- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

رقبا آرمان‌های دهه شصت را از ما گرفتند/ مدیران روی محصولات اندیشه‌ورز حساب باز کنند

ensiaeh-shah-hoseini

سوره سینما [1] – هرچند سابقه نخستین فیلمسازی بانوان در سینمای ایران به شهلا ریاحی میرسد که در اواسط دهه سی و با حمایت همسرش توانست فیلم بسازد اما سالها طول کشید تا زنان ایرانی هم بتوانند پابه پای مردان در عرصه فیلمسازی گام بردارند.

پیروزی انقلاب اسلامی نسلی تازه نفس از بانوانی را به جامعه کارگردانی معرفی کرد که برخی از آنها دانش آموخته تلویزیون و برخی نیز دانش آموخته سینما بودند.

در میان این بانوان، انسیه شاه حسینی نخستین بانویی بود که در ژانر جنگ کار کرد؛ او که خود در سالهای وقوع جنگ تحمیلی در خط مقدم حضور داشت از اواخر دهه شصت به عنوان نویسنده آثاری همچون «دل نمک»، «آب را گل نکنید» و «اوینار» وارد سینمای ایران شد و در نهایت اوایل دهه هشتاد توانست نخستین فیلمش به نام «غروب شد بیا» را بسازد. دومین فیلم شاه حسینی «شب بخیر فرمانده» که متأثر از تجربیان حضورش در جنگ بود اسباب اشتهار این کارگردان را فراهم کرد؛ به خصوص که فیلم به غیر از ایران در برخی کشورهای خارجی هم مورد توجه قرار گرفت. «پنالتی» و «زیباتر از زندگی» دیگر فیلمهای شاه حسینی هستند.

با شاه حسینی درباره شرایط فعلی سینمای ایران و به خصوص مهجوریت ژانر جنگ در آن صحبت کرده ایم. صحبتی که بیش از هر چیز به تحلیل مدیریت سینمایی کشور ختم شد.

*آنچه این روزها سینمای ایران را رنج می‌دهد نوعی محدودیت ژانری است که موجب شده جز کمدی و مقادیری هم آثار اجتماعی، گونه دیگری نداشته باشیم و حتی ژانر جنگ هم جز تجربیات معدود کاملا به انزوا رفته. چرا به اینجا رسیده‌ایم؟

سوءمدیریت عامل اصلی این وضعیت است. به نظر می‌رسد افسار سینما به حال خود رها شده و مدیریت معنایی ندارد. در سال های نه چندان دور هر که سرمایه ای داشت در بازارهایی مثل سکه و دلار و احیانا برنج سرمایه گذاری می کرد ولی حالا همان خرده‌پولداران از سینما سر درآورده اند. بیست روزه فیلم می سازند، ظرف دو هفته پروانه نمایش می گیرند و بلافاصله هم فیلم را روی پرده می فرستند تا سرمایه شان نخوابد. این جماعت از سینما فقط کمدی را می شناسند البته از نوع جلف و مبتذلش و نتیجه اینکه نگاهشان به سینما به مانند بنگاهی است که برایشان شرایط دادوستد را فراهم کند. زمانی بود که شخص خودم وقتی از جلوی سینمایی مستعمل یا سوخته رد می شدم افسوس می خوردم به حال فرهنگ کشورم ولی حالا حتی تخریب و تغییر کاربری سینماها هم باعث افسوسم نمی شود چون می دانم در نهایت با سینمای موجود نمی توانیم هیچ ادعایی در فرهنگ سازی داشته باشیم.

*اینکه سینمای پرسودای دهه شصت و مدیران مدعی آن روزگار که اتفاقا همچنان در جریانات سینمایی نقش پررنگ دارند به چنین وضعی رضایت داده اند عجیب نیست؟

بسیاری از مدیران این سال های ما یا نادان بوده اند یا خائن!!! آنها که خائنند کاملا آگاهانه، هدف تبدیل سینما را به بنگاه تجاری دارند و در این بین همین که پورسانت خودشان برسد برایشان کافی است. جماعت نادان هم نادانسته تبدیل می شوند به ابزار دست خائنین! در دهه شصت مسأله فرهنگ برای ما مسأله ای کاملا آرمانی بود و همین خودش خار چشم رقبا بود. رقبایی که از همین کشورهای همسایه تا قدرت های بزرگ جهانی را شامل می شد. اینها برای ضربه زدن به ما برنامه ریزی جدی کردند و آرمان های دهه شصت را به تدریج از ما گرفتند تا برسیم به میانه دهه نود و سر و کارمان با جامعه بی آرمانی باشد که منتهای آمالش، عقب رفتن یک سانتی متری روسری است!!! این رقبا که از طریق خائنان و جاهلان برنامه هایشان را پیش میبرند چنان بلایی سر ما آوردند که ارتباط آزاد زن و مرد بشود مسأله روز جامعه ما! آنها در جنگ سخت کم آوردند چون جان بر کفی ایرانیان را دیدند؛ این شد که به مغزها حمله کردند و با خالی شدن مغزها، خوراک یک بار مصرف خود را به خورد ما دادند.

*چرا حتی آن بخش از مدیران مکتبی ما که همچنان پای بند ارزش ها هستند نمی‌توانند در عرصه هنر و به ویژه سینما تأثیرگذار باشند؟

در سینما به غیر از دوره هایی معدود، حتی مکتبی ترین مدیران هم برنامه اجرایی غنی نداشته اند. مدیران فرهنگی ما خیلی خوب شعار می دهند ولی به محض اینکه وارد سینما می شوند چون برنامه ندارند و عقبه سینمایی ندارند مرعوب جریانات تمامیت خواه موجود می گردند و تبدیل می شوند به آدمی که کلی کفتار دورش را گرفته اند!!!

*چه باید کرد؟ خودتان اگر طرف مشورت مدیران سینمایی قرار گیرید چه پیشنهادی برای بهبود اوضاع بهشان می دهید؟

باید به توقف برسیم و بعد شروع کنیم!! چندی قبل خانمی را کنار خیابان دیدم که اصطلاحا به او می گویند بدکاره؛ در عرض چند دقیقه ده ها خودروی جلوی او توقف کردند و هر یک نیز بر سر قیمت با او چانه می زد. فکر می کنید چرا یک هموطن ما به چنین جایگاهی تنزل کرده؟؟ مدیران ما بد عمل کرده اند که آن زن به تن فروشی رسیده. متأسفانه مدیران مختلف در دوره های مختلف آن قدر دروغ گفتند که دیگر راست شنیدن از زبان آن ها به رویا بدل شده!! چرا مردم ما حتی به کارشناسان هواشناسی نیز اعتماد ندارند؟؟ چون مدیران بد عمل کرده اند. هیچ وقت یادمان نمی رود که دیر زمانی حضور در جشنواره فیلم فجر برای همگان افتخار بود و فیلمهای این جشنواره الگوساز می شد ولی حالا چطور؟؟ حتی هیأت انتخاب قوی هم برای جشنواره نمی چینند!!

*توقفی که از آن سخن گفتید به معنای تعطیلی تولید است یا از منظر اندیشه باید به توقف برسیم؟

تعطیلی تولید که امکان ندارد. مدیران باید بر روی محصولات اندیشه ورزی که همین حالا با هزاران سختی تولید می شوند حساب باز کنند. فیلم «نیاز» را کمتر ایرانی است که ندیده باشد. به لحاظ بصری «نیاز» فیلمی چندان متعالی نبود و شاید خیلی ها آن را تلویزیونی خطاب کنند ولی به لحاظ معنایی چون فرهنگ ایثار را ترویج می داد مدیران وقت سینمایی شرایطی را در اکران برایش فراهم کردند که حسابی دیده شود ولی حالا چطور؟؟ کدام فیلم آسیب شناسانه اندیشه ورزی بی وابستگی به مافیای اکران قادر است بیشتر از دو هفته سرگروه داشته باشد؟؟ «نیاز» اگر همین حالا ساخته شود اصلا بهشان اکران هم نمی دهند چه برسد به سرگروه.

*…ولی به نظر می رسد فارغ از مدیران، سینماگران هم به سمت نوعی تکرار مکررات رفته اند و نه تنها علاقه ای به تجربه ژانری ندارند که به واسطه مضامین هم بدجوری به تکرار رسیده اند.

صددرصد با شما موافقم. چرا تاکنون فیلمی نساخته ایم که بگوید خیلی از قراردادهای سیاسی فعلی همان ترکمانچای است؟ آیا ساختن فیلمی درباره خیانت های برخی سیاستمداران فعلی کار دشواری است؟ چرا فقط چسبیده اند به خیانت های زناشویی یا چرک نگاری اعتیاد؟؟ درست است که ممیزی کار را دشوار کرده ولی فیلمسازان هم باید کمی رو به جلو حرکت کنند.

*با این حساب باید کمبودها را ناشی از ضعف دوسویه مدیران-سینماگران دانست.

سینماگری که نبض زمانش را نشناسد همان بهتر که تغییر فاز دهد و برود سراغ بیزنسی دیگر. سینماگری که به خاطر چند سکه بشود مجیزگوی فلان مدیر و به تعریف و تمجید ریاکارانه از بهمان محفل دست‌ساز مدیران بپردازد معلوم است که جهان بینی اش سست است. با چنین سینماگرانی بلاشک نخواهیم توانست مدیران روبراهی داشته باشیم. سینماگران بابصیرت هستند که با طرح مباحث کلیدی اسباب رشد مدیران و حتی تغییر و تحولات مدیریتی را موجب می شوند.