- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

جایزه گرفتن دغدغه‌ام نیست/ حرف‌های نازنین بیاتی درباره «فرشته‌ها با هم می‌آیند»

bayati1

بازیگر فیلم سینمایی «فرشته‌ها با هم می‌آیند» از تجربه حضور در این فیلم و همکاری با حامد محمدی به نیکی یاد کرد.

سوره سینما- محمدعلی حیدری: نازنین بیاتی با فیلم «دربند» به سینمای ایران معرفی شد و با همان فیلم نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فجر شد. او در فاصله «دربند» تا فیلم‌های بعدی تلاش کرد تصویری متفاوت از توانایی‌های خود ارائه دهد و از سویی با حضور در فیلم‌هایی از جریان متفاوت سینمای ایران گرایش و سلیقه‌اش در بازیگری را نشان بدهد. تا همین جا کارنامه بیاتی نمره قابل قبول می‌گیرد. «فرشته ها با هم می آیند» نخستین فیلم حامد محمدی که از فردا چهارشنبه اول مردادماه روی پرده می‌رود یکی از همین بازی‌های هوشمندانه و هنرمندانه است که  نسلی دیگر از زنان جوان ایرانی را نمایندگی می‌کند. زنانی که مهر مادری و همسری‌شان وجه پررنگ شخصیت و هویتشان است.

ناچارم مصاحبه را با یک سؤال کلیشه‌ای آغاز کنم، چه شد برای این نقش انتخاب شدید؟

نازنین بیاتی: از دفتر آقای محمدی با من تماس گرفتند، به دفترشان رفتم و مرا انتخاب کردند.

صحبت‌های اولیه‌ شما با آقای محمدی چه بود؟ بعد از این‌که متوجه داستان شدید.

صحبت خاصی نکردیم، همان حرف‌های مرسوم. در مورد فیلمنامه حرف زدیم، چیزی که من از شخصیت دریافته بودم و چیزی که ایشان می‌خواستند.

در مرحله‌ پیش‌تولید چقدر در جریان چارچوب کلی داستان قرار گرفتید؟

در فیلم  «دربند» که اولین کار من بود، هیچ چیز در مورد فیلمنامه نمی‌دانستم. اما از آن فیلم به بعد فیلمنامه را می‌خواندم و بعد کار را شروع می‌کردم.« فرشته‌ها با هم می‌آیند» هم همین‌طور بود با این تفاوت که فیلمنامه کامل نبود و من در جریان خلاصه‌ فیلمنامه بودم. چند روز بعد از این‌ که کار را قبول کردم فیلمنامه‌ کامل به دستم رسید. من این نقش را دوست داشتم و خیلی علاقه داشتم بازی در نقش مادر سه کودک را تجربه کنم، به همین دلیل آن را قبول کردم.

در فیلم « دربند» تجربه‌ زندگی شخصی خودتان در خوابگاه با نقشی که در فیلم داشتید مشابه بود و این فصل مشترک باعث شدارتباط بیشتری با فیلمنامه برقرار کنید. در فیلم « فرشته‌ها …» این تجربه در زندگی شخصی شما وجود نداشت. چطور بود این تجربه‌ جدید همسرداری و فرزندآوری؟

البته در مورد فیلم «دربند» هم من مشابه آن اتفاقات را تجربه نکرده بودم. تجربه‌ بازی در این فیلم خیلی جالب و عجیب بود چون من از قبل هیچ تجربه‌ای از این مقوله نداشتم.

نگاه حاکم بر «فرشته‌ها …» چقدر با سلیقه و نوع نگاه شما همسو است؟ این که دختری جوان می‌تواند با وجود مشکلات فراوان روی پای خودش بایستد، سه نوزاد را مادری و رابطه عاشقانه با همسرش را حفظ کند. این نگاه چقدر به واقعیت نسل امروز نزدیک است؟ فکر نمی‌کنید کمی نگاه غیرواقعی‌ است؟

غیر واقعی نیست، ما نمی‌توانیم بگوییم همه آدم‌ها شبیه نسل جدیدی هستند که می‌شناسیم. قشرهای مختلف و متفاوتی وجود دارند که ما اصلاً از وجود آن‌ها خبر نداریم، نمی‌دانیم کجا هستند و چگونه زندگی می‌کنند و آدم‌های این فیلم، که ممکن است حتی در تهران هم وجود داشته باشند، می‌توانند یکی از آن نمونه‌ها باشند. وقتی می‌توانید بگویید که آدم‌های این فیلم غیرواقعی هستند که کل آدم‌هایی که در ایران زندگی می‌کنند را بشناسید و بعد بگویید هیچ‌کس این‌گونه نیست. هنوز آدم‌هایی هستند که این‌طور فکر می‌کنند، آدم‌های معتقدی هستند و امید دارند. خود من خیلی به زندگی امید دارم و هر اتفاقی می‌افتد می‌گویم حتماً چیز خوبی در پی دارد. در این فیلم امیدی وجود دارد که خیلی زیباست و من آن را خیلی دوست دارم.

امید در آن فیلم به چه چیزی است؟

امید به یک زندگی خوب. آن‌ها از این‌ که قرار است با سه بچه چه کار کنند و چگونه آن‌ها را بزرگ کنند نگران بودند ولی در عین حال این هم بود که سه بچه خوب است، و از طریق این سه بچه ممکن است اتفاقات بهتری برای ما بیفتد، مثل موضوع فیلم که برای این زوج اتفاق می‌افتد.

همبازی شدن با جواد عزتی چطور بود؟ او در تئاتر و تلویزیون تجربیات زیادی دارد و شما در کنار ایشان خوب جواب داده‌اید. زیاد تمرین می‌کردید؟ اجازه‌ بداهه‌گویی هم داشتید؟

نه، قبل از هر پلان صحبت می‌کردیم و ممکن بود کلمات کوچکی تغییر کند، اما بداهه‌گویی نداشتیم.

بازی در کدام سکانس برای شما دشوار بود؟

زمانی که قرار بود نرگس حالش بد شود خیلی برایم سخت بود و واقعاً از این‌که این اتفاق می‌افتد ناراحت بودم.

آن زمان حس و حال خودتان چگونه بود؟

من واقعاً ارتباط عجیبی با بچه‌ها برقرار کرده بودم، آن‌ها خیلی کوچک بودند، یکی چهار روز داشت و دیگری پنج روز، من واقعاً حس می‌کردم مادرشان هستم.

در آن صحنه‌ای که به‌ سرعت به طرف بیمارستان می‌روید حس یک مادر واقعی را داشتید؟

بعد از چند روز اول فیلمبرداری که باردار بودم، بچه‌ها آمدند و من روز به روز رشدشان را می‌دیدم. بچه‌ها طوری شده بودند که در بغل افراد دیگر گریه می‌کردند و در بغل من آرام می‌شدند. این‌قدر با بچه‌ها ارتباط عمیقی پیدا کرده بودم که مادران آن‌ها بچه‌ها را به من می‌سپردند، واقعاً مثل بچه‌های خودم دوستشان داشتم. همین اتفاق برای آقای عزتی هم افتاد. ایشان هم با بچه‌ها خیلی خوب کنار آمده بودند و بچه‌ها در بغل من و آقای عزتی آرام می‌شدند.

بازیگرها به خاطر ویژگی‌های چهره‌شان معمولاً با انتخاب‌های مشابه مواجه‌اند. قطعاً بعد از« دربند» به شما نقش دختر معصوم و ساده زیاد پیشنهاد شده اما انتخاب‌هایتان نشان می‌دهد سعی کردید نقش‌های متفاوتی انتخاب کنید. مثلاً در «ارسال آگهی تسلیت» دختر شهرستانی است اما زیرکی این نسل را دارد. نسلی که می‌خواهد ترقی کند، جاه طلب است و گاهی هم اخلاق را زیر پا می‌گذارد. اما در« فرشته‌ها …» این اتفاق نمی‌افتد و دختر شهرستانی معصوم و سربه‌راه است. ضعیف نیست، مقتدر است، اما زن خانه است. تحلیلتان درباره این سه شخصیت‌ چیست؟ آیا سعی کرده‌اید پرتره‌ا‌ی تکراری از شما ساخته نشود؟

دقیقاً همین‌طور بود. بعد از« دربند» فیلمی به من پیشنهاد شده بود که در آن هم نقش یک دختر مظلوم را داشتم. ولی من سعی کردم نقش‌ متفاوتی را انتخاب کنم، در« ارسال آگهی…» نقش دختری دانشجو را دارم که از شهرستان وارد تهران شده، ولی کاملاً با «دربند» متفاوت است. همسر دارد، می‌خواهد پول دربیاورد و در تهران بماند و برای این حاضر است هر کاری بکند، حتی یک جنازه را نگه دارد! کاراکتر این فیلم با این‌ که دانشجو بود هیچ شباهتی به « دربند» نداشت. ابتدا می‌گوییم بیاتی باز هم نقش دختری دانشجو را بازی کرده که از شهرستان آمده، ولی بعد از دیدن فیلم می‌بینیم که این دختر با آن یکی هیچ شباهتی ندارد.

bayati2 [1]

از این سه شخصیت کدام به شخصیت واقعی شما نزدیک‌تر است؟

هیچ‌کدام زیاد نزدیک نیستند، شاید در هر کدام نشانه‌های مشترک کوچکی وجود داشته باشد که این طبیعی است چون در هر آدمی همه جور چیزی وجود دارد که در شرایط مختلف خود را نشان می‌دهد.

در فیلم «مردن به وقت شهریور» چطور؟ احتمالاً در آن فیلم اصلاً نزدیک نیست …

(می‌خندند) آن‌جا نقش یک دختر دبیرستانی عصبی را داشتم که فقط دعوا می‌کرد و می‌رفت.

چه شد در آن فیلم آن نقش کوتاه و بد را قبول کردید؟

آن هم برای خودش تجربه‌ای بود، برایم لازم بود.

از آن تجربه راضی هستید؟

بله راضی هستم. در هر صورت یک تجربه بود.

برای بازی در نقش‌های حسی و درونی‌ هر بازیگر روش خاصی دارد. بعضی‌ها بر اساس شیوه کلاسیک یا آموزه‌های مشخص مکتب‌های بازیگری کار می‌کنند و عده‌ای ممکن است روشی کاملاً شخصی داشته باشند. شما از جمله بازیگرانی هستید که هنگام ایفای نقش در آن غرق می‌شوید؟

من برای بازی در پلان‌های حسی تکنیکی ندارم، چون آموزش خاصی ندیده‌ام. که مثلاً برای این‌که گریه کنم چه کار باید بکنم. در پلان نرگس در فیلم فرشته‌ها … من واقعاً داشتم گریه می‌کردم چون فکر می‌کردم برای فرزندم اتفاقی افتاده است. آقای محمدی برای آن پلان گفته بودند می‌خواهم ببینم در این‌جا چه اتفاقی برای خودتان می‌افتد. واکنش‌های من و آقای عزتی چیزهایی بود که در همان لحظه برایمان اتفاق افتاده بود، من خودم ‌گفتم نرگس مامانو ببین و …. در صحنه‌های حسی در چند فیلمی که بازی کردم از تکنیک خاصی پیروی نکردم، فقط خودم را واقعاً در آن شرایط قرار می‌دادم و واکنش طبیعی نشان می‌دادم. فکر می‌کردم در این لحظه اگر برای نازنین بیاتی چنین اتفاقی بیفتد چه می‌کند؟ گریه می‌کند، دعوا می‌کند، کتک می‌زند، چه واکنشی نشان می‌دهد؟

اکثر کسانی که وارد سینما می‌شوند دوست دارند روی صحنه دیده شوند، برخی به دلیل چهره و فیزیکشان وارد سینما می‌شوند که تاریخ انقضای آن‌ها در بازه‌ی همان فیلم خواهد بود. من احساس می‌کنم شما به مقوله‌ی بازیگری نگاهی تألیفی داشته‌اید و نوع بازی شما هم این‌گونه بوده است. کسی که نه صرفاً به دلیل چهره، بلکه به دلیل تکنیکش وارد عرصه‌ی بازیگری شده است. با توجه به اینکه رشته تحصیلی شما طراحی صحنه بوده برای ادامه‌ی کارتان چه تصمیمی دارید؟ آیا می‌خواهید فقط بازیگری را ادامه دهید یا به سراغ رشته خودتان هم خواهید رفت؟

همین الآن من تقریباً در دو مقوله به شکل همزمان فعالیت می‌کنم. قبل از دربند من اصلاً به بازیگری فکر نمی‌کردم، اما بعد از آن فیلم بازیگری برایم بسیار جدی شد و دوست داشتم فیلم‌های دیگری را تجربه کنم. بازیگری هیجان عجیبی دارد، چون کارهایی انجام می‌دهی و زندگی‌هایی را تجربه می‌کنی که ممکن است در زندگی واقعی هیچ‌وقت اتفاق نیفتد. ممکن است هیچ‌وقت برای من چنین اتفاقی نیفتد که سه‌قلو به دنیا بیاورم، آن‌ها را در آن واحد بزرگ کنم، سه بچه‌ی من همزمان گریه کنند و همه‌ی اتفاقات دیگر در فیلم‌های دیگر. در نتیجه تجربه‌ی بازیگری برای من شیرین و جذاب شد، ولی این باعث نمی‌شود که من طراحی را کنار بگذارم. طراحی صحنه تخصص اصلی من است، در آن زمینه درس خوانده‌ام و تا قبل از بازیگری در آن حوزه کار می‌کردم، هنوز هم این کار را دوست دارم و اگر پیش بیاید حتماً انجام می‌دهم.

سال گذشته در دو فیلم‌ بازی کردید «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» و «فرشته‌ها با هم می‌آیند»، قرار گرفتن کنار کارگردان‌های جوان نیازمند اعتماد به نفس است. به عنوان بازیگری جوان این اعتماد به نفس را پیدا کرده‌ای؟ این‌ که بعد از پرویز شهبازی مثلاً با ابراهیم ابراهیمیان یا حامد محمدی کار کنی برایت اضطراب ایجاد نمی‌کرد که نتوانی از پس کار بر بیایی؟

یکی از خصلت‌های خوب یا بد من این است که خیلی راحت با آدم‌ها ارتباط برقرار می‌کنم و مثلاً از این‌که کار اول یک کارگردان است نمی‌ترسم. این‌جا موضوع بیشتر اعتماد داشتن به آدم‌های دیگر است تا به خودم. مثلاً آقای محمدی سوابق خوبی داشتند، فیلم‌نامه‌ی طلا و مس و حوض نقاشی را نوشته بودند. وقتی وارد دفترشان می‌شوی با توجه به پس‌زمینه‌ی کاری او ناخودآگاه می‌توانی به او اعتماد کنی. از آقای ابراهیمیان من تقریباً هیچ چیزی نمی‌دانستم، ولی وقتی در مرحله‌ی پیش‌تولید با کارگردان صحبت می‌کنی متوجه می‌شوی چند مرده حلاج است و از کار چه می‌خواهد. در ضمن گروهی که برای کار انتخاب می‌کند هم خیلی مهم و تعیین‌کننده است. علاوه بر همه‌ی این‌ها دوست داشتم به این آدم‌ها اعتماد کنم چون آقای شهبازی هم به من که کار اولم بود اعتماد کرده بود.

یعنی چنین حسی نداشتید که اگر سر صحنه کم بیاورید آن‌ها نتوانند به‌خوبی کمکتان کنند؟

نه، هیچ‌وقت به ذهنم خطور نکرد که ممکن است جایی کم بیاورم، بالاخره آدم‌هایی که با هم کار می‌کردیم فیلم دیده‌ بودند و کار کرده‌ بودند و قطعاً می‌توانستند مرا راهنمایی و به من کمک کنند.

مضمون و جهان‌بینی سازندگان اثر برایتان چقدر مهم است؟ و بر این اساس قاعدتاً نباید هر فیلمنامه‌ای را بپذیری؟

فیلمنامه‌هایی برای من جذابند که قصه داشته باشند.« فرشته‌ها … » را خیلی دوست داشتم چون روایت‌گر یک داستان بود. قصه‌ای که از یکی بود، یکی نبود شروع می‌شد و تا آخر ادامه پیدا می‌کرد. من با این‌طور قصه‌ها بیشتر می‌توانم ارتباط برقرار کنم تا فیلمنامه‌هایی که در آن‌ها اتفاقات عجیب و غریبی می‌افتد.

فیلم «مردن به وقت شهریور» قصه‌ داشت؟ قصه‌ آن چه بود؟

بله، شما فیلم را یک بار دیگر ببینید تا قصه را دریافت کنید.

می‌خواهم قصه‌ فیلم را از زبان شما بشنوم.

بهتر است از زبان کارگردان فیلم بشنوید.

به هر حال قبول دارید که این فیلم نسبت به کار قبلی شما در سطح پایین‌تری قرار می‌گیرد؟

نمی‌دانم این بحث چه لزومی دارد. آن هم فیلم محترمی بود که همه برای آن زحمت کشیده بودند. فیلم «دربند» برای من جایگاهی دارد که هیچ‌وقت فیلمی را با آن مقایسه نمی‌کنم.

اولین حضور شما در سینما نامزدی سیمرغ را به همراه داشت، اما پارسال با این‌که بازی‌های متفاوتی داشتید این اتفاق نیفتاد. این موضوع برایتان سخت و غیرمنتظره نبود؟

نه، واقعاً به این موضوع فکر نکردم.

فکر نکردید در فیلم « دربند» چگونه بازی کرده بودید که در این سه فیلم نتوانستید تکرار کنید؟ یا کارتان ایرادی داشته که دیده نشده است؟

من قصد تکرار نقش نازنین «دربند» را ندارم و تلاش می‌کنم در نقش‌های دیگر متفاوت ظاهر شوم، تا در پی دیده شدن و جایزه گرفتن باشم.

در بیشتر فیلم‌هایت با بازیگرهای باسابقه‌ای مانند شهاب حسینی، صابر ابر، جواد عزتی و پگاه آهنگرانی همکاری کرده‌ای. قطعاً هر کدام ویژگی‌ها و امتیازهایی داشته‌اند. کار با کدام یک از آن‌ها برای شما تجربه‌ی بهتری بوده‌ است؟ اصلاً بازیگر مقابل چقدر روی انتخاب و بازی شما اثر دارد؟

بازیگر مقابل خیلی مهم است. تجربه‌ همین پنج فیلم که بازی کرده‌ام به من نشان داده که میزان ارتباط با بازیگر نقش مقابل بسیار اهمیت دارد. همه‌ این‌ها تجربیات خوبی بوده‌اند ولی همبازی شدن با خانم آهنگرانی برای من تجربه‌ بسیار ویژه‌ای بود. ایشان سال‌ها کار بازیگری کرده بودند و با فردی همبازی شده بودند که هیچ‌گونه سابقه‌ای در بازیگری نداشت. اما آن‌قدر ارتباط خوبی با من برقرار کردند که من هرگز احساس نکردم هیچ تجربه‌ای ندارم.

bayati3 [2]

بهترین نقد و نظری که تا به حال در مورد بازی‌تان شنیدید یا خواندید چه بوده است؟

دقیقاً به خاطر ندارم. خیلی از منتقدان عزیز بازی مرا دوست داشته‌اند و از آن تعریف کرده‌اند؛ خیلی‌ها هم از بازی من خوششان نیامده و بد گفته‌اند.

مسیری که در بازیگری در نظر داشته‌اید تا الآن چقدر محقق شده؟ کجای راهید و می‌خواهید به چه چشم‌اندازی برسید؟

مگر در بازیگری قرار است به جای خاصی برسیم؟ من جایگاه خاصی مد نظرم نیست که بگویم ۱۰ فیلم بازی می‌کنم تا به آن جایگاه برسم.

شما با وجود بازیگران جوانی که هر سال وارد سینما می‌شوند خیلی خوب پیش رفته‌اید. نمی‌ترسید در این رقابت از نقش‌های دلخواهتان دور شوید؟ در حال حاضر شما با نسل ماقبل خود رقابت می‌کنید، کسانی مانند پگاه آهنگرانی. نگران نیستید در این رقابت از صحنه‌ بازیگری حذف شوید و نتوانید ادامه بدهید؟

من واقعاً به فکر رقابت نیستم، مثلاً بگویم این فیلم را بازی می‌کنم تا بگویند تو چقدر از فلانی بهتر کار کرده‌ای. به همین دلیل تا به حال به این موضوع فکر نکرده‌ام که چه اتفاقی برایم می‌افتد و ممکن است دیگر نتوانم بازی کنم. به هر حال چه در فکر رقابت باشی و چه نباشی، ممکن است دیگر نتوانی بازی کنی.

یعنی نگاه شما به مقوله‌ بازیگری این است که در فیلمی با قصه‌ای خوب بازی کنید و در آن اثر موفق بشوید. این‌که بعد از آن چه اتفاقی می‌افتد، اصلاً برایتان اهمیتی ندارد؟ این که در جشنواره موفق می‌شوی یا نه و در مقایسه با دوستانت چقدر جلوتر یا عقب‌تر هستی؟

نه، اگر فیلم خوبی باشد و نتیجه‌ کار خوب از آب دربیاید، کافی است. واقعاً این‌طور نگاه نمی‌کنم که در فیلمی بازی کنم که با فیلم دیگری رقابت کند یا حتماً برای آن جایزه بگیرم. اگر برای رقابت یا جایزه بازی کنی همه چیز به هم می‌ریزد و بازی‌ات هم خراب می‌شود.

اکثر کسانی که وارد عرصه‌ سینما می‌شوند نگاه تألیفی ندارند، فیلم نمی‌بینند و کتاب هم نمی‌خوانند. شما چقدر اهل مطالعه و دیدن فیلم هستید؟

سعی می‌کنم هر قدر وقت آزاد دارم کتاب بخوانم و فیلم ببینم چون به نظرم اهمیت زیادی دارد. شاید قبلاً در وقت آزادم خیلی کمتر فیلم می‌دیدم اما از زمانی که وارد حوزه‌ سینما شدم، سعی کردم بیشتر این کارها را انجام بدهم تا هم معلومات بیشتری داشته باشم و هم به کار بازیگری و طراحی صحنه‌ام کمک کند.

بهترین فیلم تاریخ سینمای بعد از انقلاب ایران را دیده‌اید چیست؟

فیلمی که شخصاً خیلی دوست دارم و هر جای فیلم که باشد آن را می‌بینم فیلم «مادر» است. من همیشه فیلم‌ها را از تیتراژ ابتدایی می‌بینم و اگر تیتراژ گذشته باشد فیلم را نمی‌بینم. فیلم «مادر» تنها فیلمی است که هر جای آن باشد، ادامه‌اش را می‌بینم.

محبوب‌ترین کارگردان شما هم علی حاتمی است؟

از کارگردانان دیگر هم فیلم‌هایی هست که خیلی دوست داشته باشم ولی فیلم «مادر» را هر زمان می‌بینم برایم لذت‌بخش است، پلان به پلان و دیالوگ به دیالوگ. اما نمی‌توانم کارگردان خاصی را نام ببرم.

سینمای جهان را هم دنبال می‌کنید؟

بله. بیشتر فیلم های اسپیلبرگ، فون‌تریه و از این دست را دنبال می‌کنم.

فیلم‌های جشنواره‌ امسال چطور بود؟ کدام یک از آن‌ها را، به جز فیلم خودتان، دوست داشتید؟

فیلم «مهمان داریم»را دوست داشتم. دو فیلم هم که خیلی دوست داشتم ببینم ولی موفق نشدم، «عصبانی نیستم» و «چند متر مکعب عشق» بود.

در فیلم کمال تبریزی با نام دردسر‌های شیرین حضور داشتید. کار با کارگردانی باهوش و صاحب سلیقه با اعتباری در حد ایشان چگونه بود؟ در این فیلم نسبت به چهار فیلم دیگر نقش متفاوتی دارید.

بله، نقش متفاوتی دارم؛ البته باز هم نقش دختری شهرستانی است اما در خود آن شهرستان است. به تهران نیامده و در همان جا مانده است با همان حال و هوای شهرستان. دیگر مشکلات دانشجویی و مالی و … مطرح نیست.

کار با شهاب حسینی در این فیلم چطور بود؟

خیلی خوب بود. ایشان خیلی آدم خوبی هستند. تجربه با آقای تبریزی هم فوق‌العاده بود، کار کردن با ایشان که فرد بسیار محترم و مؤدبی هستند نعمت است. فکر نمی‌کنم کسی تا به حال عصبانیت ایشان را دیده باشد.