«ایستاده در غبار»، مدلی متشخص از سینمایی است که در عین جدیت و فکوری، لذت تفریحی و روحی هم به مخاطبش میبخشد. این الگو ثابت میکند که دفاع مقدس واقعا گنجینه ایده، موضوع و دستمایههای قدرتمند سینمایی است.
با این روش مهدویان ایستاده در غبار به ضیافتی برای چشمها بدل کرده است. برای درک بهتر شکوه بصری فیلم که در عین سادگی تاثیر عظیمی بر جای میگذارد به صحنه تسخیر آن روستای کوچک در منطقهای صعبالعبور در کردستان توجه کنید، که با سادگی تمام یک آن و لحظه زیبا و باشکوه میسازد.
این میزان از دخالت ناشیانه فیلمساز در بازنمایی واقعیت، آن هم در یک فیلم ظاهرا رئال اجتماعی به ضد خود تبدیل شده و مصداق نقض غرض است. خاصه در عرصه کارگردانی و اجرا نیز به وضوح شاهد همین رویکرد هستیم.
مشکل اصلی «مرگ ماهی» اما چیز دیگری است که تمام ایرادهای گفتهشده از پیامدهای آن هستند: فقدان فیلمنامهنویس. «مرگ ماهی» یکی از مهمترین نمونههای سینمای ایران است که طرح اولیهاش را به خاطر نبودن کسی که دقیقا «فیلمنامهنویس» باشد تباه کرده.
لزوما هر فیلمی نباید حتما شوخیهای جنسی نامتعارف داشته باشد و روابط زننده را وقیحانه به تصویر بکشد تا بتوان آن را مبتذل نامید. نادیده گرفتن قصه، و برگزار کردن همه روابط و به تصویر کشیدن همه جزئیات به سطحیترین شکل ممکن، اولین و بدیهیترین شکل ابتذال است.
«اژدها وارد میشود» پر از ادا و اصول است. میخواهد تارانتینویی باشد. تلاش شده دیوید لینچی از کار درآید. بونوئلبازی کند. ولی هیچکدام نشده است.
این اندازه از سرکشی و اعتراض را در قهرمان های هیچ یک از فیلمسازان دیگر نمی توان پیدا کرد؛ همین سرکشی قهرمان های حاتمی کیا است که سینمای او را منحصر به فرد کرده است.
«بادیگارد» انقلابیترین لوح سینمایی حاتمیکیاست، حالا آنقدر شِکوههای فیلمش اوج میگیرد که قهرمان را در مسیری جز مسیر خون نمیتوان ترسیم کرد، گویا واقعا دهه مربیهای فیلمهای حاتمیکیا گذشته است.
به نظر میرسد ایده «بادیگارد» پتانسیل آن را داشت تا با به خرج دادن سعه صدر بیشتری از سوی فیلمساز در گنجاندن مضامین مدنظرش در فیلم و تکیه بر اصول درامپردازی، فیلم قابل تاملتری از آب درآید.
بادیگارد در فیلم «بادیگارد» قهرمان اصلی حاج حیدر ذبیحی(پرویز پرستویی) است. اما پرسش اساسی این است ضد قهرمان فیلم بادیگارد کیست؟ حاج حیدر با چه کسی اختلاف و تقابل دارد؟ مشکل اصلی حاج حیدر با چه کسی است؟
«من سالوادور نیستم» از آن فیلمهایی است که به هیچ چیز اهمیتی نمیدهند. هر کاری میکنند که بفروشند. و تا وقتی که این روش جواب میدهد دلیلی هم برای تغییرش نمیبینند. و البته با توجه به اینکه هنوز هم دارد جواب میدهد، میتوان آن دسته یادشده را «موفقترین» دسته سینمای ایران هم دانست که توانسته به صددرصد اهدافش برسد: فداکردن همه چیز برای فروش!
حضور نام یکی فیلمساز مقبول مشهور جریان اصلی سینمای روشنفکری، باعث می شود تا فیلم کمتر از قبل در معرض اتهام همکیشان ضد سخافت خود در سینما قرار بگیرد.
توانایی فیلمساز در تلفیق و تبیین مفاهیمی چون امت و امامت، سیاست خارجی و داخلی، جایگاه علم، شخصیت انقلابی، محافظت، محافظه کاری، خانواده و کارگردانی خیرهکننده از «بادیگارد» یک شاهکار سینمایی ساخته است
تازه ترین اثر ابراهیم حاتمی کیا مانند آژانس شیشه ای حرفش به روز است، فیلمسازی که نگران فاصله گرفتن اعتقاد از وظیفه در نظام است این بار بادیگارد را خلق می کند. محافظی که ترس از بادیگارد شدن دارد و می ترسد شغل او از اعتقادش فاصله بگیرد.
به گزارش سوره سینما، «نسیم آنلاین» در ارتباط با فیلم سینمایی «بادیگارد» نوشت: کمال تبریزی، داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی؛ وجه مشترک همه این نامها و مطالبی که درباره آثار سینمایی آنها نوشته میشود، یک چیز است: این کارگردانها که زمانی «برند» و «معرف» سینمای ایران بودند و درج نامشان در تیتراژ یک فیلم سینمایی یا سریال […]