- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

فیلمنامه «قصرشیرین» پر از جزئیات است/ چرا فیلمی در مورد فاجعه هیروشیما ساخته نمی‌شود؟

naghdecinema18

به گزارش سوره سینما [1] ، در هجدهمین قسمت برنامه «نقد سینما» در بخش میز نقد سینمای ایران، فیلم «قصرشیرین» با حضور امیررضامافی و آرش خوشخو مورد نقد و بررسی قرار گرفت و در میز نقد سینمای جهان این هفته نیز مینی سریال «چرنوبیل» با حضور سعید مستغاثی و  امیر قادری مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

میز خبر «نقدسینما»

در نخستین بخش هجدهمین قسمت از برنامه هفتگی «نقد سینما» محمدصادق لواسانی گفت: فیلم «متری شیش و نیم»، به‌صورت غیرقانونی منتشرشده است. تهیه‌کننده و کارگردان این فیلم گفته بودند که متری شش و نیم تا ۶ الی ۹ ماه آینده در نمایش خانگی منتشر نمی‌شود و احتمالاً علت عدم انتشار این فیلم در نمایش خانگی به خاطر حضور در جشنواره‌های جهانی اعم از ونیز است. نسخه‌ای که هیچ سانسوری نداشت و باکیفیت ۷۲۰ بود. نسخه قاچاق هیچ‌گونه سانسوری نداشته و روی آن عبارت «برای بازبینی وزارت ارشاد» درج شده و تاریخ آن مربوط به دی ماه سال گذشته و قبل از جشنواره فیلم فجر است.

سید جمال ساداتیان، تهیه‌کننده فیلم متری شش و نیم روی خط برنامه نقدسینما: وزارت ارشاد چندین بار متهم به این کار است. این نسخه کامل‌ترین کپی بود که تاریخ آن به قبل از شروع جشنواره برمی‌گردد و برای هیات بازبینی وزارت ارشاد تهیه‌شده بود. از کجا به این نسخه که تاریخ هم روی آن درج‌شده، دسترسی داشتند؟

بهروز افخمی نیز گفت: از طریق پلیس فتا نمی‌توان پیگیری کرد؟

سید جمال ساداتیان: اتفاقی که نباید، افتاده است. چرا باید شرایطی ایجاد شود که برای یک اثر هنری چنین اتفاقی رخ دهد؟ دست‌اندرکاران فیلم، خود را برای شرکت در جشنواره ونیز آماده می‌کردند که با این اتفاق دوباره خستگی بر تن آن‌ها ماند.

بهروز افخمی: چرا توزیع عمومی را به تأخیر انداختید؟

سید جمال ساداتیان گفت: شروط برخی از جشنواره‌ها اعم از ونیز و برلین این است که توزیع خانگی اتفاق نیفتاده باشد. به همین خاطر، کمی صبر کردیم تا حضور در جشنواره‌ها قطعی شود. بحث بر سر این بود که در توزیع خانگی و شبکه‌های عمومی اتفاق نیفتاده باشد؛ اما بحث اصلی بنده این است که چرا فیلمی که به امانت جایی گذاشته شده این‌طور به‌صورت عمومی منتشر شود؟ مدارکی دارم که برخی دوستان اذعان داشتند فیلم را از دوستان وزارت ارشاد گرفته و در خانه تماشا کردند.

بهروز افخمی: چنین قانونی برای شبکه نمایش خانگی وجود ندارد و اشتباها چنین قانونی را به شما منتقل کردند.

محمدصادق لواسانی گفت: به ستاد صیانت از آثار هنری شکایتی نوشتید؟

سید جمال ساداتیان عنوان کرد: بله. دو جا شکایت کردیم و به لحاظ قضائی هم پیگیر هستیم.

محمدصادق لواسانی افزود: امروز جست‌وجو کردم و نتوانستم نسخه فیلم را پیدا کنم. اقدامی انجام شده است؟

سید جمال ساداتیان: هم دوستان خود ما و هم پلیس فتا ورود پیدا کردند تا فیلم منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی را حذف کنند. به نظر من برخی کارهای اطلاعاتی باید انجام شود و ما نیز از کانال‌های مختلف این موضوع را پیگیری می‌کنیم. توزیع این چنینی، خسارات معنوی و مادی زیادی را برای عوامل فیلم در پی دارد و به اقتصاد سینما و روند جذب مخاطب لطمه وارد می‌کند. مسئولین ذیربط می‌بایست با تمام قوا این را مسئله را پیگیری کنند.

naghdecinema18 (1) [2]

بهروز افخمی: کانال‌های ماهواره‌ای را چه می‌کنید؟

سید جمال ساداتیان: برخی موارد از اراده افراد خارج است. باید مسئولین ذیربط برای کل محصولات فرهنگی تمهیداتی بیاندیشند.

قصد داشتیم با تأخیر بیشتری فیلم را در شبکه نمایش خانگی توزیع کنیم که با این اتفاق، باید زودتر این کار را انجام دهیم؛ چرا که با توزیع ناقص فیلم خسارت معنوی و مادی زیادی به اثر فرهنگی وارد می‌شود.

محمدصادق لواسانی: کسانی که با آقای سید کمال طباطبائی کارکرده بودند در مراسم تشییع ایشان شرکت نداشتند.

مهران مدیری برای فیلم  «درخت گردو» با محمد حسین مهدویان که اساساً فیلم طنز نمی‌سازد، قرارداد بسته است. باید دید ترکیب  پیمان معادی و  مهران مدیری چه خواهد شد.

فیلم  نیکی کریمی در نیمه‌راه فیلم‌برداری است و  جواد عزتی اخیراً وارد این پروژه شده است. بابک حمیدیان نیز برای پروژه بهروز شعیبی قرارداد امضا کرده که در مرحله پیش‌تولید است.

محمدصادق لواسانی: محمد رسول‌اف، کارگردان فیلم «لرد»، به دادگاه احضار شد و به ۲۰ سال محرومیت از فیلم‌سازی و ۱ سال  زندان محکوم شد.

حواشی پیش آمده پیرامون این خبر باعث شد تعدادی از سینماگران او را در  دادگاه همراهی کنند. نکته جالب که بین بچه‌های رسانه مطرح شد این بود که آقای رسول اف پس از وقایع سال ۸۸، به همراه آقای پناهی حکم ممنوعیت فیلم‌سازی داشتند، اما این حکم نادیده گرفته شد. هم ایشان و هم آقای پناهی پس از سال ۸۸، فیلم ساختند و هم جایزه گرفتند!

وی افزود:  پروانه ساخت فیلم «لرد» با شروطی برای رسول‌اف صادر شد. مازیار میری به عنوان نماینده از پروانه ساخت برای اصلاحات معرفی می‌شود. اما فیلم ساخته شده با فیلم‌نامه اولیه متفاوت است؛ به این معنا که فیلم نامه‌ای که موفق به دریافت پروانه ساخت شده بود، آن فیلم‌نامه‌ای نبود که جلوی دوربین رفته بود. عبارتی که در متن بیانیه سازمان سینمایی به چشم می‌خورد، بدین شرح است: «این فیلم بر اساس فیلم‌نامه ارائه شده به شورای پروانه ساخت ساخته نشده و در شورای پروانه نمایش رد شده است. کارگردان فیلم در جریان دلایل رد فیلم قرار دارد.»

این فیلم، بدون اصلاحات شورا و عدم کسب مجوز برای نمایش در جشنواره های خارج از کشور، در جشنواره فیلم کن به نمایش در می آید. روزنامه شرق ضمن گزارشی در ۳۱ اردیبهشت ۹۶، از قول خبرنگار خود که در جشنواره کن حضور داشت، نوشت: «محمد رسول‌اف انگار دل‌ِ پری داشته، چون ساخت چنین فیلم تلخی که در آن‌ همه بد و شرور هستند و غیر از شبه قهرمانِ داستان و زنش هیچ آدم خوبی وجود ندارد، دلیل دیگری نمی‌تواند داشته باشد… به عبارتی هر چه بدها همه دارند در این فیلم به صورت یک جا جمع شده است. خطوط قرمز فیلم هم به هم ربطی ندارند… تمام اتفاقات فیلم قابل پیش‌بینی هستند، چه آتش‌زدن خانه‌شان، چه مسموم‌شدن ماهی‌ها و… صحنه‌هایی هم که آدم بدها سراغ رضا می‌آیند، به سبک فیلمفارسی‌های قبل از انقلاب بوده و بیشتر کمدی است تا هیجان‌انگیز. در آخر فیلم هم رضا که در سادگی و بلاهت نفر اول است، تبدیل به ابرقهرمان می‌شود و دیگر کلاً هیچ ربطی به رضای اول فیلم ندارد و در کمتر از یک ماه این آدم دیگر آن آدم قبل نیست! ما ایرانی‌های شاد و مغرور که برای دیدن فیلم هموطنمان آمده بودیم، ناراحت سالن را ترک کردیم. فکر کردم ‌ای‌کاش آن‌ها که این‌قدر ناراحت‌اند و کینه به دل دارند، بروند و هم خیال خودشان را راحت کنند و هم خیال ما را.»

بهروز افخمی: آقای رسول‌اف پول‌هایش را برای تهیه فیلم‌ها از کجا می‌آورد؟ چون فیلم‌هایی که توقیف شده چگونه سرمایه خود را بر می‌گرداند؟

محمدصادق لواسانی: دو گزارش موجود است که طبق آن، او برادر یا برادرزاده مدیرعامل بانک آینده است.

میز نقد فیلم سینمایی «قصرشیرین»

آرش خوشخو: میرکریمی فیلم‌ساز شناخته‌شده‌ای است. بعد از فیلم «کودک و سرباز» به‌صورت مستمر در صدر سینمای ایران است و مولفه‌های فیلم‌سازی‌شان تقریبا مشخص شده. به عنوان نمونه میرکریمی به رابطه پدر و فرزند و لوکیشن جاده‌ای و طبیعی علاقه بسیار دار و این‌ها راخوب درمی‌آورد. به مسائل تربیتی و اخلاقی علاقه دارد. به لحاظ میزانسن فوق‌العاده خوب هستند. بازی‌گیر بسیار خوبی است و شخصیت‌های دوم فیلم‌هایش گاه از شخصیت اول بهتر بازی می‌کند. «در یک حبه قند» هنر بازی گرفتن آقای میرکریمی به‌خوبی دیده می‌شود.

امیررضا مافی: برای سینمای میرکریمی به‌جز «کودک و سرباز» که یک فیلم بکر از یک ذهن بکر می‌دانم، سه مقطع قائل هستم که «خیلی دور، خیلی نزدیک» و «یک حبه قند» و فیلم آخرش که می‌خواهیم در موردش صحبت کنیم. معتقد هستم میرکریمی از نگاه به آسمان به زمین رسیده است. از فرد آرمان‌گرا به زمین رسیده است. تجربه‌های زمینی میرکریمی تا حدی است که دیگر نمی‌خواهد شعارهایی که در خیلی دور و خیلی نزدیک داده تکرار کند. فیلم آغاز طولانی دارد، درام فیلم دیر شروع می‌شود. فیلم از جایی شروع می‌شود که ماشین وارد جاده می‌شود.

آرش خوشخو:  این‌که می‌گویند زمینی شدن این تجربه کمک کرده فیلم‌های میرکریمی ملموس‌تر شود، اما تجربه‌های زمینی کافی نداشتند. هنوز شگفت‌انگیزترین صحنه فیلم‌های میرکریمی در رقص زیر پل «زیر نور ماه» است. در بقیه فیلم‌ها، میرکریمی تلاش می‌کند بی‌تابی یا ضربه به تماشاگر را در این صحنه‌ها ایجاد کنند که به دلیل زمینی نشدن ایشان است.

حس دریافت زندگی و مهر ورزیدن به شما کمک می‌کند فیلم‌های بزرگی بسازید. میرکریمی فیلم‌ساز بزرگ و مسلطی است. فیلم ضربه نمی‌زند، فراگیر نمی‌شود و یک نوع تجربه تربیتی و اخلاقی درنهایت می‌شود. ضربه نهایی در فیلم میرکریمی اتفاق نمی‌افتد. مفهوم پدر در فرهنگ ما پیچیده و شگفت‌انگیز است. پدر برای ما مسئله مهمی است. در فیلم بازگشت در فرهنگ روسی با این مفهوم پدر خوب بازی می‌شود. تلاش فرزند برای بیرون رفتن از سایه پدر است. فکر می‌کنم قصر شیرین این تجربه را می‌خواهد تکرار کند.

naghdecinema18 (3) [3]

امیررضا مافی:  پدرانگی مسئله است. پدرسالاری است که با پدر همدلی می‌کند. از پدرسالاری بدش نمی‌آید. در «خیلی دور خیلی نزدیک» یک پدری داریم که شأن اجتماعی پدر متفاوت از قصر شیرین است. اما آن هم  دچار  غفلت از فرزندان هست، در قصر شیرین هم این‌چنین است. سفری که پدران در این دو فیلم می‌کنند به ما تحول را نشان نمی‌دهد. ضربه نهایی این است که میرکریمی همه تلاش خود را می‌کند اما این تحول را نمی‌تواند نشان دهد. تلاش پدر در این دو فیلم این است که می‌خواهند به فرزند برسند.

احساس می‌کنم در «قصرشیرین» تکه‌هایی در کنار هم قرار گرفتند که این تکه‌ها مجزا خوب هستند اما نخ تسبیح روشن و واضحی نیست که این‌ها را به هم نزدیک کند و درنهایت مخاطب را به نتیجه برساند. بااینکه در «خیلی دور، خیلی نزدیک» شعار بسیار است اما ضربه دراماتیک بیشتر است. اگر در فیلم دو کودک را نداشتیم فیلم شکست می‌خورد.

میرکریمی می‌خواهد با آدم سروکار داشته باشد. یعنی انسانی فارغ از حواشی و ظواهر مهم است. درجاهایی به موجوداندیشی می‌افتد. آدمی را تصویر می‌کند که خیلی کلیشه‌ای است.

آرش خوشخو: فکر می‌کنم فیلم قربانی مهارت فیلم‌نامه‌نویس‌ها شده است. فیلم پر از کاراکتر و اتفاق و راز و رمز است. شخصیت بهداد در مرور فیلم شناخته می‌شود. هر جا فیلم به رابطه پدر و بچه‌ها می‌رسد فیلم صعود می‌کند. این اتفاقی است که در این رابطه باید رخ می‌داد. کاش فیلم‌نامه ساده‌تری داشت.

امیررضا مافی: به نظر من فیلمنامه پر از جزئیات است اما ضعف‌های جدی دارد. شخصیت غایب شیرین که در طول فیلم اسم آن را می‌شنویم، شخصیت ماورایی از زن این آدم است درحالی‌که این زن او را لو داده است. جزئیات زیاد دارد اما از وسواس زیاد چفت‌وبست را از دست می‌دهد. پایان فیلم بسیار ناگهانی است. این تحول در فیلم‌نامه درنیامده است. این تحول را در مسیر فیلم درک نمی‌کنیم. شاید وقتی پدر از دایی‌ها کتک خورد کینه پسر تمام شد ولی آیا با کتک خوردن تمام می‌کنیم؟ تمام اتفاقاتی که این آدم رقم‌زده تمام می‌شود؟ زن دوم چه گناهی کرده که زن این آدم شده است؟ چرا می‌گوییم این خانواده است و آن خانواده نیست؟ به نظرم در اینجا نسخه‌ای می‌پیچید که خیلی خوب نیست.

میز نقد فیلم مینی سریال «چرنوبیل»

امیر قادری: دو ژانر در این سریال وجود دارد از زیر ژانرهای ژانر وحشت، یکی ژانر فیلم مردگان متحرک و مدل دیگر، فیلم‌های فاجعه دهه هفتاد مانند آسمان‌خراش جهنمی و جهنم زیر و رو. ماجرایی را که این فیلم تعریف می‌کند، هنرِ صنعت است. نکته‌ای که وجود دارد این است که یک موضوع نیمه علمی و نیمه مستند باحال و هوای خیلی تیره را می‌سازید و بعد با کل مجموعه سریال می‌شود، این کار را جز صنعتِ هنر آمریکا جایی بلد نیست. بنده ۵ قسمت حدوداً ۶۰ الی ۷۰ دقیقه‌ای را علیرغم داشتن سوژه‌ای زمخت، با لذت تماشا کردم.

سعید مستغاثی: «چرنوبیل» سریال بدی نیست منتها درام نیست. قبل از چرنوبیل دو فیلم داستانی در خصوص این ماجرا ساخته شد. یکی از فیلم‌ها در سال ۲۰۱۶ یا ۲۰۱۵ ساخته شد با عنوان «خاطرات چرنوبیل» که ماجرای ۶ توریست است که درگیر این واقعه می‌شوند و میزان درام آن بسیار زیاد است. فیلم دیگر، آخرین اخطار، محصول سال ۱۹۹۱ است که فیلمی کاملاً آمریکایی و بسیار پرهیجان و دراماتیک هستند. مستندهای بسیار زیادی در این زمینه ساخته شده‌اند ازجمله مستندهای بی‌بی‌سی و شبکه دیسکاوری.

این سریال یک مستند کاملاً علمی است که در این سطح می‌شود گفت کار خوبی ست اما درامی در این فیلم مشاهده نمی‌شود، مثلاً در یک قسمت برای کشتن سگ، حدود ۶۰ دقیقه تماشاگر را زجرکش می‌کنند. این فیلم به‌عنوان یک مستند علمی کاملاً قابل‌قبول است اینکه یک رآکتور اتمی چطور به این حالت می‌تواند برسد و چه موارد امنیتی می‌بایست رعایت شود اما به‌عنوان یک فیلم درام اصلاً قابل‌قبول نیست.

امیر قادری: اسمش را ژانر نمی‌شود گذاشت بیشتر می‌شود یک سری تشابهات موضوعی مثلا فردی که قرار است بیاید و یک سیستم و ضعف‌هایش را افشاء کند. چطور می‌توان از طریق همراه شدن با چند شخصیت متفاوت در طول داستان مدام یک واقعه مستند را برای بیننده جذاب کرد. اگر می‌بینیم چنین موضوعی تبدیل به یکی از پرطرفدارترین سریال‌های روز دنیا شده، به این خاطر است که درامش را خوب تعریف می‌کند.

سعید مستغاثی: یک اشکال استدلال‌های امیر قادری استفاده از برهان‌های خلف است. یعنی چون هیتلر براونز یا وگنر گوش می‌دهد، آدم خیلی خوبی است؟ مگر می‌شود یک قاتل، هنرشناس باشد؟ یا چون رابرت آلتمن فیلم خداحافظی طولانی‌اش خوب است، فیلم‌ساز سفارش پذیر یا ایدئولوژیکی نمی‌تواندباشد؟ اینکه میلیون‌ها نفر از یک فیلم حمایت می‌کنند دال بر خوب بودن آن به لحاظ درامی نیست، این‌ها همان استدلال‌های برهان خلفی است.

امیر قادری: در مورد آلتمن گفتم که یک فرد ایدئولوژیوک نمی‌تواند فردی مانند قهرمان اصلی یعنی فیلیپ مارلو الیوت گولدِ خداحافظی طولانی را خلق کند. چرنوبیل نه فقط یکی از پرمخاطب‌ترین بلکه شاید یکی از رضایت بخش‌ترین سریال‌های امسال میان مخاطبان تلویزیون بوده است.

نکته‌ای که به عنوان شاهد مثال گفتم این نبود که «چرنوبیل» سریال خوبی ست. چه بسا سریال‌های پر فروشی که مورد علاقه من نیستند و برعکس، سریال‌های غیرمحبوب که فروش کمی داشته‌اند را دوست دارم. خالق سریال جمله‌ای دارد با این مضمون که: ذهن انسان همچنان به روایت واکنش نشان می‌دهد یعنی واضح‌ترین بخش قصه را روایت می‌داند. در ایده‌های روزآمد شما در صورتی می‌توانید یک ماجرا را جا بیندازید که بتوانید آن را به قصه تبدیل کنید.

سعید مستغاثی: همیشه اینطور نیست. برهان خلف شما قال رد است. این میزان رضایت بخشی را شما بر چه اساسی می‌گویید؟

بهروز افخمی: حرف آقای قادری منطقی‌ست یعنی گذشته از تبلیغات و گذشته از جنگ سرد و اینکه می‌خواهند یک تبلیغات ضد روسی بکنند و کردند و ممکن است با ایجاد فضای تبلیغات مردم را هم تحت تاثیر قرار داده باشند، اینکه شما به این فیلم مستند می.گویید غیرمنصفانه است. یک مستند آنقدر نمی‌تواند شخص را جذب کند که حدود ۳۳۰ دقیقه با لذت آن را تماشا کند.

naghdecinema18 (7) [4]

سعید مستغاثی: یکی از نکات عجیب در مورد این فیلم رکوردی است که در زمان رسیدن به دست تماشاگر ایرانی داشته است. یعنی این فیلم اوایل ماه مه در تلویزیون‌های آمریکا و سپس انگلیس نمایش داده شد، ظرف یک هفته هم با کیفیت بسیار عالی با تبلیغات بسیار وسیع در شبکه‌های ایرانی نمایش داده شد.

امیر قادری: تبلیغاتِ بیش از این، متعلق به سریال گیم آو ترونز بود، یعنی بیشترین گروه مخاطبان منتظر اپیزود آخر بودند و همه هم آن را پس زدند.

سعید مستغاثی: یکی از دلایل تبلیغات چالشی است که ما با غرب بر سر مسئله هسته‌ای داریم و همین سبب پررنگ شدن ماجرا شد.

بهروز افخمی: این غیرمنصفانه است که می‌گویید داستان فاقد درام است. مطالب بسیار پیچیده که حتی گنجاندن آنها در مستند هم کار ساده‌ای نیست، دراین فیلم با سادگی و جذابیت ارائه شده است.

سعید مستغاثی: اصلا به این موارد توجه ندارند. ماجرایی که به آن توجه دارند ماجرای اتمی است که تبدیل به فاجعه‌ای می‌شود، انسان‌ها به چه شکلی در می‌آیند.

بهروز افخمی: پس منظورت این است که فیلم‌های مربوط به زامبی‌ها هم داستانی ندارد؟

سعید مستغاثی: منظور این است که شخصیتی مانند پروفسور سگالوف که در اینجا شخصیت اصلی است تنها دارد چیزی را برای شما تعریف می‌کند و هیچ کنش دراماتیکی ندارد. یک نفر از ابتدا وارد می‌شود و می‌گوید این‌طور عمل کنیم، آن‌طور عمل کنیم و بقیه را در دادگاه تعریف می‌کند. این فیلم سه شخصیت اصلی دارد. یکی پروفسور سگالوف، آن یکی امیلی واتسون و دیگری شری بینا، ژنرال. این شخصیت‌ها چه واکنش دراماتیکی دارند؟

بهروز افخمی: این فیلم در ژانر فیلم ترسناک از جمله فیلم مردگان متحرک، کاملا دارد کلیشه را پیش می‌برد.

امیر قادری: به نظر من یکی از بهترین فیلم‌هایی‌ست که از جهت تغییر زاویه دید شخصیت‌ها در مسیر پیش بردن داستان، دیده‌ام.

سعید مستغاثی: فیلم برای نظام اتحاد شوروی دستاویزی بیش نیست. قبلا هم راجع به این ماجرا مستندهای زیادی ساخته شده است اما این کار به روزتر است. ماجرا یک هسته مرکزی دارد و آن بد بودن و خطرناک بودن انرژی هسته‌ای‌ است که باعث آشفتگی و از بین رفتن همه چیز می‌شود. پیام فیلم این است و مخاطب آن، مملکت و مردم ما هستند. وقتی کلیت تولید فیلم را مشاهده می‌کنیم بسیار عجیب می‌نماید. سریال‌های HBO مانند بازی تاج و تخت، شخصی چون دیوید بنیاف نویسنده آن است یا وست ورلد نویسنده‌ای چون جی. جی آبرامز دارد اما در این فیلم کریگ مازین نویسندگی‌اش را به عهده دارد و شخصی چون جان رنک که کلیپ ساز خوانندگانی مثل مدونا و بیانسه است انجام می‌دهد و این جای سوال دارد. اشخاصی چون دیوید بنیاف یا جی.جی. آبرامز زیر بار آنچه مدنظر این‌ها بود، نمی‌رفتند و ناگزیر از افرادی چون مازین و رنک استفاده شد تا این سریال آن گونه که HBO می‌خواهد ساخته شود.

بهروز افخمی: این نظر که فیلم برای هدفی چون ترسناک و خطرناک جلوه دادن انرژی هسته‌ای ساخته شده و مخاطب آن مردم ایران هستند، پربیراه نیست، اما به نظر بنده یک هدف مهم‌تر و بنیادی‌تر برای ساخت این فیلم و فیلم‌های دیگر ژانر وحشت وجود دارد و آن اداره کردن مردم خودشان با استفاده از ترساندن آن‌هاست. از ترس‌های موهوم مانند مردگان متحرک گرفته تا ترس‌های واقعی‌تر مانند موضوع جنگ اتمی احتمالی.

امیر قادری: اتفاقا به نظرم سریال‌هایی چون این سریال نگرش آمریکایی در آن غالب است و من متوجه نمی‌شوم که چرا می‌گویید انگلیسی است؟ این فیلم‌ها مردم دنیا را جسور می‌کند چرا که قهرمانانش مردم عادی هستند نه طبقه اشراف و طبقه حاکم.

وی افزود: ایده اصلی سریال هم بیشتر از اینکه ترساندن مردم از انرژی اتمی باشد این است که در یک سیستم ایدئولوژیک حفظ عقیده و سیستم مهم‌تر از جان آدم‌هاست و نشان می‌دهد که چه اتفاقی ممکن است بیفتد؛ یعنی به‌جای اینکه در خدمت مردم، حفظ جان آدم‌ها و مهیا کردن زندگی بهتر برای آن‌ها باشد، تلاش می‌شود که پرچم سالم نگه داشته شود و در این سیستم انسان‌های فرصت‌طلب بالا می‌آیند.

سعید مستغاثی: ۷ سال پیش از این ماجرا، شبیه آن در منطقه‌ای موسوم به تری مایل آیلند اتفاق افتاد اما هیچ احدی از آن خبردار نشد. حدود ده الی یازده سال پس از این فاجعه، فاجعه فوکوشیما که تقریباً مشابه حادثه چرنوبیل بود اتفاق افتاد اما چون سیستم ژاپن ایدئولوژیک نبود در مورد آن کار رسانه‌ای صورت نگرفت و فیلمی ساخته نشد.

امیر قادری: در این سریال، بیشتر از خود حادثه واکنش‌ها نسبت به این حادثه به زیر ذره‌بین رفته است؛ یعنی نگرش ایدئولوژیک در این واکنش‌هاست که خودش را نشان می‌دهد.

سعید مستغاثی: از جهتی مانند هالیوود است که خودHBo ایدئولوژیک است اما دیگران را به ایدئولوژیک بودن محکوم می‌کند. در ماجرای چرنوبیل ۱۳۰ یا ۱۴۰ نفر کشته شدند اما در قضیه هیروشیما و ناکازاکی حدود ۲۴۰ هزار نفر کشته شدند و نسل اندر نسل مردمش عقب‌مانده به دنیا می‌آیند، چرا فیلمی در مورد فاجعه هیروشیما ساخته نمی‌شود؟!

بهروز افخمی: نظر شما این است که آمریکا ایدئولوژیک نیست و برای جان آدم‌ها بیشتر از عقیده ارزش قائل است؟

امیر قادری: من فکر می‌کنم که در این سریال چیزی بیشتر از سیستم نشان داده می‌شود و حفظ جان آدم‌ها برایش اهمیت بیشتری دارد.

بهروز افخمی: در آمریکا شهری وجود دارد که معدن اصلی اورانیوم در آنجاست. در طول این سال‌ها، اورانیوم لازم برای ساخت سلاح‌های هسته‌ای از آنجا تأمین می‌شد و تقریباً تمام مردم این شهر براثر سرطان می‌میرند. به‌قدری مردم شهر را نسبت به این قضیه بی‌خبر نگه داشتند که کارگران نمی‌دانستند که اگر اورانیوم میزان خلوصش بالا باشد موجب ابتلا به سرطان می‌شود. برخی از این کارگران سنگ‌های بزرگ اورانیوم را که به جهت داشتن اشعه گرم بود به منزل می‌بردند و به همراه زن و فرزندانشان برای گرم شدن از آن سنگ استفاده می‌کردند.

سعید مستغاثی: نکته مهم این‌که اورانیوم ضعیف شده که آمریکا در عراق به کاربرد به‌مراتب خطرناک‌تر از اورانیوم در آن منطقه از آمریکاست.

بهروز افخمی: بله و میزان اورانیوم موجود در جنوب عراق در حال حاضر از اطراف منطقه چرنوبیل بیشتر است.