- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

آرزویم مستندسازی در یمن است

Eslam-Zadeh

محسن اسلام‌زاده در گفت‌وگویی که با برنامه «نمای حقیقت» سوره سینما [1] داشت درباره ساخته اخیرش «هیچ‌کس منتظرت نیست»، حضور در پانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» و دغدغه‌ها و آرزوهای آینده‌اش صحبت کرد.

– آقای اسلام زاده سلام خیلی خوشحالیم که در «نمای حقیقت» در خدمت شما هستیم.

** سلام و ارادت خیلی ممنون که این وقت در اختیار من قرار دادید.

سؤال: آقای اسلام زاده اوقور به خیر! توقع داشتیم در سفر باشید. از جشنواره امسال بگویید … فیلم‌ها چطور بودند؟

**ما درگیر همین سفرهایی که رفتیم بودیم زیاد نشد جشنواره بیاییم و امسال فقط می‌دانم در بخش بلند رقابت خیلی فشرده است ظاهراً ۷۰ و چند فیلم ثبت‌نام کردند و ۲۳ فیلم به داخل جشنواره راه پیدا کردند بخش ملی و اسامی که می‌بینم آدم‌های بزرگ که متأسفانه نتوانستند فیلم‌هایشان راه پیدا کند و با دوستان صحبت می‌کردم ظاهراً خیلی رقابت فشرده بوده و ما هم یک تا لبه حذف رفتیم ولی خدا رو شکر فیلممان باقی ماند و الحمدلله در جشنواره هست.

«هیچ‌کس منتظرت نیست» از پروژه‌ای برای شهرداری شروع شد

سؤال: بعد از اینکه شما کارهایی در مورد طالبان، منطقه و شرایط استراتژیک کشور ساختید الان به موضوعی در خود ایران پرداختید. دغدغه این موضوع از کجا آمد؟ آیا قبل از طالبان به این موضوع فکر کرده بودید و یا بعد از آن ماجرا بود؟

**من قبلاً کارهای داخلی ساختم، سال ۱۳۹۵ مجموعه با عنوان قصه‌های شهر ما درست کردم که شبکه مستند پخش کرد ۱۰ قسمت در مورد حاشیه شهر در مشهد بود بارهاوبارها درباره مفاسد اقتصادی مستند ساختم که یک سری بایکوت می‌شود و به قولی توقیف می‌شود ولی بعضی‌ها پخش شده و در آینده هم به‌زودی‌زود پخش می‌شود ولی خوب این مستند و این حاشیه شهر و آسیب اجتماعی همیشه دلم می‌خواست کار بسازم منتها از نگاه خودم ولی جرقه‌اش اینجا شد که شهرداری تهران یک کار تحلیلی تلویزیونی درباره آسیب‌های اجتماعی در منطقه خاصی در تهران می‌خواست ما وارد منطقه شدیم و حین آن کار با یک سوژه جذاب آشنا شدیم که گفتیم این هم قابلیت دارد که به آن نگاه ویژه شود و از ان تصمیم گرفتم یک کار مستند بلند بسازم.

سؤال: «هیچ‌کس منتظرت نیست» یک سوژه پرالتهاب برای کارکردن است. با زنان کارتن‌خواب برای اولین‌بار کجا مواجه شدید و چه شد به این فکر کردید اصلاً سوژه اینها می‌تواند سوژه یک مستند باشد که به‌عنوان یک مستندساز دغدغه‌مند سراغش بروید؟

** من خودم کلاً از قبل نسبت به زنان کارتن‌خواب اصلاً تصوری نداشتم و نمی‌دانستم اینها تعدادشان آن‌قدر زیاد هست البته خوب درباره زنانی که دچار آسیب‌های اجتماعی هستند گوشه کنار می‌بیند و ولی این مدلی حیرت کردم وقتی دیدم و سوژه من این زنان نیستند در حقیقت یک شخصیتی هست که با یک انرژی بسیار زیاد سعی می‌کند بتواند بعضی از اینها را نجات بدهد. این برایم خیلی جذاب بود که یک نفر بالاخره اگر به ما بگویند به هرکدام از ما بگویند که همچنین آدم‌هایی هست در فامیل و همسایه و محله اولین گزینه می‌گوییم اگر این اصلاح نمی‌شود تردش کنیم الان من می‌فهمم آن ترد چه تبعات بدتری دارد ولی این آدم می‌آید خانمی هست به نام سپیده علیزاده می‌آید آن طردشده‌ها را سعی می کند با یک شیب خیلی ملایم ارتباط برقرار کند در گام‌های اول آسیب‌هایی که متوجهشان هست را کمتر کند و بعدش بتواند ارتباط برقرار کند شاید آن روزی تصمیم به بازگشت گرفت. این به دنبال تصمیم بازگشت است هیچ‌وقت و دنبال اجبار کسی برای ترک اعتیاد نیست و برای تغییر آن سبک زندگی که خیلی سبک زندگی بدی هست دنبال آن به اجبار نیست دنبال تغییر تصمیم آن آدم است. یعنی تصمیم بگیرد زندگی‌اش را عوض کند و این خیلی مهم است. برای من و فیلمم و خوب کاری هم که می‌کند یک کار نو و جدیدی هست و با عنوان کاهش آسیب که سعی دارد آنها را در همین سبک زندگی‌شان کمک کند که آسیب‌های کمتری متوجه او بشود.

سؤال: تفاوت مستند با فیلم سینمایی شاید یک بخشی این باشد که فیلم‌های سینمایی بعد از اکران تمام می‌شوند و فیلم مستند تازه بعد اکران شروع می‌شود و ما باید ببینیم در واقع چه موجی می‌تواند ایجاد کند به همین خاطر از شما می‌خواهم این سوال را بپرسم که اساساً مخاطب هدفتان چه کسی هست و چطور می‌خواهید مستند را به دست آن مخاطب هدف برسانید.

**در دنیای سینما هم فیلم‌های داستانی جریان‌ساز بودند و هم فیلم‌های مستند جریان‌ساز بودند ولی این قاعده‌ای که فیلم مستند می‌تواند حکم تعیین کند یک فیلمی ساخته بشود با یک موضوعی و بعد از یک مدتی بالاخره با یک نگاه دیگری به آن نگاه کنند مردم به آن مسئله نگاه کنند و این خیلی اتفاق افتاده است درباره خودم من در دو سه موضوعی که کار کردم این اتفاق افتاده است ولی من خودم مخاطب فیلمم را علاوه بر مردم و جامعه نخبه که به نظرم باید ببینند که حس مسئولیت اجتماعی‌شان بالاخره تحریک بشود و بدانند در قبال این آدم‌ها که شاید اطراف خانه‌شان در فامیل و خانواده می‌بینند تا چه حد است و امیدوار باشند که می‌توانند آدم‌ها را تغییر بدهند مسئولین هستند من دلم می‌خواهد تمام شهرداری‌های سراسر کشور این فیلم را ببینند تمام استانداری و بهزیستی، دانشگاه‌هایی که روی علوم اجتماعی کار می‌کنند این فیلم را ببینند چرا چون ما الان بخشی از ضربه‌ای که می‌خوریم از برخورد احساسی و برخورد چکشی و برخورد سلبی در این ماجرا هست برخورد اجباری در این ماجرا هست و ما در این حوزه باید و نیاز داریم به صبر برنامه‌ریزی کار علمی تا بتوانیم آن آدم‌ها را نجات بدهیم برای شما مثال می‌زنم تا حرف‌هایم پیچیده نباشد مثلاً می‌آیند یک جایی محاصره می‌کنند معتادهایش را جمع می‌کنند و می‌برند و یک عده فرار می‌کنند یک عده را می‌گیرند و مردم منطقه می‌گویند خدا رو شکر اینجا پاک‌سازی شد و پارک دورش را نرده و دیوار می‌کشند دیگر هیچ معتادی آنجا نیست این معتادها کجا رفتند به نظر شما معتادها کجا رفتند مثل یخ آب شدند به زمین رفتند یا اینکه نه سر از کجا درآوردند یک عده سر از کمپ درمی‌آورند در کمپ شش و هفت ماه و یک سال هزینه می‌شود بعد بیرون می‌آید چون خانواده هنوز این را نمی‌پذیرد هیچ جایی ندارد دوباره همان پاتوق می‌رود آن‌هایی که موقع دستگیری فرار کردند آنها کجا می‌روند آب نمی‌شوند به زمین بروند سر از یک منطقه دیگر شهر درمی‌آورند و برای همین است در فلان پارک جنوب شهر دیوارکشی می‌شود و معتادها سر از فرحزاد و شمال شهر درمی‌آورند و برای همان باید ما اولاً یک برخورد یک‌پارچه داشته باشیم یعنی فلان منطقه شهرداری نگوید حتماً از منطقه من بیرون بروند ولو یک کوچه آن‌طرف‌تر به من ربطی ندارد یک اقدام یک‌پارچه می‌خواهد در پارک شوش نیست در خیابان‌های پشت است این افتخار ندارد که هی استوری کنید که این همان پارک شوش است که نمی‌دانم در آن قبلاً معتاد بوده و الان بچه‌ها تلویزیون نگاه می کندن پخش زنده مسابقات والیبال می‌بینند نه آنها رفتند دو تا کوچه آن‌طرف‌تر و نه رفتند یک محله دیگر را آلوده می‌کنند برای همین مخاطب فیلم من مسئولین هستند که یک نمونه عینی را ببینند که بعد از تقریباً سه دهه نجات پیدا می‌کند و به خانواده‌اش برمی‌گردد این مهم است.

۱۴۰ ساعت قصه، اصلی‌ترین چالش «هیچ‌کس منتظرت نیست»

سوال: در این مسیر چه چالش‌هایی پیش رویتان بود؟

**این مستند خیلی مستند پرچالشی بود و محاسنی حتی داشت که همان‌ها هم به چالش تبدیل می‌شد قصه‌های پی‌درپی و تودرتویی که پیش می‌آمد و یک جوری من را درگیر کرده بود که همان‌طور من چشمم باز کردم دیدم ۱۴۰ ساعت راش گرفتم و از یک جایی واقعاً کات کردم شخصیت اضافه می‌شد قصه اضافه می‌شد و چالش‌های معمولی که هست مثلاً در کسب مجوز و حضور و ارتباط برقرار کردن و خطرناک بودن محیط و شب و روز فیلم‌برداری کردن ولی مهم‌ترین چالش قصه‌های بسیار زیاد و شخصیت‌های جذابی بود که ما با آن روبرو می‌شدیم و باید بالاخره اینها را تصویر می‌گرفتیم که کدام یکی در نهایت به یک نتیجه بهتری می‌رسد. این چالش بزرگ فیلم ما بود از اینجا شروع شد و ۳۰ روز تولید و ۱۲۰ روز حضور در منطقه و بعد شروع تدوین از ماه اول فیلم‌برداری بود تقریباً تدوینگر هشت ماه درگیر تدوین بودند و می‌گفت تو ۱۴۰ ساعت قصه برای من آوردی و نه راش معمولی و یکدست کردن آنها هفته‌های آخر فیلم را با همدیگر کم می‌کردیم و فهمیدم بزرگ‌ترین آزمون این فیلم کوتاه‌کردن آن و حذف کردن قصه‌های بسیار جذاب است و به‌خاطر همین کارهای پس تولیدمان یک مقدار دیر انجام شد و ساخت موسیقی و صداگذاری و اصلاح رنگ و نور و کارها خیلی‌خیلی به‌سختی رسید که خیلی زجرآور بود و روزهای سختی بود.

سوال: باتوجه‌به این ۱۴۰ ساعت راشی که گرفتید منتظر قسمت دوم باشیم؟

یک ایده‌ای هست که می‌گوید قصه‌ها چون در این فیلم یک شبکه شخصیت را فیلم گرفتیم محوریت خانم علیزاده و آن مرکزی که در میدان شوش دارند ما شبکه شخصیتی که اطراف ایشان بودند را تقریباً کامل گرفتیم و قصه‌هایشان هست و شاید چون در این حوزه یک مقدار رضایت افراد هم مهم است شاید اگر فرصتی دست داد برای وی او دی ها یا شبکه مستند یک مجموعه‌ای از دل این بیرون آوردیم داستان هر شخص را یک مستند کردیم و امیدوارم که بتوانم رضایت آنها را به‌صورت کامل چون رضایت کتبی که به من دادند ولی کامل‌تر رضایتشان را جلب کنم که بتوانم در فضای تلویزیون بیاورم و پخش کنم.

حاج قاسم، یمن و فلسطین … دغدغه‌های این روزها و آرزوهای آینده اسلام‌زاده

سوال: اگر همه چیز محیا بود سراغ چه سوژه‌ای می‌رفتید و می‌ساختید؟

**من خودم الان که یک کار درباره با یک نگاهی متفاوت درباره حاج قاسم می‌سازم در جنوب شرق کشور البته راوی اصلی فیلم شهید محمد جمالی هستند ولی خوب از نگاه این شهید جمالی دارم یک کاری درباره حاج قاسم می‌سازم و حالا نمی‌دانم شهید جمالی سوژه می‌شود یا حاج قاسم ولی خیلی دلم می‌خواهد که بتوانم در یمن مستند بسازم. با این نگاهی که الان پیدا کردم من خوب افتخار این را داشتم که از انقلاب لیبی فیلم بسازم و در آنجا شاید اگر محسن اسلام زاده الان بودم با یک روایت جهانی‌تر آنجا را تبدیل به فیلم مستند می‌کردم الان آرزویم این است که بالاخره یمن فیلم بسازم چون می‌دانم فلسطین که اصلاً نمی‌توانم بروم ولی آرزویم یمن است. اگر که یک وقتی دست روزگار و بالاخره در تقدیرم که نوشته باشد که در فلسطین فیلم بسازم محشر است.

– انشا الله به همه آرزوهایتان برسید و فیلم‌هایی تولید کنید که به درد ما و مخاطبین مستندهایتان بخورد که مطمئناً می‌خورد.

«هیچ‌کس منتظرت نیست» تقدیم به زاکانی شهردار تهران

سوال: اگر بخواهید فیلمتان را به کسانی تقدیم کنید به چه کسی تقدیم می‌کنید؟

**من فیلمم را به شهردار تهران تقدیم می‌کنم.

سوال: آقای زاکانی؟

**بله تقدیم می‌کنم به شهردار تهران در کنار آن به رئیس سازمان بهزیستی و خوب وزرایی که به‌نوعی درگیر مسئله آسیب‌های اجتماعی هستند تقدیم می‌کنم، چون این فیلم نشان می‌دهد که با صبر و برنامه‌ریزی هست که می‌شود امیدوار بود که این معضل حل بشود.