست؛ این بحث بسیار جدی است. نمی توانیم بگویم عرصه فرهنگ جدا از اقتصاد، سیاست و اجتماع است، همه اینها مانند زنجیری به هم متصل است و هیچ کدام را نمی توان از دیگری جدا کرد. اینها مانند اجزای بدن انسان عمل میکنند و وقتی حواسمان به سرمایههای شکل دهنده محصولات سینمایی نباشد معلوم است که عاقبت روشنی در انتظار سینمایمان نخواهد بود.