- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

عباس کریمی عباسی: سینما ویترینی برای زبان فارسی نیست

Abbas-Karimi-Abbasi

عباس کریمی عباسی؛ نویسنده و مترجم، به بهانه برگزاری نمایشگاه کتاب و در گفتگو با سوره سینما [1] از جایگاه زبان در سینما و تلویزیون صحبت کرد و به ابعاد گسترده زبان در رسانه هایی چون سینما و تلویزیون پرداخت. آنچه از نظرتان می گذرد مشروح این گفتگو است.

*بارها در مورد موضوع جایگاه زبان فارسی در سینما صحبت شده است که خود شما هم به این موضوع پرداخته‌اید، فکر می‌کنید تا چه اندازه سینمای امروز ما از زبان فارسی و فرهنگ آن به دور است و تا چه اندازه با آن قرابت دارد؟

اگر منظور شما این است که سینما چه خدمتی به زبان فارسی می‌کند، باید بگویم که سینما ترکیب هفت هنر است و یکی از این هنرها داستان و شعر و به عبارتی همان کارکرد ادبی زبان است که از آن استفاده می‌شود تا در خدمت پیشبرد داستان باشد. قرار نیست که سینما ویترین زبان فارسی یا هر زبان دیگری شود. هر فیلمی که در سینما ساخته می‌شود حاصل عکس‌العمل فیلمنامه‌نویس و کارگردان آن به دوره زمانی خودش است؛ بنابراین هر فیلمی ویترین زبان مورد استفاده مردم در آن دوره است و اینکه حالا ما ببینیم سینما چه کمکی می‌تواند به زبان فارسی کند در حد این است که سازنده فیلم یا فیلمنامه نویس تا چه اندازه راجع به زبان فارسی و هویت فرهنگی آن ارق دارد و تا چه اندازه دارای سواد فرهنگی است که بتواند آن را منتقل کند.

*بی‌تفاوتی به زبان فارسی در رسانه‌ها به‌خصوص در سینما و تلویزیون به‌اندازه‌ای بی‌رویه شده است که خیلی‌ها به آن واکنش نشان داده و انتقاد داشته‌اند، به نظر شما چه باید کرد که این فرهنگ بازسازی شود؟ آیا لازم است کتاب‌هایی دراین‌خصوص نگاشته شود یا خیر؟

رسانه‌های ما، از صداوسیما گرفته تا خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها دچار یکسری نقصان و پارادوکس هستند. تلویزیون برنامه‌ای می‌سازد و در آن نقد می‌کند که مسئولان کلماتی را اشتباه گفته‌اند و فارسی را پاس نداشته‌اند، به‌عنوان‌مثال به جای واژه «گروه» از کلمه «تیم» استفاده کرده‌اند، درصورتی‌که اخباری که از همین تلویزیون پخش می‌شود مملو از غلط‌های مختلف است و بسیاری از سریال‌ها و به‌ویژه صحبت‌های مجریان یا نقل‌قول‌های آنان جابه‌جا و اشتباه ادا می‌شود. از طرفی نوع بیان آن‌ها زیبنده یک رسانه ملی نیست. اینکه ما کتاب خاصی در این زمینه داشته باشیم و بخواهیم آن را مرجع کنیم، شدنی نیست! صحبت‌کردن صحیح دارای یک عوامل مختلفی در پس‌زمینه خود است؛ یکی از آن‌ها تربیت خانوادگی است که ما از چه کلماتی برای چه کسانی و در کجا استفاده می‌کنیم. مسئله دیگر در این زمینه کمبود رسانه دارهایی است که مطالعه می‌کنند و به روز و دارای واژگانی گسترده‌ای هستند.

مسئله دیگر این است که مشکل زیادی در زبان رسانه برای اطلاع‌رسانی‌ها وجود دارد، متأسفانه هنوز خبرنویس‌های ما نمی‌دانند که یکسری از کلمات را در خبر نمی‌توان استفاده کرد. از طرفی برخی اصطلاحات زبان خارجی وارد زبان فارسی شده‌اند که برمی‌گردد به ادا درآوردن تعدادی از مجریان یا مسئولان که با بکار بردن برخی کلمات خارجی یا حتی کلمات منسوخ شده فارسی که معنای آن‌ها تغییر کرده است، می‌خواهند به مطالعه زیادشان اصرار کنند و این بدترین شکل است و ضربه بسیار سنگینی به زبان فارسی می‌زند.

*به نظر شما نقش یک نویسنده در معرفی زبان و ادبیات مرسوم فارسی چیست؟ و نگاه ادبیات و زبان فارسی را چگونه می‌توان در قالب‌های سینمایی و تلویزیونی جای داد؟

نویسنده‌ها نقش زیادی دارند، بخش گسترده‌ای از شخصیت فرهنگی آدم‌ها از طریق مطالعه کتاب شکل می‌گیرد. با مطالعه، کلمات در ذهن ما نقش می‌بندند و فرهنگ غالب ما آدم‌ها بر شخصیت ما غلبه پیدا می‌کند، بنابراین نویسنده‌ای که بداند چگونه با استفاده از زبان منظور خود را بیان کند خیلی مؤثرتر از نویسنده‌ای است که نمی‌داند درباره چه چیزی می‌نویسد، اما اینکه چطور می‌توان نگاه زبان و ادبیات فارسی را در غالب‌های سینمایی جای داد، به همان نویسنده‌ها برمی‌گردد، نویسنده‌هایی که یا فیلمنامه‌نویس هستند و یا پژوهشگر که متن را در اختیار کارگردان قرار می‌دهند و البته باید آدم‌هایی باشند که سواد زبانی و بیانی و مطالعه به روز دارند و در مورد مطلب موردنظر پژوهش کرده‌اند، کسانی که سطح اطلاعاتشان به اینترنت و فضای مجازی محدود نمی‌شود و مطالعه و پژوهش عمیق روی موضوع دارند. فرق آن مانند تورق کردن و مطالعه کردن عمیق است. هر چقدر نویسنده باسوادتر باشد طبیعی است که اثر او کارآمدتر می‌شود.

مسئله‌ای که در این زمینه حتماً باید به آن توجه شود این است که «متن» یک موضوع ذهنی است؛ به این معنا که به تعداد تمام خوانندگان یک متن، تصویر در ذهن آن‌ها ایجاد می‌شود، در حالیکه تمام آدم‌ها یک فیلم سینمایی را یک جور می‌بینند. یعنی «متن» ذهنی است اما «فیلم‌ها» عینی هستند. در تبدیل این ذهنیت به عینیت ملاک اصلی توانمندی و هنرمندی کارگردان است که زبان مورد اشاره متن را به شکلی به بیننده منتقل کند که مصنوعی و شعارزده نشود.

*امروزه شاهد فیلم و سریال‌هایی هستیم که اقتباس از یک رمان هستند، آن هم از نویسنده‌هایی ناشناخته. به نظر شما رمان‌ها و کتاب‌های ما تا چه اندازه گنجایش این را دارند که در سینما از آن‌ها اقتباس شود؟

حقیقت این است که ما در داستان‌نویسی ایرانی بسیار عقب‌تر از جهان هستیم. دلایل زیادی در این زمینه وجود دارد و مهم‌ترین آن، این است که ما نویسنده‌ای که شغلش داستان‌نویسی برای اقتباس باشد، نداریم. همه رمان‌نویس‌های ایران دلی کار می‌کنند، درصورتی‌که در بسیاری از کشورهای جهان، نویسندگی رمان یک شغل پردرآمد محسوب می‌شود. ما در این زمینه با وجود پیشینه قوی اما پست‌رفت کرده‌ایم.

متأسفانه طی سال‌های اخیر داستان‌نویسی جدی گرفته نشده و داستان به آن معنا که تراوش‌کننده ذهن نویسنده باشد و موضوع آزاد داشته باشد، کم بوده و اغلب سفارشی بوده‌اند. از طرفی به حدی مخاطبان؛ داستان‌های بد ایرانی خوانده‌اند که از رمان‌های ایرانی زده شده‌اند و به ترجمه‌ها روی آورده‌اند. ازاین‌رو بسیاری از داستان‌نویس‌های ما امروزه کار ترجمه انجام می‌دهند. ما داستان‌نویس‌های خوبی داریم که به خاطر قوانین غلط ممیزی و نوع نگاه اشتباهی که روی داستان‌هایشان بوده، ترجیح دادند کار ترجمه انجام دهند تا در گیر و دار ممیزی‌های سلیقه‌ای نیفتند. در نتیجه رمان‌های خوبی هم نداریم که بتوان از آن‌ها اقتباس سینمایی کرد.

*اکنون که در ایام نمایشگاه کتاب قرار داریم کتابی هست که بخواهید به مخاطبان پیشنهاد دهید تا مطالعه کنند؟ و دلیل این پیشنهادتان چیست؟

اینکه بخواهم یک کتاب را برای خوانندگان نسخه پیچ کنم، اشتباه است چرا که تنوع سلیقه‌ای در خوانندگان وجود دارد و همین‌طور تنوع موضوعی و قالبی در داستان‌های امروز که به تعداد آن‌ها می‌توان کتاب معرفی کرد، اما به‌عنوان کسی که بیش از سی‌سال در ادبیات قلم زده‌ام یک پیشنهاد و سفارش دارم، آن هم این است که تا می‌توانید رمان بخوانید، رمان‌ها آینه تمام نمای جامعه؛ در برهه‌های زمانی خاص هستند. رمان‌ها ما را با شخصیت‌های متنوعی آشنا می‌کنند و ما با خواندن رمان می‌توانیم آدم‌های دیگر را درک کنیم و با درک کاراکترهای داستانی به درک کاراکترهای واقعی دوروبرمان می‌رسیم. ضمن اینکه وقتی با مسائل و مشکلات آن‌ها آشنا می‌شویم کمتر در مورد آدم‌ها حکم صادر می‌کنیم و بیشتر درکشان می‌کنیم. از طرفی تجاربی که سال‌ها زمان می‌برد تا به دست آوریم را می‌توانیم در رمان‌ها پیدا کنیم و اشتباه دیگران را تکرار نکنیم. گذشته از این‌ها، از داستان‌ها و روند رخ دادن آن‌ها هم حظ می‌بریم. به نظر من آدم‌های کتاب‌خوان آدم‌های به آرامش رسیده‌ای هستند.

* اثر جدیدی در حال نگارش یا در دست انتشار دارید؟

کتابی که امسال چاپ اولش را در نمایشگاه دارم، کتابی است با نام «قتل‌های مونوگرام» نوشته «سوفی هانا» که ترجمه کرده‌ام و از نشر افق بی‌پایان، منتشر شده است. این کتاب نوماجراهای پوآرو است که پیش از آن آگاتا کریستی نویسنده آن بود و در سال ۲۰۱۰ نویسنده‌ای با نام سوفی هانا، پنج قصه از این ماجراها را با همان کاراکتر پوآرو ولی این بار جدی‌تر و در پس زمینه‌های اجتماعی نوشته است. «قتل‌های مونوگرام» به افراط و تفریط در اخلاق و دین می‌پردازد.

کتاب دیگری که در راه چاپ دارم زندگی و آثار زنده‌یاد پرویز پورحسینی است که قرار است توسط نشر «پویا» منتشر شود. کتاب دیگرم، کتابی است که ۱۵ سال برای آن تحقیق و پژوهش کردم و به نوعی آموزش زبان انگلیسی است. این کتاب را به نام «واژگان واژگون» به نوعی با بیان طنز ابداعی خودم نوشته‌ام، این کتاب فرهنگ لغتی است که آموزش زبان فارسی و انگلیسی را توأمان با لحن طنز دارد و درعین‌حال که ریشه‌یابی کلمات را از آن یاد می‌گیری، م مفرح هم هست. «واژگان واژگون» تا تابستان تمام می‌شود و در اختیار دوستان قرار می‌گیرد.

به علاوه این آثار، دو کتاب هم در حال ترجمه دارم که یکی کتاب «شاه مرده است» و دیگری کتاب ترجمه نشده‌ای با نام «خداحافظ عزیزدلم» نوشته ریموند چندلر است.