- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

نقد تحلیلی و نقد قاره‌ای + فایل صوتی

Marde-Bazandeh

سوره سینما [1]محمدجواد اتابکی [2] : در سنت فلسفی غرب از زمان کانت به بعد کم‌کم دو نحله‌ی متفاوت فلسفی با دو نگرش متفاوت به موضوعات فلسفی در اروپای دوران روشنگری شکل می‌گیرد. یکی از تفاوت‌های مهم این دو گروه نوع نگرش به سؤالات فلسفی است. نگرش اول که بعدها فلسفه تحلیلی نامیده می‌شود سؤالی مانند هنر چیست؟ را منتزع از تاریخ و بدون نگاه به سیاقی که این سؤال در آن مطرح شده می‌نگرد. این نگرش ابتدا تعریفی عمومی از مسئله فلسفی را بیان می‌کند و با تحلیل کردن این تعریف، سعی در پیدا کردن تعریفی دقیق برای مسئله است. در این نگرش فقط به مسئله از آن جهت که مسئله فلسفی است نگاه می‌شود. نگرش دوم فلسفه‌ی قاره‌ای نامیده می‌شود. این نگرش مسئله‌ی فلسفی را داخل مسائل دیگر بشری یعنی تاریخ، اجتماع و… می‌بیند و می‌داند برای پاسخ دادن به یک مسئله‌ی فلسفی شرایط تاریخی و اجتماعی و… را باید در نظر بگیرد زیرا روح حاکم بر جامعه و تاریخ جزئی از جواب مسئله هستند. مسائل فلسفی در جهانی کور و کر پدید نمی‌آیند که بخواهیم آن‌ها را منتزع از زمانه‌ی خودشان بررسی کنیم بلکه جواب‌های فلسفی باید در بستر زمان نیز بررسی شود.

فایل صوتی قسمت سوم «مخاطب خاص»

http://sourehcinema.ir/website_contents/uploads/2022/08/Mokhatabe-Khaas-Ep03.mp3 [3]

برای نقد آثار سینمایی نیز از چنین رویکردهای می‌توانیم بهره ببریم. در رویکرد اول فیلم و کنش‌های فیلمیک مهم است و منتقد آن را به‌عنوان یک اثر منتزع از تاریخ و فرهنگ جامعه مورد بررسی قرار می‌دهد. فیلم و تکنیک به کار رفته در فیلم مورد توجه است و نگاه اصلی منتقد بر محتوا و اثرگذاری فیلم در جامعه نیست. منتقد میزانسن،دکوپاژ، نحوه حرکت دوربین، کیفیت و نوع تصویربرداری، نورپردازی و…. برایش اهمیت دارد و اگر به محتوا و مضمون فیلم نیز می‌پردازد، از منظر تکنیکی است.

در رویکرد دوم منتقد فیلم را در منظومه‌ی سینما، تاریخ و اجتماع تفسیر می‌کند. در این نگرش دغدغه‌ی اصلی  منتقد مردم، جامعه، فرهنگ و سینما است. او فیلم را به‌عنوان محصولی فرهنگی که بر جامعه‌ای انسانی اثر دارد فهم می‌کند. از نظر این منتقدان سینما به دلیل شرایط و ویژگی‌های خاصی که دارد تأثیری جدی بر روح مخاطب می‌گذارد بنابراین بسیار مهم است که فیلم‌ها چه خوراک فکری برای مخاطب دارد. همان‌گونه که هگل گفته است برای برآورده کردن نیازهای جامعه ابتدا باید نیازهای جامعه راستی آزمایی شوند که آیا حقیقتاً نیازهای اساسی هستند یا خیر، این منتقدان نیز معتقدند ابتدا باید اثرگذاری صحیح این آثارهنری-فرهنگی بر جامعه راستی آزمایی شود، آیا این مدل آثار سینمایی می‌تواند پاسخگوی نیازهای اساسی جامعه باشد یا خیر؟ اگر می‌تواند پاسخ گوی نیازهای اساسی جامعه باشد این فیلم‌ها فیلم‌های مطلوبی هستند. رویکرد اول نقد را می‌توان نقد تحلیلی عنوان کرد و رویکرد دوم نقد قاره‌ای است.

Marde-Bazandeh2 [4]

«مرد بازنده» به کارگردانی محمدحسین مهدویان درباره‌ی مردی است که به دنبال عدالت فردی است. قهرمان فیلم با بازی جواد عزتی، بازپرس پرونده قتلی است و در فراز و نشیب‌های حل پرونده متوجه فساد درون سیستم می‌شود. درنهایت او تصمیم می‌گیرد مشکل را به سبک خودش کند.

فیلم قهرمان محور است و این شاخصه در سینمای بدون قهرمان ایران نکته‌ی حائز اهمیتی است. قهرمان در سینما می‌تواند به جوانان انگیزه‌ی کنشگری دهد، مخاطب را با خود همراه کند و طعم شیرین پیروزی را به آن‌ها بچشاند. مخاطب با قهرمان در سینما همزادپنداری دارد و درنهایت با پیروزی قهرمان و شکست مشکلات مخاطب نیز به آرامش می‌رسد. او با قهرمان می‌تواند اموری که نمی‌تواند تجربه کند را لمس کند و از احساس آن موقعیت حتی به صورت مجازی و خیالی بهره ببرد. جواد عزتی در فیلم مرد بازنده به‌عنوان فردی کنشگر، نیاز جامعه به یک فرد عدالت محور درون سیستم را ارضا می‌کند و به مخاطب انگیزه ایستادگی در مقابل نا عدالتی در جامعه می‌دهد.

این مدل نقد یک نقد قاره‌ای است زیرا فیلم را به‌عنوان یک محصول فرهنگی درون جامعه که نیازی از جامعه را مرتفع کرده مدنظر دارد. اگر موضع منتقدی در مورد بازی بازیگران، کارگردانی، تصویربرداری «مرد بازنده» باشد موضع این نقد تحلیلی است. البته یک نقد درباره‌ی فیلم می‌تواند هم به امور تخصصی فیلم و هم محتوا و ارتباط آن با جامعه بپردازد. در این نوشتار موضع منتقد به فیلم موردتوجه است یعنی منتقد فیلم، هنگام نوشتن فیلم موضعی تحلیلی دارد اما به دلیل شرایط متن مجبور است وارد فضای نقد قاره‌ای شود یا بالعکس یعنی منتقد فیلم را مانند قطعه پازلی کوچک در یک پازل فرهنگی-رسانه ای بزرگ‌تر مدنظر دارد و برای پیش برد متن خود وارد نقد تحلیلی می‌شود.

دانلود فایل صوتی قسمت سوم «مخاطب خاص» [3]