سوره سینما [1] – زهره کردلو [2] : «روایت سوره سینما از چهرههای خبرساز هفته» عنوان بستهای خبری است که هر جمعه در قالب آن به بازخوانی مهمترین اخبار مرتبط با هنرمندان حوزه سینما، تئاتر و تلویزیون خواهیم پرداخت.
هر هفته چهرههایی از دل سینما، موسیقی و هنر سر برمیآورند که با حضورشان جریان خبری هفته را شکل میدهند. این هفته، روایت ما به سراغ پنج چهرهای میرود که هر کدام با اتفاقی خاص در صدر اخبار قرار گرفتند؛ از معجونی با شیرینی ذاتیاش تا کامران تفتیِ پرحاشیه، از قصهگویی تازه اصغر فرهادی تا موفقیت جهانی آیدا پناهنده و صدای گرشا رضایی که برای «یوز» شنیده شد.
حسن معجونی؛ جهان شیرین بازیگر طناز
حسن معجونی از آن دسته بازیگران و کارگردانانی است که حضورش همیشه با نوعی انرژی مثبت و شیرینی ذاتی همراه است؛ حضوری که تماشاگر دوست دارد او را ببیند و بشنود. این هفته حضور معجونی در برنامه «اکنون» با اجرای سروش صحت، به یکی از پرمخاطبترین گفتوگوهای فضای مجازی بدل شد. او در همان صمیمیت همیشگی از علایق شخصیاش گفت؛ از ماهیگیری بهعنوان ورزشی تخصصی که سالها دنبال کرده اما هیچگاه ماهیهای صیدشده را نخورده و همه را به دریا بازگردانده است. برای او این کار نمادی از پیوند دوباره با طبیعت و هدیه دادن زندگی به موجودات است.
یکی از نکات جالب این گفتوگو بازخوانی جملهای از سالها پیش بود که صحت از زبان معجونی نقل کرد: «از همه چیز نباید ترسید.» او تنها ترس واقعیاش مرگ است. همچنین بار دیگر تأکید کرد که کارگردانی را بیش از بازیگری دوست دارد؛ چراکه تئاتر را پویا میداند و نفس تماشاگر را عاملی برای تغییر هر شب اجرا میخواند. خاطره تلخ فراموشی مونولوگ روی صحنه، یکی از وحشتناکترین لحظات زندگیاش بوده؛ تجربهای که حتی امروز هم استرس مواجهه با مخاطب را در او زنده نگه میدارد.
معجونی در این گفتوگو از علاقهاش به نمایشنامهنویسانی چون چخوف و مارتین مکدونا گفت؛ نویسندگانی که به باور او طنازی در متن دارند؛ ویژگیای که خودش هم در بازی و گفتارش به همراه دارد. او از کشف مسیرهای تازه و یادگیری مداوم سخن گفت؛ اینکه اگر تئاتر و سینما هم نباشند، بلد است با یاد گرفتن چیزهای تازه مسیرش را ادامه دهد.
تماشاگران عام معجونی را با سریال «مسافران» رامبد جوان به یاد میآورند؛ همانجا که دستانش در پایان هر قسمت، روایت طنز و انتقادیاش را به سیاره خودش ارسال میکرد. جالب اینکه این هفته حتی در برنامه طنز «پامپ» هم تقلید صدایش توسط هادی کاظمی وایرال شد. معجونی نه سوپراستاری بر بیلبوردها بوده و نه حاشیهساز رسانهای؛ اما همیشه محبوب مانده است. شاید رمز این ماندگاری در این است که او قبل از بردن، باختن را یاد گرفته که حالا برای همیشه برای خودش در زندگی برده و پیش میرود.
کامران تفتی؛ در سایه یک عروسی پر سروصدا
کامران تفتی این هفته بیش از آنکه با نقش تازهای در سینما یا تلویزیون خبرساز شود، با فیلم عروسیاش کنار متین ستوده در کانون توجه قرار گرفت. ویدئوهایی از مراسم ازدواج این دو بازیگر در باغ و عمارت مجلل، فضای شبکههای اجتماعی را پر کرد؛ فیلمهایی که یادآور موجی بودند که از مراسم محمدرضا گلزار و سپس بهرام رادان آغاز شد و کمکم به الگویی برای شهرتسازی برخی زوجهای هنری بدل گشت. عطیه همتی نوشت که این ویدئوها بیش از آنکه لحظهای خصوصی باشند، کارکرد تبلیغاتی برای سالنها و برگزارکنندگان دارند.
انتشار این فیلمها بار دیگر بحثی قدیمی را زنده کرد: چرا برخی بازیگران به جای آثار هنریشان، با حواشی شخصی بیشتر دیده میشوند؟ تفتی که در سالهای ۹۶ تا ۹۸ مجری برنامه تلویزیونی «وقتشه» بود و در آن از «ازدواج آسان» سخن میگفت، حالا خود مراسمی برگزار کرده که به هیچ عنوان نشانی از سادگی نداشت. همین تضاد، خوراکی پررنگ برای فضای مجازی شد.
کارنامه هنری او نشان میدهد تفتی بازیگری است با بیش از دو دهه سابقه، حضور در سریالهایی چون «میکاییل»، «پوست شیر» و آخرین بار «مهیار عیار» در تلویزیون. او در سالهای اخیر اما کمتر در نقشهای شاخص دیده شده و بیشتر در رئالیتیشوها و البته عرصه خوانندگی حضور داشته است. صفحه اینستاگرامش نیز بیش از آنکه بازتابی از فعالیت بازیگری باشد، بیشتر ویدئوهای موسیقی و تکآهنگهای تازه اوست.
فیلم عروسی شاید برای مدتی توجه رسانهها را جلب کند، اما برای بازیگری که زمانی از چهرههای پرکار تلویزیون بود، کافی نیست. مخاطبان هنوز او را با نقشهای جدی و اجرای متفاوتش به یاد میآورند. پرسش اساسی این است که آیا تفتی ۴۷ ساله میخواهد مسیر موسیقی و حواشی را جایگزین بازیگری کند یا دوباره با نقشهای تازه به عرصه اصلیاش بازخواهد گشت؟
اصغر فرهادی؛ نوبت به «داستانهای موازی» رسید
نام اصغر فرهادی همواره توجهبرانگیز است. هر بار که خبر ساخت فیلمی تازه از او منتشر میشود، واکنش نخست مخاطبان ایرانی یکسان است: «وای، فرهادی دوباره فیلم میسازد!» این هفته خبر آغاز فیلمبرداری دهمین ساخته او با عنوان «داستانهای موازی» در پاریس، بار دیگر او را به صدر اخبار آورد. فیلمی که با حضور ستارگان بزرگی چون کاترین دونوو، ایزابل هوپر و آدام بئسا ساخته میشود و محصول مشترک چند کشور اروپایی و آمریکا است.
این سومین تجربه کارگردانی او در خارج از ایران پس از «گذشته» و «همه میدانند» است. شایعات اولیه حاکی از آن بود که فیلم به حملات تروریستی پاریس میپردازد؛ اما فرهادی شخصاً اعلام کرد که ارتباطی به این موضوع ندارد. انتخاب دونوو ـ بازیگری با دو جایزه کن و دو جایزه ونیز ـ برای نقش اصلی، نشان داد فرهادی همچنان جایگاهی ویژه در سینمای جهان دارد.
در هفتههای گذشته هم خبر مهمی درباره او منتشر شد: تبرئه از اتهام سرقت ادبی در ماجرای فیلم «قهرمان». شکایتی که سالها سایهای سنگین بر سرش انداخته بود، فرهادی در سالهای اخیر نهتنها از بحرانها عبور کرده بلکه آنها را به سکوی پرش بدل کرده است. ماجرای شکایت آزاده مسیحزاده و اتهام سرقت ادبی در «قهرمان»، میتوانست برای هر کارگردانی توقفی جدی ایجاد کند. اما او بیآنکه درگیر حواشی شود، کارش را ادامه داد و در نهایت از همه اتهامات تبرئه شد. همین ایستادگی، خود درسی برای فیلمسازان جوان است؛ که هنرمند باید به جای غرق شدن در جنجال، مسیر اصلیاش را ادامه دهد.
کارنامه فرهادی نشان داده که او فیلم بد ندارد. چه در ایران با شاهکارهایی چون «درباره الی»، «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده»، چه در جهان با «گذشته» و «همه میدانند»، هر بار مخاطب را غافلگیر کرده است. شاید همین باعث میشود حتی وقتی فیلمی به زبان فارسی نیست و در ایران اکران رسمی ندارد، باز هم ایرانیها آن را «فیلم خودشان» بدانند و برای تماشایش مشتاق باشند. اصغر فرهادی فقط فیلمساز ایرانی نیست، بلکه قصهگویی جهانی است که هر بار با زبان سینما پلی میان ایران و جهان میزند.
«داستانهای موازی» بیش از آنکه صرفاً یک فیلم جدید باشد، نمادی است از تداوم مسیر کارگردانی که با دو جایزه اسکار و چندین افتخار جهانی، همچنان پرچمدار سینمای ایران در عرصه بینالمللی است.
آیدا پناهنده؛ سریالی که مرزها را پشت سر گذاشت
آیدا پناهنده در سالهای اخیر نشان داده است که میتواند بدون هیاهو و حاشیه، نام خود را در سینمای ایران و فراتر از آن مطرح کند. این هفته خبر راهیابی سریال «در انتهای شب» او به بخش «Top Ten TV» جشنواره بینالمللی کلن ۲۰۲۵، نقطه عطفی در کارنامهاش بود. برای نخستین بار یک سریال ایرانی در میان ۱۰ اثر برتر این رویداد اروپایی قرار گرفته و این موفقیتی کمنظیر برای پناهنده و شبکه نمایش خانگی به شمار میرود.
«در انتهای شب» اولین تجربه او در سریالسازی بود؛ تجربهای که نشان داد پناهنده میتواند همان دقت و حساسیت فیلمهای سینماییاش را به مدیوم جدید منتقل کند. استقبال مخاطبان داخلی و توجه جشنوارههای خارجی، جایگاه او را بهعنوان یکی از مهمترین کارگردانان زن نسل جدید تثبیت کرد. اما خبرهای تازه تنها به این موفقیت محدود نشد. سریال دوم او با عنوان «جادوی سفید» نیز آماده پخش است؛ مینیسریالی تاریخی که وقایع آن در دوره قاجار روایت میشود و تفاوتی جدی با کارهای قبلی او دارد.
پناهنده از همان دوران دانشجویی با ساخت فیلمهای کوتاه مسیر خود را آغاز کرد. آثاری مانند «ناهید» و «تیتی» نشاندهنده دغدغههای زنانه و اجتماعی او بودند. اما او هیچگاه به بیان مستقیم و شعاری نپرداخت؛ بلکه تلاش کرد جهانی تازه و ملموس خلق کند. همین نگاه باعث شد آثارش نهتنها در ایران، بلکه در جشنوارههای جهانی نیز مورد توجه قرار گیرند.
حضور چهرههایی چون پارسا پیروزفر و سحر گلدوست در همکاریهای مکرر با او نشان میدهد پناهنده توانسته اعتماد بازیگران جدی و مطرح را جلب کند. او برخلاف برخی کارگردانان زن که گاه با حاشیهسازی رسانهای شناخته میشوند، مسیرش را بر اساس کیفیت کار و روایت متفاوت پیش برده است.
امروز نام پناهنده نماد کارگردانی است که میتواند مرزهای فرهنگی را درنوردد. موفقیتهای او نشان میدهد سینمای ایران نهتنها در عرصه مردانه، بلکه با حضور زنان فیلمساز نیز حرفهای بزرگی برای گفتن دارد.
گرشا رضایی؛ وقتی صدای پاپ به یوز ایرانی جان میدهد
همزمان با آغاز اکران انیمیشن «یوز»، خبر همکاری گرشا رضایی با این پروژه، توجه رسانههای هنری را جلب کرد. انتشار قطعه «ایران» با ترانهای از یاحا کاشانی و صدای رضایی، موجی از واکنشهای مثبت به همراه داشت. او علاوه بر این قطعه، ترانهای با موضوع «مادر» نیز برای انیمیشن خوانده است. انتخاب یک خواننده پاپ محبوب برای اثری انیمیشنی بار دیگر نشان داد که صنعت سرگرمی در ایران هم به اهمیت پیوند موسیقی و انیمیشن پی برده است.
پیشتر خوانندگانی چون شهرام ناظری در «آخرین داستان»، علیرضا طلیسچی در «پسر دلفینی» و شروین حاجیپور در «پسر دلفینی۲» ، این مسیر را تجربه کرده بودند. حضور نامهای شناختهشده، همواره باعث افزایش دیدهشدن این آثار شده است. برای مخاطب هم شنیدن صدای آشنا در کنار تصاویر انیمیشن، احتمال همراهی آنها را چند برابر میکند.
رضایی از آغاز فعالیتش، خود را محدود به انتشار آلبوم یا برگزاری کنسرت نکرد. او با تیتراژهای تلویزیونی به شهرت رسید و حالا ورود به عرصه انیمیشن، گامی دیگر در همان مسیر استراتژیک است. تفاوت این همکاری در آن است که ترانه «ایران» مستقیماً با هویت ملی و نماد یوز ایرانی پیوند خورده؛ حیوانی در حال انقراض که برای مردم ایران ارزش عاطفی ویژهای دارد. همین باعث شده حضور رضایی تنها یک همکاری موسیقایی نباشد، بلکه رنگ و بوی ملی و احساسی بگیرد.
در سالهایی که انیمیشن ایرانی تلاش میکند جایگاهی جدیتر در سینما پیدا کند، استفاده از صدا و نامهای محبوب موسیقی میتواند برگ برنده باشد. رضایی با صدای خاص و پایگاه مخاطب گستردهاش، این فرصت را به «یوز» داده که از دایره محدود مخاطبان کودک فراتر رود و خانوادهها را هم به سینما بکشاند.
گرشا رضایی این بار نه صرفاً بهعنوان یک خواننده پاپ، بلکه بهعنوان صدای ملی یک اثر فرهنگی معرفی شد؛ صدایی که به یوز ایرانی جان دوباره بخشید و نام او را در کنار سینمای انیمیشن ایران ثبت کرد.





