- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

ادبیات کودک و نوجوان ما؛ داشته‌ها و نداشته‌ها بر پرده تصویر

adabiate-koodak-nojavan

سوره سینما [1]مریم اکبرلو [2] : ادبیات کودک ونوجوان ما از دنیای کودکان و نوجوانان دور است. به استثناها کاری نداریم اما کلیت آن به دلایل درون متنی و برون متنی، از دنیای بچه‌ها دور است. و این همان چیزی است که ادبیات مطرح دنیا از آن سرشار است. همان‌ها که بازار کتاب ما را پُر و فریادِ داستان نویسان ما را به هوا بلند کرده اند.

بنابراین برای جستجوی کمبودهای ادبیات کودک ونوجوان ایرانی باید ببینیم بچه ها در دنیای شان چه دارند.

بچه ها دوست ندارند که ما از مهربانی های روستایی که در کودکی مان زندگی کرده ایم برای شان قصه بسازیم.آن ها در شهر بزرگ شده اند و اهل شهر بازی و کامپیوترند. بنابر این اگر داستان را به روستا می بریم، بون نان تازه و هوای پاک، توجه شان را جلب نمی کند. آن ها بیشتر مشتاقند ازشیطنت ها بدانند. از درخت بالا رفتن ها،گم شدن در جنگل ها، سر زدن به لانه گنجشک‌ها، یافتن یک بچه روباه که مادرش را گم کرده و… .

بچه ها از صبح تا شام، از پدر و مادر گرفته تا معلم و مربی و ناظم و مجریان تلویزیونی وکارتون های ایرانی،نصیحت می شوند.این ها برای شان کافی است. دیگر نمی خواهند در داستان حرف های این چنینی بخوانند. داستان نویسان ما هم باید «تعهد» را، هم معنی «پند گفتن» نگیرند.

بچه های ما، مثل همه بچه‌های دنیا، می خواهند بچه هایی از جنس خودشان در داستان ها بیابند. بچه هایی که یواشکی به سراغ مربّا می روند.از دارومتنفرند،از آمپول می ترسند،سه بار مسواک زدن در روز را نمی فهمند،حتی اگر درس خوانند،بازی  را ترجیح می دهند،از شاگرد اول ها بدشان می آید و نمی توانند تصور کنند که بچه ای چیزی را به تعطیل شدن مدرسه ترجیح دهد.آن ها(حتی با ادب های شان) دوست دارند ادای معلم شان را در آورند،شلوغ بازی در آورند و علاقه نداشته باشند که «بزرگ شوند».همان آرزوی بزرگ تر ها. همان که همواره با خود یک عالمه تعهد می آورد.آن ها نمی خواهند بپذیرند که چیپس و پاستیل بد است و آش شلغم دارای فهرست کاملی از موادمغذی و ویتامین هاست.

بچه های ما، می خواهند درباره کسانی چون «رامونا» و «هنری زلزله» و«گودون» و «نیکولا کوچولو» بخوانند.

بورلی کلی یری، فانی جولی و رولد دال و آسترید لیندگرن وسامپه و گوسینی، برای همین، خواننده دارند.

بچه ها دوست دارند پند ها را هم با خوشمزگی بشنوند ومهارت های اجتماعی را در لابه لای شیطنت ها بیاموزند.بنابر این نوشته های «برایان موزس» را می خوانند اما ادبیات تعلیمی ما را نگاه هم نمی کنند.

نوجوان ها دوست دارند به جای این که بشنوند جاهای نا شناخته چه خطراتی دارند، از «سرزمین اشباح» سر در بیاورند و داستان هایی بخوانند که «مورمور» بشوند.برای همین پول می دهند و کتاب های «دارن شان» و «ال استاین» و «رولینگ» را می خوانند.

خلاصه کنم: ادبیات کودک ونوجوان ما، دنیای کودکی و نوجوانی را کم دارد!