- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

نگاهی به فیلم سینمایی «سینما شهرقصه»/ این سینمای دوست داشتنی ما

cinema-shahre-ghesseh

سوره سینما [1]  – شبنم محمودی شرق : «سینما شهرقصه» پنجمین ساخته کیوان علیمحمدی است که اینبار علی اکبر حیدری را جایگزین همکار دیرینش امید بنکدار کرده است. «سینما شهرقصه» روایتش را چند سال قبل از انقلاب شروع می‌کند. زمانی که سر در سینماها را به آتش می‌کشیدند و شعار مرگ بر سینما سر می‌دادند. زمانی که سینما، هنری قبیح و مترادف  با فساد در نظر گرفته می‌شد. در این میان، داوود که تکنسین آپارت سینما و عاشق سینما است دلباخته الهه دختر حاج ابراهیم می شود. و البته حاج ابراهیم هم جزو متدینینی است که مخالف سرسخت سینماست و آن را حرام می داند. قصه عاشقانه داود و الهه با عشق به سینما، تفاوتهای فرهنگی خانواده ها  و تغییر روزگار در یک دوره تقریبا سی ساله به پیش می رود.

سینما پارادیزوی ایرانی شاید بهترین تعبیری باشد که بتوان ان را برای فیلم سینما شهر قصه به کار برد. با این تفاوت که در سینما پارادیزوی تورناتوره عشق یک کودک به سینما روایت می شد اما در سینما شهر قصه دو روایت موازی را شاهد هستیم. یکی مرور تاریخ سینمای ایران از گذشته تا حال با همه فراز و فرودهایی که داشت و دارد و دیگری مرور بخشی از مهمترین ادوار تاریخ معاصر سیاسی ایران از اواخر دهه پنجاه تا پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و غیره.

در هر دو داستان موازی نویسندگان فیلمنامه تاکید احترام آمیزی بر نقش تاثیر گذار سینمای ایران در ادوار مختلف زندگی ایرانیان داشته اند و قصه خود را با مایه های کمرنگ و البته جذاب طنز در هم آمیخته اند. در واقع بنظر می رسد هدف نویسندگان فیلمنامه «سینما شهرقصه» تاثیر سینمای ایران در ادوار مختلف بر ارکان زندگی یکایک ما ایرانیان و حتی تاثیر مثبت بر رخدادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. تاثیری که با مرور و سیر تحول جامعه و شخصیتهای داستان همراه است . گویی سینما به شکلی عضو جدایی ناپذیر زندگی است و به شدت با تار و پور زندگی همه در آمیخته شده است و البته در کنار همه این مسائل ادای دین نویسندگان فیلمنامه به فیلمهای تاثیر گذار و فیلمسازان موثر همه ادوار سینمای ایران را نیز شاهد هستیم طیف متنوعی از فیلمهای عامه پسند تا جشنواره ای تا فرهنگی و مخاطب خاص و غیره و این ادای دین و آمیختگی سینما در زندگی را تا جایی پیش برده اند که در نهایت از یک پدر آپارتچی و تکنسین آپارات به پسری فیلمساز می رسیم و همینجاست که تاکید می کنم «سینما شهرقصه» یک سینما پاردیزوی ایرانی است.

ساختار نیز جالب توجه و قابل تامل است و صحنه های جذاب در فیلم کم ندارد که با بازی خوب و سنجیده بازیگران از حامد کمیلی تا آناهیتا درگاهی و از علی اوجی تا فرخ نعمتی به ویژه بابک کریمی به طیف متنوعی از بازی ها می رسیم که همگی در جهت پیشبرد داستان و دلپذیر بوده اند. در این میان نباید از طراحی صحنه و لباس هوشمندانه و حتی دیالوگهایی منطبق با سیر تاریخی زمانه غافل شد که به بهتر شدن فیلم کمک کرده اند. همچنین اشاراتی به جنگ تحمیلی و تلاش برای تعمیر آپارات یک سینمای نیمه ویران در نزدیکی خط مقدم برای پخش فیلم جهت روحیه دادن به رزمندگان تا مراسم ختم پدر داود که در طبقه بالای منزل جمعی به عزاداری برای مرحوم مشغولند و در زیرزمین همان منزل و در همان زمان جمع دیگری به تماشای یک فیلم هندی محبوب پدر مرحوم داود نشسته اند تا مواجه داود با اعضای کمیته و رفتنش به جبهه و تلاشش برای نزدیک شدن به قهرمانان فیلمفارسی در زندگی همه و همه از بخشهای جذاب و دیدنی سینما شهر قصه اند که در این بین کولاژ صحیحی از نمایش فیلمهای سینمایی ادوار مختلف سینمای ایران همسو با داستان اصلی آن را دیدنی تر ساخته است.

در مجموع معتقدم «سینما شهرقصه» فیلمی از چند عاشق سینماست که به عشق فیلمهای سینمای ایران تقدیم و برای آنها ساخته شده است، همه آنهایی که سینما در زندگیشان رسوخ کرده و با همه پستی و بلندی و فراز و نشیب و خوبی و بدی های سینمای ایران همچنان دوستش دارند و عاشقانه در کنارش هستند.