سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۱ آذر ۱۴۰۴ در ۱:۱۱ ب.ظ چاپ مطلب
سیدجمال عودسیمین در گفتگو با سوره سینما؛

«آشیان»؛ روایت زیست جمعی در مسجد حصیرآباد

Oud-Simin

سیدجمال عودسیمین کارگردان مستند «آشیان» گفت: مردم برای کارهایشان به مسجد حصیرآباد می‌آمدند، خودشان مسجد را تمیز می‌کردند، جمع‌وجور می‌کردند و امور مسجد را با مشارکت جمعی و خالصانه انجام می‌دادند که همین فرایند برای من تجربه‌ای مهم بود.

سیدجمال عودسیمین، تهیه‌کننده و کارگردان مستند «آشیان» که در بخش جایزه شهید آوینی نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد درباره ایده اولیه این مستند به سوره سینما گفت: من از گذشته مساجد برایم جذابیت داشتند؛ مثلاً وقتی جایی مسجد می‌دیدم و آن را با چیزی که الان هست مقایسه می‌کردم، تفاوت‌ها برایم چشمگیر بود. مساجدی که در کشور می‌دیدیم برخی‌شان متفاوت بودند و امام جماعت‌های متفاوتی داشتند و به آن حقیقت اصیل خودشان نزدیک‌تر بودند. همین برایم جذاب بود و تبدیل به سوژه شد و به سراغشان می‌رفتم. یکی از همان مسجدها هم مسجد امام خمینیِ حصیرآباد بود که سید عماد موسوی عهده‌دار امام‌جماعت آن بود. آنجا مسجد شبیه مسجد صدر اسلام بود؛ شبیه خانه. ایده اصلی فیلم هم از همین‌جا شروع شد که مسجد واقعاً مثل خانه است و همین باعث شروع فیلم شد.

روند فیلمبرداری

عودسیمین درباره روند فیلمبرداری توضیح داد: ما یک بار برای پژوهش رفتیم و دو سه روز آنجا بودیم. چون باید به عماد و همه بچه‌ها نزدیک می‌شدیم. دوربین خیلی در فیلم ما حس نمی‌شود. اولش مصاحبه گرفتیم اما راضی نمی‌شدند. مدتی را با آنان همراه بودیم ؛ یک بار سفر مشهد‌شان را همراه‌شان رفتم و یک بار هم که سفری به دزفول داشتند، با آن‌ها رفتم تا به آن ها نزدیک‌تر شویم. حدود ۲۵ جلسه تصویربرداری داشتیم و توانستیم مقداری به آن‌ها نزدیک شویم. فکر می‌کنم بیش از یک سال یا حدود یک سال فرایند فیلمبرداری طول کشید تا کمی با عماد و بچه‌ها راحت شویم و بتوانند با ما ارتباط بگیرند.

منطقه فیلمبرداری

کارگردان فیلم سینمایی «شکوفه‌های زمستان» درباره فضای منطقه توضیح داد: منطقه‌ای که در آن قرار گرفته بودم، حصیرآباد، یکی از مناطق بسیار محروم اهواز بود. حضور من در حصیرآباد و اسکانم در مسجد، یعنی در همان‌جایی که عماد زندگی می‌کرد، تجربه‌ای خاص بود. خانه عماد در خود مسجد بود؛ ایشان هم امام جماعت و هم خادم مسجد بود. من هم کنار او زندگی می‌کردم. مردم برای کارهایشان می‌آمدند، خودشان مسجد را تمیز می‌کردند، جمع‌وجور می‌کردند و امور مسجد را با مشارکت جمعی و خالصانه انجام می‌دادند. همین فرایند برای من تجربه‌ای مهم بود؛ مشاهده یک حرکت جمعی خالصانه.

وی افزود: مسجد به کل حصیرآباد هم تأثیر می‌گذاشت. خانواده‌هایی هم که به مسجد نمی‌آمدند از خدمات مسجد بهره‌مند می‌شدند. مثلاً سبد غذایی می‌گرفتند یا اگر مسجد کاری انجام می‌داد، به آن‌ها هم خدمات می‌داد. بچه‌ها هم در این خدمات‌رسانی تأثیر داشتند. نکته بسیار مهم این بود که مسجد از ساعت ده صبح تا یازده شب باز بود؛ یعنی عملاً مسجد دائماً باز بود. اشتغال بچه‌ها آنجا بود؛ کلاس خیاطی، نقاشی، باشگاه کشتی که خود امام مسجد راه انداخته بود. همه از صبح تا شب در مسجد بودند. با هم دعوا می‌کردند، دوست می‌شدند و زندگی جریان داشت در خود مسجد؛ در منطقه‌ای که واقعاً زندگی کم‌رنگ بود، اما در مسجد پررنگ شده بود.

چالش‌های مسیر

او درباره چالش‌ها گفت: وقتی از بیرون به عماد نگاه می‌کنی، یک نفر است که کار فرهنگی می‌کند؛ شاید خیلی سوژه به نظر نرسد. من اول که وارد شدم، می‌خواستم مستند ۴۰ دقیقه‌ای را در پنج جلسه، نهایتاً ده جلسه دربیاورم. اما با موضوعات متعدد روبه‌رو شدم. عماد به بچه‌ها می‌رسید، بچه‌ها به حصیرآباد می‌رسیدند، موضوع پیدا نمی‌کردی؛ خط نمی‌توانستی پیدا کنی. فعالیت‌های عماد بسیار متعدد بود و من هم نمی‌خواستم مستند گزارشی بسازم.

وی ادامه داد: برای همین مجبور بودم از دل آن زندگی که آنجا جریان داشت، قصه را بیرون بکشم. یعنی با این آدم زندگی کنم تا قصه را بفهمم. خیلی زمان برد تا فهمیدم چی باید بگویم و کدام بخش را روایت کنم. این کار سختی بود چون گزارش‌گونه نمی‌خواستم بشود. از طرفی مدل کار عماد اقتضا می‌کرد که گزارشی شود؛ چون فعالیت‌هایی انجام می‌داد و من باید می‌رفتم آن‌ها را می‌گرفتم.

این مستندساز افزود: برای همین باید می‌نشستم تا موقعیت‌ها ایجاد شود تا دوربین بتواند آن‌ها را ثبت کند. آرام‌آرام بفهمم آنجا چه خبر است. از دل زندگی ببینم چه می‌توانم بیرون بکشم.  من واقعاً کنار شخصیت عماد زندگی می‌کردم، از بچه‌ها تأثیر گرفتم. وقتی می‌خواستم از آنجا بیایم بیرون، واقعاً دلم کَنده نمی‌شد. یک نمای خداحافظی هم در فیلم هست و واقعاً همان اتفاق افتاد. من به سختی از آنجا آمدم بیرون و هنوز هم با آن‌ها در ارتباط هستم.

Ashian

عوامل فیلم

تهیه‌کننده فیلم «بابا آمد» درباره عوامل گفت: اولین بار علی جعفری سوژه را معرفی کرد و بسیار مؤثر بود؛ او عماد را معرفی کرد و گفت این آدم این‌طور است و پرزنت ایده توسط ایشان انجام شد. از آن به بعد عوامل فیلم شامل توسط سیامک مختاری، مهرداد خاکی و مسعود کارگر، تصویربردار، حمید دهوندی، صدابردار، محمدرضا ارشدی، میر تولید، خانم روزبهانی، روابط عمومی و پشتیبانی، مهرداد خاکی به عنوان تدوینگر. که بسیار از زحماتشان برای ساخت این فیلم ممنونم.

ارزیابی جشنواره سینماحقیقت

عودسیمین درباره بخش شهید آوینی در جشنواره سینماحقیقت گفت: من دوست ندارم بخش شهید آوینی در جشنواره باشد. به نظرم موضوع‌بندی فیلم‌ها کار خوبی است. اما اینکه یک موضوع را بخواهیم هر سال تبلیغ کنیم، فرق می‌کند با اینکه یک‌سال مثلاً برای جنگ ۱۲روزه بخواهیم بخش مخصوص بسازیم. این خوب است، اما جدا کردن همیشگی فیلم‌ها به نظرم لطمه می‌زند. مخصوصاً بخش شهید آوینی که فیلم‌هایی که سوگیری مذهبی یا دفاع مقدس دارند از بخش اصلی جدا می‌شوند. این تقسیم‌بندی ممکن است آسیب بزند. پیش‌بینی من این است؛ البته شاید درست نباشد.

این کارگردان درباره فیلم خودش گفت: به نظرم نگاهی که فیلم عماد یا «آشیان» به مسجد دارد، نگاه نو است. من شاید ۲۰ تا ۲۵ کار درباره مسجد ساخته باشم و نزدیک ۲۰۰ مستند تولید یا تهیه کرده‌ام. اما هیچ‌کدام مثل این اثر نبوده‌اند. مسجد، مسئله من بوده از سال ۹۱ تا امروز. فیلم‌سازهای دیگر کمتر آمده‌اند این حوزه را بررسی کنند؛ اینکه مسجد که قبلاً مقبول بوده، چطور مهجور مانده. مسجد خانه خداست؛ اما ما نسبت به آن بی‌مهری می‌کنیم.

وی افزود:  نگاه «آشیان» به مسجد نگاه نو است؛ می‌گوید مسجد خانه است. بنای ساخته‌شده به‌تنهایی مسجد نیست؛ نمازخانه است. مسجد وقتی مسجد می‌شود که درش باز باشد، آدم‌ها بیایند و بچه‌ها در آن حضور داشته باشند. مسجد باید مسیری را طی کند تا به بلوغ برسد. این نگاه را وقتی در حصیرآباد حضور پیدا کردم، فهمیدم. این نگاه نو به نظرم ممکن است مورد توجه قرار بگیرد. فرم فیلم هم، مثلاً جایی که دوربین دست بچه‌هاست، برایم جذاب است. این هم طراحی نشده بود؛ از معاشرت زیاد پدید آمد. اگرچه ساده است ولی خودم دوستش داشتم.

قاب ماندگار

عودسیمین درباره قاب ماندگار فیلم خود گفت: قاب ماندگار برای خودم همان جایی است که دوربین می‌رود دست بچه‌ها. آن صحنه را دوست دارم. اتفاقی بود، طراحی نشده بود. از معاشرت زیاد پدید آمد. اگر آن‌قدر آنجا نمی‌ماندم شاید ایجاد نمی‌شد.

او درباره استقبال گفت: تا اینجایی که اطرافیانم فیلم را دیده اند، بازخورد اطرافیان مثبت بوده. آن‌هایی که دیدند می‌گویند بامزه است؛ غم و شادی دارد و نتیجه‌گیری. یک فیلم از آدم چه می‌خواهد؟ روایت و فرم ترکیبی از شادی و غم است. عماد واقعاً زندگی است؛ آشیان مثل زندگی است. ما پیش آن‌ها بودیم و دوربین روشن بوده و زندگی‌شان را گرفتیم.


پاسخ دهید