سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۶ فروردین ۱۳۹۸ در ۲:۳۰ ب.ظ چاپ مطلب
بهزاد جوانبخش به سوره سینما گفت:

سینمای اصیل قهرمان‌پرداز را فراموش کرده‌ایم/ برای جانماندن از رقابت با دنیا باید سینما و تلویزیون را صنعتی کنیم

behzad-javanbakhsh

بهزاد جوانبخش گفت: متأسفانه ما سینمای اصیل قهرمان‌پرداز را فراموش کرده‌ایم و چسبیده‌ایم به سینمای مینی‌مال که از جایی به بعد زدگی مخاطب را هم موجب شده است.

سوره سینما – بهزاد جوانبخش از جمله بازیگران رشدکرده در سینمای بدنه است که توسط یکی از ژانرگراترین فیلمسازان ایرانی که ساموئل خاچکیان باشد کشف شده و وارد سینما شد. جوانبخش چون در رشته های بوکس و سوارکاری صاحب تجربه بود گزینه ای مناسب برای ایفای نقشهای پراکت بود و همین عاملی شد که خاچکیان او را دعوت به بازی در «آشوبگر» کند. بهزاد جوانبخش پس از «آشوبگر» در چند فیلم مختلف خاچکیان و از جمله «مرگ در باران» و «اضطراب» ایفای نقش کرد اما این اکشن-حادثه ای «تاراج» بود که به ناگاه او را در کانون توجه مخاطبان قرار داد. جوانبخش با شناخت درست کاراکتر پلیس عدالت طلب «تاراج» و در همراهی با جمشید هاشم پور توانست موتور محرکه فیلمی باشد که سه دهه بعد و در روزگار خالی شدن سینمای ایران از محصولات قهرمان پرداز مدام به عنوان الگویی موثر برای قهرمان پردازی سینمایی مورد توجه قرار می‌گیرد. «گالان»، «گریز»، «مرضیه»، «فاتح»، «اعاده امنیت»، «نابخشوده»، «پنجه در خاک» و «سربازهای جمعه» از دیگر آثار جوانبخش در طی سه دهه فعالیت در سینما بوده‌اند.

جوانبخش در گفتگو با سوره سینما درباره محصولات روز سینما و تلویزیون و دلایل دوریش از بازیگری حرف زده است.

*بعد از همکاری با مسعود کیمیایی در «سربازهای جمعه» تقریبا فعالیت بازیگری را کنار گذاشتید. آیا این دوری از بازیگری خودخواسته بود؟

همیشه در فیلمسازی نظرم این بوده که باید چک اول را محکم زد یعنی باید از همان مرحله انتخاب فیلمنامه به سمت کارهایی بروم که ارزش دیده شدن داشته باشند. وقتی می بینم فیملنامه‌های ضعیف و دور از استانداردهای مرسوم ارائه می‌شود معلوم است که به سمت‌شان نمی روم. به جز کیفیت ضعیف فیلمنامه‌های پیشنهادی به دلیل اینکه بخشی از زندگیم در پاریس می‌گذرد در برخی پروژه های دلخواه هم به دلیل بودن در پاریس حضور یابم!!

*…با این حساب شما را هم باید در زمره «هنرمندان دوپاسپورته» قرار دهیم!!؟؟

{می خندد} این هم از گرفتاریهای زندگی شخصی است که مجبوریم هم اینجا باشیم و هم آنجا! از اینجا مانده ایم و از آنجا رانده! ولی جای گلایه هم نیست. زندگی خارج از کشور من به امروز و دیروز برنمیگردد و ربطی هم به درآمدهای آن چنانی از سینما ندارد. هیچ وقت هم به زندگی در خارج افتخار نکرده ام. وطنم ایران است و اتفاقا افتخار میکنم به اینکه در کشورم کار کنم و پیشنهاداتی بهم ارائه شود که آن قدر دندان گیر باشد که حتی برنامه اقامت در آن طرف را به هم بزند…

*حین حضور در ایران یا حتی اقامت در فرانسه محصولات روز سینما و تلویزیون را پیگیری می‌کنید؟

بعضی اوقات کارها را رصد می‌کنم ولی چیز دندان گیری عایدم نمی‌شود. شاید من سختگیر شده‌ام که ارتباط لازم را نمی‌گیرم ولی کیفیت محصولات به خصوص در تلویزیون با افت فاحشی روبرو است. مثلا اخیرا سریال «دلدادگان» را پیگیری می‌کردم که کارگردانش هم خیلی از کارش تعریف میکرد و سطح توقع مردم را هم بالا برد ولی وقتی سریال را میدیدی جز اغراق در صحنه آرایی، حرف تازه ای برای گفتن نداشت.

*اینکه سطح انتظارات مخاطبان را بالا ببرند فی‌نفسه که ایراد نیست؟

من سالها در سینما بودم و از کیمیایی تا ایرج قادری و ساموئل خاچکیان و امیر قویدل و حمید رخشانی نقشهای موثر آثارشان را بهم دادند ولی هیچ وقت جرأت نکردم بگویم شاهکار کرده ام!! همان فیلم «تاراج» را مگر کم تحویل گرفتند؟؟ هنوز که هنوز است در تلویزیون پخش می‌شود و باز مردم به خاطر آن به من لطف دارند ولی نه من و نه هیچ کدام از بازیگران فیلم و نه حتی خود قادری جرأت نکرد بگوید شاهکار ساخته است در صورتی که فیلم نه فقط مخاطب‌پسند بود بلکه همه چیزش استاندارد بود؛ از فیلمنامه گرفته تا بازیها و حتی دکوپاژ نماهای تعقیب و گریز! کارگردان نباید پیش‌پیش مخاطب را هیجان‌زده کند و وعده ای بهش دهد که سر خرمن است!! «دلدادگان» طوری پرزنت شد که انگار یک تحول در تاریخ سریال سازی است اما سریال را که می‌دیدم چه به لحاظ داستانی، چه به لحاظ کیفیت بازی، کاری معمولی بود و اصلا منطبق بر پروپاگاندایی که حولش ایجاد کردند نبود.

*آنچه این روزها شاهدیم نوعی رقابت سخت میان محصولات بومی سینمایی و تلویزیونی با محصولات عرضه شده از طریق ماهواره‌ها یا فضای مجازی است. به عنوان بازیگری که محصولات غرب را هم بررسی کرده‌اید فکر می‌کنید چطور می‌شود در این رقابت پیروز شد؟

چه فیلمسازی و چه سریال سازی در اغلب کشورهای پیشرفته دنیا به صنعت تبدیل شده است؛ صنعتی شدن در تمام سطوحش نیاز سینما و تلویزیون ماست. اگر سینمای ما صنعتی باشد در آن صورت دیگر شما با بازیگرانی مواجه نیستید که بعد از دو دهه بازیگری کنج خانه نشسته باشند و با فیلمبردارانی مواجه نیستید که بعد از سه دهه کار موثر به ناگاه به بهانه گرانی دستمزد بایکوت شوند. اگر تلویزیون ما وارد صنعت تولید سریال شود آن گاه مجبور نیست مدام دست دراز کند به سمت دولت که بودجه بدهید. تلویزیونی که صنعتی شده است خودش از محصولاتش درآمد کسب میکند و با همان درآمد است که تولیدات بهتر را در دستور کار قرار میدهد. اگر می‌خواهیم در رقابت با صنعت سرگرمی‌ساز غرب پیروز شویم چاره ای نداریم جز صنعتی شدن.

*…و در دل صنعتی شدن است که میتوان بسیاری از مفاهیم و از جمله رعایت حق مولف را به جای آورد؟

همین طور است. در همه جای دنیا نویسندگان یا کارگردانان با داشتن فقط یک فیلم مطرح سالها درآمد دارند. چرا؟ چون کپی رایت آثارشان به رسمیت شناخته میشود و از تک تک بازدیدهای محصولاتشان سود عایدشان می‌شود ولی در اینجا کارگردانانی مثل شاپور قریب را داشتیم که در کنج عزلت فوت شدند در حالی که برخی آثارشان بارها و بارها از تلویزیون پخش شد! یا همان فیلم «تاراج» در هر جای دنیا اکران میشد چنان گردش مالی را ایجاد میکرد که عوامل بتوانند تا سالها محصولات بهتر و باکیفیت تر تولید کنند ولی در اینجا…

*…راستی با توجه به موفقیت بالای «تاراج» چرا هیچ وقت دنباله ای برایش تولید نشد یا حتی بازسازی امروزی ازش صورت نگرفت؟

اتفاقا در زمان حیات ایرج قادری هم نویسنده کار که سعید مطلبی باشد و هم ایرج قادری دنبالش بودند که «تاراج۲» را بسازند و حتی طرح کلی کار هم با این مضمون که همه چیز از حوادث انتهای قسمت اول آغاز شود، شکل رفت. حتی بنا بود با ترفندهایی شرایط حضور جمشید هاشم پور در داستان تازه را هم فراهم کنند ولی عمر ایرج کفاف نداد و «تاراج۲» به جایی نرسید.

*شاید هم اگر «تاراج۲» ساخته می‌شد به اندازه قسمت اول موفق نبود؟

همه جای دنیا همین است که قسمتهای دوم فیلمها به اندازه قسمت اول مخاطب ندارد ولی تولید صنعتی یعنی استفاده از پتانسیل مخاطب قسمت اول آثار موفق برای چرخاندن چرخ تولید! مدام که نباید به پولهای دولتی و بودجه های نهادها دلخوش کرد. اتفاقا کارگردانان و تهیه کنندگان باهوش باید به سمت استفاده از برندهای پولساز خود برای جلب مخاطب بروند.

*البته باید ابتدا برند ساخت و بعد از برند پول درآورد اما در سینمای مینی‌مال این سالها برندسازی کار مشکلی شده است؟

سینما یعنی سرگرمی و سرگرمی ملت ممکن نیست مگر با رویاپردازی. باید کاری کرد که مخاطب سینما خودش را به جای آدمهای داستان بگذرد؛ آن هم نه آدمهای معمولی بلکه آدمهایی که واقعا یک سر و گردن بالاتر از آدمهای معمولی باشند. هنوز در همه جای دنیا فیلمهای قهرمان پرداز مخاطب انبوه دارند و کنارش فیملهای مینی‌مال هم با مخاطب متوسط سر میکنند ولی متأسفانه ما سینمای اصیل قهرمان پرداز را فراموش کرده ایم و چسبیده ایم به سینمای مینی‌مال که از جایی به بعد زدگی مخاطب را هم موجب شده است.

*اما طرفداران سینمای مینی‌مال هم مدام حضورهای جشنواره ای این نوع را در بوق میکنند؟!

حضور جشنواره ای یعنی حضور در محفل یا گعده ای معدود از آدمها بدون رصد نبض بدنه مخاطب. سوالی دارم؛ کدامیک از این آثار جشنواره‌ای توانسته اند نه در جهان که حتی در همین کشورهای منطقه برایمان مخاطب جذب کنند؟؟ ایرادی ندارد که سینمای مینی‌مال جشنواره‌ای هم داشته باشیم ولی صنعتی شدن حکم می‌کند که به ریشه های قهرمان‌پردازی سینمایی بازگردیم و اتفاقا از طریق همین سینمای قهرمان پرداز به دنبال جذب مخاطب ایرانی و سپس جهانی باشیم.