- سوره سینما - http://www.sourehcinema.ir -

چرا برند اسپیلبرگ دیگر نمی‌فروشد؟!

Steven-Spielberg

به گزارش سوره سینما [1]، ورایتی در گزارشی به تحلیل دلایل شکست اخیر استیون اسپیلبرگ کارگردان صاحب‌سبک هالیوود در گیشه پرداخته است که متن آن را در زیر می‌خوانید:

در سال ۱۹۷۵، زمانی که «آرواره‌ها» تماشاگران را به هیجان آورد و رکوردهای گیشه را درو کرد، استیون اسپیلبرگ به طلایه‌دار عصر مدرن فیلم‌های پرهزینه و اصطلاحا «بلاک‌باستری» بدل شد.

دورانی بود که کارگردان‌های امریکایی هنوز نگاهی محدودتر و صمیمی‌تر به سیاست، جامعه و جرم و جنایت داشتند که نمونه بارزش را در فیلم‌هایی نظیر «دیوانه از قفس پرید» («پرواز بر فراز آشیانه فاخته ») و «بعد از ظهر سگی» می‌توان دید. هر دو فیلم جزو پرفروش‌‌های گیشه در همان سال شدند. اما اسپیلبرگ در جهت مخالف جریان آب شنا کرد. او یک حداکثرگرا (ماکسیمالیست) بود. سینمای او نویددهنده سرگرمی بود؛ از آن نوعی که باید تنها روی پرده از آن لذت برد.

در دهه‌های بعدی، هیچ کارگردانی نتوانست در به دست گرفتن رگ خواب تماشاگران عام تا این حد با ثبات عمل کند. «مهاجمان صندوق گمشده»، «ئی.تی. موجود فرازمینی» و «پارک ژوراسیک» برای نسلی از عشاق سینما بدل به اسطوره‌های سرگرمی شدند و نام اسپیلبرگ مترادف شد با بلاک‌باسترهای فصل تابستان.

پل درگارابدیان تحلیلگر ارشد رسانه در این‌باره می‌گوید: «اگر در سراسر امریکا یا هر نقطه دیگر دنیا از کسی بخواهید از یک کارگردان سینما نام ببرد، بی‌شک او در فهرست سرشناس‌ترین‌هاست. اسپیلبرگ برندی قدرتمند است.»

با این حال، ظاهرا ذائقه تماشاگران تغییر کرده و شکست «غول بزرگ مهربان» (The BFG) در همان هفته افتتاحیه حاکی از آن است که احتمالا از حالا به بعد، اسپیلبرگ را باید متعلق به نسل دیگری از فیلمسازان دانست؛ فیلمسازی که دیگر با روح زمانه‌اش همسو نیست.

فانتزی ۱۴۰ میلیون دلاری «غول بزرگ مهربان» که در اصل متعلق به سینمای کودک است، در ساختار خود بازتاب‌دهنده «ئی. تی.» است؛ از یک طرف با کودکی تنها روبه‌رو هستیم و از طرف دیگر با بازدیدکننده‌ای از دنیایی دیگر. «والدن مدیا» و «دیزنی» حق داشتند که تصور کنند یک پروژه بفروش را در دست تولید دارند؛ نه تنها قرار بود اسپیلبرگ را به ژانر فیلم‌های خانوادگی برگردانند، بلکه قصد داشتند اقتباسی سینمایی از کتاب قصه محبوب رال دال را روی پرده سینما بیاورند که فیلمنامه آن نام نویسنده‌ای سرشناس همچون ملیسا متیسن فیلمنامه‌نویس «ئی. تی.» را با خود یدک می‌کشید.

متاسفانه هر دو استودیو و سرمایه‌گذاران پروژه فعلا در شوک واقعیت موجود به سر می‌برند که با آن‌چه روی کاغذ تصور می‌کردند زمین تا آسمان فرق دارد؛ برند اسپیلبرگ دیگر جادوی گذشته‌اش را ندارد. افتتاحیه ضعیف «غول بزرگ مهربان» (۱۹.۶ میلیون دلار) یکی از بزرگ‌ترین شکست‌های کارنامه حرفه‌ای اسپیلبرگ به شمار می‌رود و از این حیث با «۱۹۴۱» کمدی کارگردان برنده اسکار در ۱۹۷۹ برابری می‌کند.

بخشی از شکست «غول بزرگ مهربان» را باید ناشی از تغییر حساسیت هنری اسپیلبرگ دانست. از همان سال‌های آغازین، نام اسپیلبرگ تبدیل به تیتری شد که هر فیلمی را تبدیل به رویدادی پرسروصدا می‌کرد؛ تا جایی که امضای او حتی به افزایش محبوبیت فیلم‌هایی نظیر «گزارش اقلیت» و «جنگ دنیاها» در بحبوحه نبرد فیلم‌ها در گیشه تابستان کمک کرد.

با این حال، به نظر می‌رسد اسپیلبرگ در یک دهه گذشته از ساخت آن مدل فیلم‌ها فاصله گرفته و بیش‌تر به سمت کارگردانی درام‌های تاریخی مانند «اسب جنگی»، «لینکلن» و «پل جاسوس‌ها» گرایش یافته است. همان‌طور که او پا به سن گذاشته، سن مخاطبانش هم بالاتر رفته. عمده مخاطبان فیلم‌های یادشده همان کسانی هستند که با تماشای «آرواره‌ها» و «برخورد نزدیک از نوع سوم» بزرگ شده‌اند و حالا تبدیل به مخاطب بزرگسال تولیدات اخیر او شده‌اند.

فیلم‌هایی که این روزها با اقتباس از کتاب‌های مصور و قصه‌های ابرقهرمانی روی پرده می‌روند، شدیدا نزد عامه سینماروهای سراسر دنیا گل کرده‌اند؛ بی-مووی‌ها یا بلاک‌باسترهای علمی-تخیلی همان گونه‌ای از فیلمسازی که نام او را سر زبان‌ها انداخت و تبدیل به برندی قدرتمند کرد، دیگر خریدار ندارند. و وقتی نوبت به سینمای کودک می‌رسد، واقعیت این است که در حال حاضر «پیکسار» و تولیداتش حرف اول را می‌زنند. در هفته‌ای که گذشت «در جست‌وجوی دری» رقیب قدر خود – «غول بزرگ مهربان» – را در همان هفته اول اکرانش به زانو در آورد و برای سومین هفته پیاپی صدرنشین گیشه آخر هفته امریکا شد.

در گذشته، اسپیلبرگ حاضر بود از برند نام خودش بگذرد و با مشارکت ستاره‌هایی مانند تام کروز و تام هنکس فیلم بسازد، اما حتی این بازیگرها نیز در هالیوود امروز جایگاه سابق خود را ندارند و حضورشان لزوما تضمین‌کننده بفروش از آب درآمدن هیچ فیلمی نیست. دوره، دوره ابرقهرمان‌هایی است که بلیت فیلم‌ها‌شان در چشم‌به‌هم‌زدنی به فروش می‌رسد؛ دیگر مهم نیست پشت آن نقاب کدام بازیگر زن یا مرد مشغول نقش‌آفرینی است.

حتی دوران کارگردان‌های بزرگ نیز به سر آمده است. به جز چند استثنای احتمالی از جمله کریستوفر نولان یا جیمز کامرون، تعداد بسیار محدودی فیلمساز باقی مانده که حضورشان در پشت دوربین تضمین‌کننده جذب تماشاگران به سالن‌های سینما باشد.

یکی از نشانه‌های شکاف نسلی وقتی آشکار می‌شود که طبق پژوهش «کام‌اسکور» تنها ۱۵ درصد از مخاطبان بالای ۲۵ سال اذعان می‌کنند کارگردان نامدار هالیوود انگیزه اصلی‌شان برای خرید بلیت‌های «غول بزرگ مهربان» بوده و این در حالی است که تنها ۸ درصد از مخاطبان زیر ۲۵ سال فیلم از چنین دلیلی یاد کرده‌اند.

درست است که «لینکلن» و «پل جاسوس‌ها» جزو آثار تحسین‌شده و سودآور کارنامه اسپیلبرگ به شمار می‌روند، با این حال، تضمین‌گر تثبیت جاذبه برند او در گیشه نیستند.

از جان فورد و بیلی وایلدر گرفته تا آلفرد هیچکاک، همه فیلمسازان بزرگ تاریخ سینما در مقطعی از فعالیت حرفه‌ای‌شان با چالش‌های جدی و دورانی سخت روبه‌رو شده‌اند. بی‌شک، اسپیلبرگ تمام تلاش خود را به کار می‌بندد تا ثابت کند «غول بزرگ مهربان» شکستی گذرا در کارنامه حرفه‌ای او بوده و به‌هیچ‌وجه نشانه این نیست که دوران فیلمساز بزرگی نظیر او به سر آمده است.

او با فیلم اقتباسی «بازیکن شماره یک آماده» در سال ۲۰۱۸ به سالن‌های سینما می‌آید؛ پروژه‌ای که براساس رمانی پرفروش با همین عنوان جلوی دوربین رفته است و جهان واقعیت مجازی را به تصویر می‌کشد.

اگر این فیلم جواب بدهد، اسپیلبرگ دوباره به روزهای اوجش برمی‌گردد و می‌تواند جایگاه خود را در میان نسل جوان سینماروهای امروزی تثبیت کند. در غیر این صورت، معنایش می‌تواند این باشد که رخدادی پیش‌بینی‌ناپذیر و ناخوشایند در شرف وقوع است؛ اسپیلبرگ موفق‌ترین کارگردان سینمای تجاری تاریخ، دورانش به سر آمده است.

منبع: آی سینما