- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

سالتوی خیابانی

یاغی

سوره سینما [1] الناز دیمان [2] : وقتی اولین خبرها درباره ساخت اولین سریال محمد کارت به گوش رسید، با توجه به ترکیب بازیگران و عوامل فنی می‌شد حدس زد که قرار است با یکی از آثار موفق شبکه نمایش خانگی روبه‌رو شویم. اکنون که چند اپیزود ابتدایی این سریال در یکی از پلتفرم‌های شبکه نمایش خانگی در دسترس قرار گرفته، همان فرضیه اولیه خود را به خوبی اثبات کرده است.

محمد کارت را احتمالاً بسیاری با اولین فیلم بلند سینمایی او یعنی «شنای پروانه» به یاد می‌آورند. کارت در همان فیلم اول بلند سینمایی خود اثبات کرد که به‌خوبی فضای موردتوجه جامعه ایرانی را می‌شناسد و می‌تواند یکی از مهم‌ترین کارهایی که در طول سال‌های اخیر در سینمای اجتماعی ایران تک‌چهره‌هایی مانند اصغر فرهادی و سعید روستایی آن را انجام داده بودند، به ثمر برساند. فیلم‌های کمی در سینمای اجتماعی ایران در دهه ۹۰ توانسته بودند موفقیت فراوانی از نظر اقبال مخاطب به دست بیاورند و محمد کارت با «شنای پروانه» این اتفاق را برای خویش رقم زد.

اما این موفقیت کارت از «شنای پروانه» شروع نشده بود. او در طول سال‌های دهه ۹۰ با ساخت چند مستند درباره فضایی که در اصطلاح «جنوب شهری» خوانده می‌شود، موفق شد به دل جرم و جنایت و آسیب‌های اجتماعی بزند و فضایی متفاوت ازاین‌دست را روایت کند. او چنان در مستندهایش – «پیله»، «آوانتاژ»، «معلق»، «بختک»، «خون‌مردگی»، «سمفونی مرگ» و… – به سراغ آسیب‌های اجتماعی در فضای شهری رفت و به معنای دقیق کلمه به «خیابان» پرداخت که می‌توان آنها را در میان بهترین نمونه‌های این ژانر در ایران به‌حساب آورد. با چنین تجربه ارزشمندی بود که کارت دل به ساخت فیلم کوتاه داد و به طور رسمی فضای فیلمسازی را بر اساس درام‌های تراژیک و پرخطر اجتماعی آغاز کرد.

اولین نقطه‌ای که به طور کامل توجه‌ها را به کارت جلب کرد، فیلم کوتاه «بچه‌خور» بود. یک فیلم ۱۸ دقیقه‌ای که ساخت آن در سال ۱۳۹۷ ظهور کامل یک کارگردان مستعد در ژانر سینمای اجتماعی ایران را نوید می‌داد. «بچه‌خور» داستان نوجوانی را روایت می‌کرد که با دست‌فروشی زندگی می‌گذراند و عاشق دختری است که در یک قمارخانه کار می‌کند. داستان از آنجا اوج می‌گیرد که برای قماربازان چیزی وسوسه‌انگیزتر از قمار روی این دختر نیست. در این شرایط است که پسر با تمام وجودش تلاش می‌کند دختر را نجات دهد. کارت در «بچه‌خور» فضایی تراژیک از زندگی دو نوجوان عاشق را بدون هیچ‌گونه اضافه‌گویی ساخت و در آنجا نشان داد که توانایی دارد بر خلاف بسیاری از هم‌نسلان خود آسیب‌های اجتماعی فضای جنوب شهری را به بهترین شکل ممکن روایت کند.

از میانه همین تجربه‌ها بود که کارت اولین فیلم سینمایی خود را ساخت. او در «شنای پروانه» دقیقاً به سراغ یک فضای جنوب شهری رفت و همان‌طور که خود بارها تاکید کرده فضای این فیلم را با تجربه گرفتن از فضای جنوب شهر در شهرهای مختلف ایران بنا کرد. کارت اما در ساخت فضای ملتهب و پر از بحران «شنای پروانه» تنها نبود. او در نوشتن اولین فیلم بلند سینمایی خود دو همکار داشت که یک سال پیش از حضور «شنای پروانه» در جشنواره فیلم فجر، اولین فیلم بلند سینمایی خود را با کارگردانی مشترک به جشن سینمای ایران آورده بودند. پدرام پورامیری و حسین دوماری که پیش از آن با فیلم سینمایی «جان‌دار» نشان داده بودند که به‌عنوان استعدادهای تازه سینمای ایران قدم در راه گذاشته‌اند، در کنار محمد کارت ترکیبی را ساختند که شاید بتوان از نظر نگارش فیلمنامه در سینمای ایران آن را یکی از ترکیب‌های برنده دانست. فیلمنامه «شنای پروانه» تا آخرین لحظه مخاطب را درگیر خویش می‌کرد و به دلیل استفاده از شخصیت‌های فراوان و حرکت حجت (با بازی جواد عزتی) به‌عنوان شخصیت اصلی برای پیداکردن کسی که برادرش را به پای چوبه اعدام کشانده، یکی از پر جزئیات‌ترین سناریوهای نوشته شده در سال‌های اخیر بود.

اما کارت پیش از آنکه دوباره به سینما بازگردد و فیلم دوم سینمایی خود را بسازد، به همراه پورامیری و دوماری، فیلمنامه تازه‌ترین اثر خود را به شبکه نمایش خانگی آورد. رویکرد کارت در قبال روزگاری که ساخت فیلم سینمایی و اکران آن در سینماها با اما و اگرهای فراوانی روبه‌رو می‌شود، احتمالاً یکی از تأثیرگذارترین تصمیمات یک کارگردان جوان در مسیر حرفه‌ای اوست. تصمیمی که گوش هر مخاطب همیشگی و غیر همیشگی سینما و تلویزیون ایران را درباره هر ساخته محمد کارت تیز می‌کند.

Yaghi2 [3]

«یاغی» همه آن چیزی که مخاطب شبکه نمایش خانگی محتاج آن است را با هم دارد. از کارگردان و تیم نویسندگان فیلمنامه که بگذریم، «یاغی» در ترکیب بازیگران به طور هوشمندانه به سراغ شخصیت‌هایی رفته که هر یک از آنها مهم‌ترین آدم‌هایی هستند که در سال‌های اخیر سینمای ایران به خود دیده است. کارت با بهره‌گیری از گروه بازیگران فیلم «شنای پروانه» و بازگرداندن قدرتمندانه علی شادمان در نقش جاوید، برای بازیگران چهره سریال خود به سراغ پارسا پیروزفر (در نقش بهمن) و طناز طباطبایی (در نقش طلا) رفته است. این زوج هر چند که قبلاً در کنار یکدیگر در سینمای ایران نقش‌آفرینی نکرده‌اند اما ترکیب آنها همان نقطه قوتی است که یک سریال تلویزیونی در شبکه نمایش خانگی به آن احتیاج دارد. در این بین بازی درخشان علی شادمان در نقش جاوید است که نشان می‌دهد محمد کارت کار خود را در بازی گرفتن درست از بازیگرانش به درستی انجام می‌دهد.

جاویدِ «یاغی» همه خصوصیات یک شخصیت ساده و در عین حال بسیار پیچیده را دارد. جاوید از فراز و نشیب‌های زندگی در محله «لیان شامپو» – محله‌ای در فضای جنوب شهری که کارت مختصات ساخت آن را به خوبی می‌داند – قرار است بزرگ شود و در دنیای قهرمانی بزرگی کند. او همه خصوصیت‌های یک قهرمان را دارد: کشتی‌گیر خوبی است؛ لوطی است؛ در میان یک گروه خشن عاقل‌تر از بقیه است و از همه مهم‌تر عاشق است و عاشقی کردن را هم بلد است. نویسندگان «یاغی» در تعریف شخصیت جاوید سنگ‌تمام گذاشته‌اند و همه کوشش خود را به کار گرفته‌اند تا علاوه بر تاکید به صداقتِ شخصیت، حس نوع‌جویی مخاطب به او را هم برانگیزانند.

Yaghi3 [4]

فیلمنامه «یاغی» که با نگاهی به رمان «سالتو» – نوشته مهدی افروزمنش – نوشته و ساخته شده، مجمع‌الجزایر جزئیات است. نویسندگان با دقت تمام این جزئیات را به کار گرفته‌اند و همین رویکرد است که می‌تواند آنها را به دنیای پرحادثه زندگی جاوید رهنمون کند. یکی از ویژگی‌های مهم «یاغی» این است که در پایان هر اپیزود به طور هوشمندانه‌ای اتفاق یا حادثه‌ای مهم رخ می‌دهد تا تماشاگر آماده و مهیا به انتظار پنجشنبه بعد بنشیند. علاوه بر این، قدرت کارگردانی کارت برای در آوردن صحنه‌های هیجان‌انگیز – حتی در لحظه‌های آرام و عاشقانه فیلمنامه – فضایی متفاوت را برای «یاغی» رقم زده است. در این میان موسیقی بامداد افشار و دوربین سامان لطفیان هم به کمک آمده تا همه آنچه که در این سریال نیاز است را یک جا داشته باشیم. هوشمندی بامداد افشار در استفاده درست از موسیقی و پلان‌های فوق‌العاده لطفیان در تعقیب و گریزها و حتی فضاهای آرام سریال «یاغی» را به یک اتفاق متفاوت در شبکه نمایش خانگی تبدیل کرده است.

آنچه تاکنون در «یاغی» دیده‌ایم محصول یک همکاری همه‌جانبه است که همچون تمام سالتوهایی که جاوید به رقبایش بر روی تشک کشتی می‌زند، کار را در آورده است. «یاغی» محمد کارت از جایی در نیمه‌شب‌های خوف‌انگیز خیابان‌های تهران شروع می‌شود و از فرهنگ جنوب شهری اتصال عجیبی به فضای لاکچری شمال شهر می‌دهد. داستانی که هنوز مانده تا پیچ و خم‌های آن خود را نشان دهد اما تا همین چند اپیزود ابتدایی هم می‌توان گفت که پیوند پسری که از خیابان به تشک کشتی رسیده و به هر آنچه در مقابلش قرار می‌گیرد سالتو می‌زند، یک اتفاق ویژه برای تماشاگر ایرانی است. گویی این سالتوی خیابانی قرار است رنگ و معنای اتفاق‌های بی‌شمار بعدی باشد. اتفاق‌هایی که خود را در قامت معما نشان خواهد داد و باید به‌تدریج و پله پله حل شود.