- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

جشنواره‌ای با سالن‌های پُر، مستندهای جسور و پرسش‌های همیشگی

Haghighat-Salon

سوره سینما [1]  زهره کردلو [2] : در طول شش روز برگزاری جشنواره نوزدهم سینماحقیقت، سالن‌های نسبتاً پر، سانس‌های فوق‌العاده برای آثار پرمخاطب و گفت‌وگوهایی که میان مخاطبان در راهروها، کافه‌ها و محوطه پردیس شکل می‌گرفت، همه نشانه‌هایی بود از اینکه مستند دیگر فقط یک فرم مکمل در کنار سینمای داستانی نیست. «حقیقت» امسال بیش از هر دوره دیگری این واقعیت را به نمایش گذاشت.

شروعی کم‌رمق برای جشنواره‌ای جدی

با این حال، جشنواره از همان ابتدا با چالش‌هایی روبه‌رو شد. مراسم افتتاحیه، به‌ویژه از نگاه رسانه‌ها، ضعیف و بی‌رمق بود؛ نه آن شور و ضرباهنگی که انتظار می‌رفت و نه آن حس آغاز یک رویداد مهم سینمایی. از سوی دیگر، ترافیک و شلوغی مسیرهای منتهی به پردیس ملت در روز نخست، بسیاری از مهمانان و خبرنگاران را سردرگم کرد.

نکته قابل‌توجه این بود که حتی با آغاز نمایش آثار در روز اول، همچنان شاهد آماده‌سازی فضا، نصب المان‌ها و چینش هویت بصری جشنواره بودیم؛ موضوعی که با توجه به اعلام زودهنگام جابه‌جایی جشنواره از پردیس چارسو به پردیس ملت، قابل‌دفاع به نظر نمی‌رسید. جشنواره‌ای با سابقه «حقیقت» انتظار می‌رفت از نخستین ساعت، با انسجام کامل میزبان مخاطبانش باشد.

مانند همه جشنواره‌ها از روز دوم اما اوضاع بهتر شد. جشنواره رفته‌رفته به ریتم خود رسید و آثار پرمخاطب جای خود را در جدول نمایش پیدا کردند. در میان گونه‌های متنوع سینمای مستند، طبق معمول، مستندهای پرتره بیش از سایر آثار مورد توجه قرار گرفتند؛ فیلم‌هایی که روایت زندگی یک فرد را دستمایه قرار می‌دهند و وقتی سوژه اصلی در سالن حضور دارد، تجربه تماشای آن‌ها دوچندان می‌شود.

مستند «لاماسو» درباره زندگی و فعالیت‌های حرفه‌ای امیر علی‌اکبری کشتی‌گیر سابق و فایتر کنونی، یکی از پرمخاطب‌ترین آثار روز دوم بود. حضور سوژه فیلم در کنار مخاطبان، به اکران حال‌وهوای متفاوتی داد؛ تجربه‌ای که سینماحقیقت به‌درستی روی آن سرمایه‌گذاری کرده است. در همین مسیر، مستند «سهیل» به کارگردانی وحید فرجی نیز با استقبال مواجه شد؛ روایتی از زندگی ورزشکاری ماجراجو که پس از یک حادثه تلخ و قطع نخاع، وارد جهانی تازه می‌شود. مستند «آخرین بازمانده» ساخته سارا طالبیان اما یکی از احساسی‌ترین اکران‌های جشنواره را رقم زد. کیان، سوژه فیلم که پدر و مادرش را در جنگ ۱۲ روزه از دست داده، در میان مخاطبان جشنواره کیک تولدش را فوت کرد؛ لحظه‌ای که به‌جای شادی، اشک را به چشم حاضران آورد و نشان داد مستند، گاهی بی‌واسطه‌ترین ارتباط انسانی را شکل می‌دهد.

غیبت نشریه روزانه؛ خلأیی غیرمنتظره

در همان روزهای ابتدایی، یک غیبت بیش از همه به چشم آمد: نبود بولتن یا همان نشریه روزانه جشنواره. اتفاقی کم‌سابقه در «سینماحقیقت» که بدون توضیح ماند و برای رسانه‌ها سؤال‌برانگیز شد. در عوض، اطلاع‌رسانی برخی برنامه‌ها، نشست‌ها و بزرگداشت‌ها از طریق پیامک انجام می‌شد؛ روشی که در عمل دقیق‌تر و کارآمدتر بود و باعث می‌شد برنامه‌هایی که ممکن بود از چشم مخاطب دور بماند، دیده شود.

نقد و بررسی؛ از سالن به قاب مجازی

نشست‌های نقد و بررسی هم در این دوره شکل متفاوتی داشت. جشنواره به‌جای برگزاری نشست‌های روزانه پس از هر اکران، برنامه‌ای ویدئویی با عنوان «فیلم-خبر» را طراحی کرد؛ گفت‌وگوهایی که در پلاتویی داخل محل جشنواره ضبط و در فضای مجازی منتشر می‌شد. در این قالب، منتقدانی چون هانیه یوسفیان، سید سعید هاشم‌زاده و شاهین امین روبه‌روی صاحبان آثار نشستند و فیلم‌ها را به بحث گذاشتند. مدلی که اگرچه جای گفت‌وگوی حضوری را نمی‌گرفت، اما امکان دسترسی گسترده‌تر مخاطبان را فراهم می‌کرد.

رکورد مخاطب و چالش در اکران

در روز سوم، جشنواره به اوج خود رسید؛ بیش از ۲۲۰۰ تماشاگر تنها در یک روز به پردیس ملت آمدند. از اینجا به بعد، فیلم‌ها میان مخاطبان دست‌به‌دست می‌شدند؛ توصیه می‌شدند، نقد می‌شدند و درباره‌شان بحث شکل می‌گرفت. با این حال، نبود سالن‌های بزرگ‌تر برای آثار پرمخاطب، به یکی از گلایه‌های اصلی تبدیل شد. سیاست جشنواره در اختصاص دو سانس برابر به همه آثار، از بخش مسابقه ملی گرفته تا غیررقابتی، در ظاهر عادلانه بود؛ اما در عمل، عدالت همیشه به معنای پاسخ‌گویی به نیاز مخاطب نیست. از نیمه جشنواره به بعد، مشخص بود که برخی فیلم‌ها می‌توانستند سانس‌های بیشتری داشته باشند و در روزهای پایانی این تراکم را شاهد بودیم.

Haghighat-Salon2 [3]

«رادیو کمپر»؛ صداهایی بیرون از سالن و معضل تبلیغات محیطی

از اتفاقات تازه و قابل‌توجه امسال، راه‌اندازی «رادیو کمپر» بود؛ پادکستی که در محوطه بیرونی پردیس ملت مستقر شد و به گفت‌وگو با مستندسازان و فعالان این حوزه پرداخت. صادق داوری‌فر، متولی این پروژه، هدف آن را فراتر از جشنواره تعریف می‌کند؛ رساندن مستندها به مناطقی که دسترسی کمتری به سینما دارند. «رادیو کمپر» اگرچه در حاشیه فیزیکی جشنواره بود، اما از نظر محتوا، یکی از فعال‌ترین بخش‌های آن به شمار می‌رفت.

حالا که صحبت از محوطه بیرونی پردیس ملت شد، کوچ جشنواره از پردیس چارسو به ملت، هزینه‌هایی هم داشت. تبلیغات محیطی ضعیف، چه در داخل پردیس و چه در فضای شهری، باعث شد هویت بصری جشنواره کم‌رنگ شود. حقیقت سال‌ها خیابان جمهوری و مرکز شهر را تحت تأثیر قرار می‌داد؛ چیزی که امسال از آن خبری نبود.

چهره‌ها؛ کم‌اهمیت اما حاشیه‌ساز

سینمای مستند اساساً سینمای چهره‌ها نیست و مخاطبانش هم چندان در انتظار دیدن سلبریتی‌ها نمی‌مانند. با این حال، حضور برخی چهره‌ها بی‌حاشیه نبود؛ از مهدی تاج که بی‌سروصدا برای تماشای «رویای ناتمام» آمد، تا نمایندگان مجلس و هادی حجازی‌فر که برای تماشای مستند «آبراه کوچکی در میان هور» محصول سازمان سینمایی سوره به پردیس ملت آمد. حضورهایی گذرا، بدون آنکه تمرکز جشنواره را تغییر دهند.

کتابخانه مستند؛ ایده‌ای خوب با اجرایی محدود

کتابخانه مستند، یادگار دوران کرونا، همچنان یکی از ظرفیت‌های ارزشمند «سینماحقیقت» است؛ دسترسی به آرشیو آثار بدون محدودیت سانس. با این حال، جانمایی نامناسب و تعداد محدود لپ‌تاپ‌ها در این دوره، از کارآمدی آن کاست. ایده خوب بود، اما اجرا می‌توانست حرفه‌ای‌تر باشد.

«روباه و ماه صورتی»؛ لحظه اوج جشنواره

روز چهارم اما نقطه عطفی داشت؛ اکران مستند «روباه و ماه صورتی» ساخته مهرداد اسکویی. فیلمی که پس از درخشش در ایدفای آمستردام، برای نخستین‌بار در ایران نمایش داده می‌شد. استقبال به حدی بود که صندلی‌ها پر شد، مخاطبان روی زمین نشستند و سالن دوم به‌سرعت اضافه شد. روایت صادقانه مهاجرت غیرقانونی از زاویه نگاه یک دختر افغان، مخاطبان را تا پایان شب نگه داشت و رضایتی عمومی به‌جا گذاشت؛ آن‌قدر که فیلم در روز پایانی هم سانس ویژه گرفت.

پایان پرشور و سؤال‌های باز

ترکیب هیئت داوران در اغلب بخش‌ها، مورد قبول بدنه حرفه‌ای مستند بود؛ از داوران بخش ملی گرفته تا بین‌الملل. ترکیب‌هایی متنوع از تجربه تولید، نقد و آموزش که نوید انتخاب‌هایی قابل دفاع را می‌داد.

روز پایانی، با سانس‌های فشرده و ازدحام مخاطبان، شور جشنواره را دوچندان کرد. بسیاری با حسرت می‌گفتند که آن‌قدر تعداد مستندها زیاد بود فرصت دیدن همه فیلم‌ها را پیدا نکرده‌اند؛ گلایه‌ای آشنا در شب آخر.

در میان نامزدها، «بال‌های آوازخوان» ساخته هیمن خالدی با پنج نامزدی پیشتاز شد؛ مستندی محیط‌زیستی و انسانی درباره همزیستی انسان و لک‌لک‌ها در مریوان، مستندی که پیش‌تر هم در بوسان درخشیده بود. «بازگشت گور ایرانی» ساخته فتح‌الله امیری و نیما عسگری در چهار بخش نامزد شد و «ارس رود خروشان» مورد توجه قرار گرفت.  درخشش آثار محیط‌زیستی و اجتماعی، چه در آرای مردمی و چه در نامزدی‌ها، شاید مهم‌ترین نشانه این دوره بود: مخاطبی که نه‌تنها خسته نمی‌شود، بلکه برای طبیعت و انسان، اشک می‌ریزد.

نوزدهمین «سینماحقیقت» بدون حضور وزیر فرهنگ در ایام برگزاری به پایان رسید و سیدعباس صالحی ترجیح داد مهمان اختتامیه این رویداد باشد. اما پرسش‌ها باقی می‌مانند: آیا مستندسازان در آینده به ذائقه تازه مخاطب توجه خواهند کرد؟ یا مسیر شخصی خود را ادامه می‌دهند و مخاطب را با خود همراه می‌کنند؟ حقیقت، مثل همیشه، پاسخ را به زمان می‌سپارد.