سوره سینما [1] – سمیه قاضی زاده : آنهایی که دلشان برای موسیقی به خصوص موسیقی فیلم تپیده باشد، محال ممکن است که با موسیقی های مجید انتظامی زندگی نکرده باشند، از آنها خاطره نداشته باشند و بارها و بارها آنها را با سوت زمزمه نکرده باشند. مجید انتظامی ورای تمامی جوایزی که گرفته، ورای نام خانوادگی و شهرت پدرش، با قطعات ماندگاری که طی سالهای فعالیتش در حوزه موسیقی ساخته برای خودش شخصیت مستقل و مقتدری ساخته که نمیتوان به چیزی جز آنچه که او برایش سالها زحمت کشیده اشاره کرد. او مجید انتظامی است؛ خالق موسیقی هایی چون «از کرخه تا راین» و «آژانس شیشهای» که در حافظه شنیداری ملتی ماندگار شده و تنها با شنیدن یک نت، میتوان تشخیص داد که هویت این موسیقی چیست.
به جز موسیقی فیلم که شهرت مجید انتظامی بابت آن است، او سال هاست که سمفونی مینویسد و آثار شنیدنیای چون سمفونی «ایثار» و سمفونی «خرمشهر» از جمله این ها هستند. علاوه بر این آنهایی که او را تخصصی تر دنبال کرده اند میدانند که او به واسطه نوازندگی ساز «ابوا» با موسیقی عجیبن شده است. او سالها در آلمان به تحصیل این ساز دشوار موسیقی کلاسیک پرداخته و در شرایطی سخت آن را فراگرفته است. خود و همسرش آذرنوش صدرسالک نوازنده توانای چنگ از نوازندگان خوب ارکستر سمفونیک تهران بوده اند، ارکستری که بارها انتظامی چوب رهبری را برای آن بالا گرفته است و سمفونیهایش را با آن اجرا کرده است.
خاطرم هست وقتی نوجوان بودم و همه موسیقیها روی نوارهای کاست منتشر میشد و خوشبختانه نشر موسیقیای بود به نام «نی داوود» که ارادات ویژه داشت به آثار آقای انتظامی، لحظه شماری می کردم که «روز واقعه»، «بوی پیراهن یوسف» و خیلی کارهای دیگر منتشر شود. اتفاقا در همان سالها و روزها، دو آلبوم منتشر شد یکی با نام «قطعاتی برای پیانو و ارکستر» که مرحوم آرزومانیان در آن پیانوی بسیار شیرینی نواخته بودند و خود آقای انتظامی هم در آن ابوا زده بودند و دیگری اثری بود به نام «آرامتر از دریا» که یک اثر موسیقی بیکلام بود و بسیار شنیدنی. این دو اثر به تنهایی از جمله آثاری بودند که در دهه هفتاد توانستند در کنار آثار خارجی در حوزه موسیقی کلاسیک و تلفیقی، خلاء نبود آثار فاخر بی کلام را در روزگاری که شنیدن موسیقی همچون امروز امری راحت و در دسترس نبود، کمرنگ کنند. ممکن است عامه مردم و شنوندگان آثار مجید انتظامی او را تنها به واسطه موسیقی های ماندگاری که برای سینما نوشته است به یاد بیاورند، اما حقیقت امر این است که او لطفی به مراتب بالاتر از این حرفها به نسل من کرده است. او ما را به رشتۀ گمشدۀ موسیقی کلاسیک با لحنی ایرانی وصل کرد. وصل ما با او درست است که از طریق موسیقی فیلمهایش اتفاق افتاد اما هرگز محدود به این نشد. او طفل گریزپای گوش های ما را با خود به سرزمین آواهای کلاسیک برد و آنچه که در چنته داشت را به ما آموخت.
برای این نوازنده و آهنگساز قدر که به گردن نسل ما و نسل های بعد از ما حق دارد، باید نه تنها آرزوی سلامتی که آرزوی ساخت آثار جدید و کارهای بیشتر کرد.