- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

یادداشتی بر فیلم «سوییپر»/ هم‌صدایی قهرمانان کوچک سینما

sweeper

سوره سینما [1] حمید خرمی [2] : فیلم «سوییپر» در ژانر کودک و نوجوان ساخته شده است که از حیث موضوع و ایده، کاملاً ملی و مردمی عمل کرده است.

فارغ از از نوع ساخت و ظاهر و مباحث فنی، این «سالم بودن» و «احترام به حقوق مخاطب» است که خودنمایی می‌کند و همین مسئله یک امتیاز مثبت است در این برهوت تلخ و عبوس سینمای امروز.

داستان فیلم درباره چند نوجوان است که مسابقات فوتبالشان به دلیل شـیوع کرونـا تعطیل می‌شود. آن‌ها تصمیم می‌گیرند بــه کمــک بـرادر یکــی از هم تیمی هایشان که کشاورز (گوجه‌فرنگی کار) است، بروند. آنها با «همصدایی»، کارخانه ورشکسته رب سازی را با کمک پدربزرگ و یک مربی دلسوز (مرحوم علی سلیمانی) احیا می‌کنند.

این فیلم با استفاده از نشانه‌ها و نمادهای ملی‌، یک درام «آرمان‌خواه» را شکل داده است. خصوصا اینکه با رویکرد شعار سال (تولید، پشتیبانی‌ها و مانع زدایی‌ها) قهرمانان جمعی نوجوان را نشان می‌دهد که برای پشتیبانی از تولید، به نوجوانانی غیور مثل دوران جنگ و سردار سلیمانی تبدیل شد‌ه‌اند.

فضای فیلم، نمونَک و کوچک‌شده جامعه ایران است و فیلم بااینکه آرمان‌طلب است اما نگاهی واقع‌گرایانه هم به جامعه امروز در آغاز سال ۱۴۰۰ دارد. فیلم نسبت به مسئله معیشت و تصویر کارگر ایرانی، شبهه عقلانی ایجاد نمی‌کند و در دوره‌ای که عده‌ای «ثروت اندوزی» و «جاه‌طلبی» را باعث رشد می‌دانند، این فیلم شعار «کار و تلاش» را مطرح می‌کند و آن را فضیلت می‌داند.

این فیلم بدون آنکه لحن و زبانش بلرزد، از مقاومت کردن و آتش به اختیار، سخن می‌گوید. از استغاثه پدر بزرگ نزد مزار سردار سلیمانی، معلوم است که فیلمساز می‌خواهد ارزش‌های دهه ۶۰ و دفاع مقدس را به نسل جدید، وصل و معرفی کند.

لذا دفاع از «زمین کارخانه رب سازی»، استعاره‌ای از دفاع از «سرزمین» شده است.

فیلم در قالب یک «رئالیسم آرمانخواه» قرار گرفته و از مدل سوسیالیسم فاصله می‌گیرد.

عنصر «قهرمان» نیز دو گونه نمایش داده شده‌، یکی قهرمان جمعی (نوجوانان) و یکی عنصر قهرمان فردی (پدربزرگ) و از تلفیق این دو مدل قهرمان، یک دیالکتیک آگاهی و پیام خاصی منتقل می‌شود.

ساختار درست خانواده و احترام به خانواده، کاملاً مشخص است و از سوی دیگر نیز نقش «مادر» و «پدر» از حالت تیپ و کلیشهٔ رایج، خارج گشته و به شخصیت پویا و کنشگر رسیده است.

غایب بزرگ سینمای کودک و نوجوان همین «نوجوانان غیور» هستند. هرچند فیلم‌های نسبتاً خوبی در این زمینه وجود دارد، مثل «پوزیتیوهای فراموش‌شده» علی عطشانی، فیلم «نیاز» علیرضا داودنژاد، فیلم «پسر مریم» حمید جبلی، فیلم «تنهای تنهای تنها» احسان عبدی‌پور یا «شیرک» داریوش مهرجویی و «۲۳ نفر» مهدی جعفری و «منطقه پرواز ممنوع» امیر داسارگر، اما همچنان با مدل مطلوب، فاصله داریم.

امثال این فیلم‌های آرمان‌خواه، در ترسیم آرمان‌شهر، نقش به  سزا دارند. آرمان‌شهری که در آن نوجوانان، کنشگر و کنجکاو و عدالتخواه هستند و دو عنصر «معلم و مربی» نیز به عنوان رکن آن مطرح اند.

در بعضی فیلم‌های دهه های گذشته، درست برخلاف این رویه‌ عمل شده است. مثلاً در فیلم «دست‌فروش» مخملباف و فیلم‌های امیر نادری شاهد ناتورالیسم و تقدیرگرایی و بی قانونی بودیم که کارگردان با قاب گرفتن تصویر خانواده، در کنار فقر و زجر، از نوجوانان معترض و منفعل و… رونمایی می‌کرد و از یک طرف این‌گونه وانمود می‌شد که شرایط و جبر محیطی مانع از بهبود اوضاع می‌شود، لذا مردم احتیاجی به قهرمان نوجوان و انسان آرمان‌خواه ندارند، زیرا دیگر سرنوشت شوم و سیاه، دائمی و پابرجا است و هیچ راه برون رفت هم از معضلات جامعه وجود ندارد.

اما «رئالیسم آرمان‌خواه» می‌تواند ضد این تصویر ناتورالیسمی عمل و قهرمانان کنشگر و مصلحان دغدغه‌مند را به نسل جدید معرفی کند.