سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ در ۴:۰۰ ب.ظ چاپ مطلب

فلسطین، از آرمان تا شعاری سینمایی

felestin

رویکرد فرهنگی ما نسبت به فلسطین با کم‌کاری شدیدی همراه بوده است، کم‌کاری ای که با شعارها و فریادها هم‌خوانی ندارد.

سوره سینما احسان زیورعالم :چند روزی خودم را درگیر یافتن نسبت فلسطین با سینمای ایران کرده بودم. جستجو می‌کردم دریابیم سینمای ایران برای فلسطین چه آورده‌ای دارد یا تلویزیون از فلسطین چه تصویری بازنمایی می‌کند. برای مثال وقتی به خاطرات دوران کودکی رجوع می‌کنم هنوز تصاویر تازه‌ای از سریال «عزالدین قسام» به یادم می‌آید. سریال محصول ۱۹۸۱ در سوریه بود و آن سال‌ها در کنداکتور تلویزیون قرار گرفته بود. چند بار از تلویزیون پخش می‌شود تا حداقل درکی بصری از مبارزه عزّ الدین بن عبد القادر بن مصطفی بن یوسف بن محمد القسام علیه رفتار استعماری استعمار انگلستان در رویه مهاجرت یهودیان به فلسطین به‌دست آوریم. این روزها در تلویزیون همان سریال هم دیگر دیده یا از آرشیو خارج نمی‌شود.

در اخبار جستجو می‌کنم آیا تلویزیون در این سال‌ها برای فلسطین برنامه‌ای داشته است!!؟ تنها خبر مهم متعلق به سال ۱۳۹۱ است که تلویزیون تصمیم می‌گیرد در روز قدس کنداکتوری شامل ۹ فیلم با موضوع فلسطین پخش کند. هرچند باید درباره نسبت این فیلم‌ها با فلسطین بحث کرد؛ اما قصه دردناک آن است با گذشت ۹ دهه از اشغال فلسطین، تلویزیون تنها ۹ فیلم در چنته دارد. اما فیلم‌ها چه بودند؟ «شکارچی شنبه» ساخته پرویز شیخ طادی، روایتی از زندگی افراطی یهودیان است، هیچ‌گاه اقبال عمومی نیافت و در حد و اندازه اثری شعاری باقی ماند.

عباس رافعی با فیلم‌های «تولدی دیگر» و «بیگانگان» بیش از آنکه آثاری با موضوع فلسطین بسازد، ملودرام‌های عاشقانه‌ای در نزدیکی مرز فلسطین ساخته است. همین موضوع با سریال «وفا» محمدحسین لطیفی نیز تکرار می‌شود، بماند که سریال به‌جای تصویرسازی از فلسطین، نگاه‌های رومانتیک به لبنان است. اما استثنائاتی هم در کار است، مثل «سینه‌سرخ» میشل خلیفی که تصویر شاعرانه از مواجهه یک کودک فلسطینی با مسأله آوارگی است یا «بارگشت به حیفا» اثر باسل خطیب براساس رمان غسان کنفانی. همین رمان دست‌مایه سیف‌الله داد در ساخت فیلم «بازمانده» می‌شود که تا به همین امروز مهمترین تصویر سینمای ایران از فلسطین است.

در این میان فیلم‌های شعار و سانتی‌مانتالی چون «برگی برای زیتون» اثر وحید درخشش‌فر و «سرزمین مادری» اثر کامبیز کاشفی نیز در آن کنداکتور پخش می‌شود که آنقدر از ارزش‌های هنری و محتوایی عاری‌اند که نامشان را هم به‌سختی به یاد می‌آوریم. جالب آنکه در آن کنداکتور خبری از فیلم «بازمانده» نیست؛ گویی تصویر بی‌واسطه سیف‌الله داد از فلسطین دیگر نمی‌تواند قابل‌قبول باشد!!؟

البته این تنها کم‌کاری موجود نیست، به هر حال در تمام جهان فلسطین موضوعی است برای ساخت فیلم. از مستندها متعدد گرفته تا فیلم‌های سینمایی. فلسطین در سینمای عرب همواره دست‌مایه بوده است و سریال‌هایی متعددی با موضوعیت آن ساخته شده است که تا میانه دهه هشتاد نیز در تلویزیون ایران پخش می‌شدند. نمونه قابل‌توجهش «سوار بی‌اسب» بود که همان سال‌ها با پخش خود در ماه رمضان، موجی از جدال‌های لفظی میان اسرائیل و مصر پدید آورد.

رویکرد فرهنگی سینمای ایران به فلسطین، رویکردی سانتیمانتال بوده و هست. فلسطین بیش از آنکه وجه مفهومی پیدا کند، تکیه‌گاه مرثیه‌سرایی است و این دقیقاً برخلاف نگاه هنرمندان فلسطینی است. همان هنرمندانی که در این سال‌ها چندان تلویزیون و حتی جشنواره‌های سینمایی از آنها استقبال نکرده‌اند. برای مثال الیا سلیمان که نگاهی طنزآمیز به فلسطین اشغالی دارد،‌ صرفاً در حد نامی برای تجلیل باقی مانده است؛ اما نشانی از آثارش در گستره پخش آثار سینمایی داخلی نمی‌بینیم. پاسخ این فقدان شاید ناهمخوانی روایت سلیمان با روایت مدنظر سیستم فرهنگی باشد؛ هرچند با نبود آثار سینمایی ایرانی این سردرگمی هم وجود دارد روایت سینمایی ما از فلسطین چیست. اگر روایت سریالی همانند «عزالدین قسام» است؛ چرا در همه این سال‌ها فیلم یا سریال جنگی با موضوع فلسطین ساخته نشده است؟ اگر روایت ما «بازمانده» است؛ پس چرا دیگر خط روایی غسان کنفانی ادامه نیافت؟ اگر مصداق روایی آثار رومانتیک است؛ چرا فیلم «عمر» تنها به یک جشنواره فجر و یک تندیس خلاصه می‌شود؟ آن هم فیلمی که نشان می‌دهد نیروهای صهیونیستی چگونه با رفتارهای روباه‌صفتانه، جوانان فلسطینی را به جان هم می‌اندازد.

کم‌کاری سیستم را می‌توان در عصر اینترنت را نقادانه‌تر هم دنبال کرد. برای مثال سال گذشته فیلم «هدیه» ساخته اسامه نابلسی، روایت دختر و پدری اهل کرانه باختری است که می‌خواهند برای یک جشن عروسی هدیه‌ای خریداری کنند؛ اما مگر جهان کرانه باختری جایی شبیه تهران، اصفهان و شیراز است!!؟ فیلم تصویری بی‌واسطه از فلسطینی‌هاست با تمام آرزوها و رنج‌هایشان.

حتی «اینک بهشت» هانی ابواسعد، اثر تحسین‌شده جهانی، درباره تصمیم دو جوان فلسطینی برای انجام عملیاتی انتحاری علیه نیروهای اسرائیلی هم جایی در بسته فرهنگی ما ندارد. در جستجویم کلیدواژه «هفته سینمای فلسطین» را جستجو کردم، نه‌تنها چیزی با این عنوان دستگیرم نشد که تا دلتان بخواهد هفته فیلم فرانسه و لهستان و ایتالیا نصیبم شد. بدون‌شک سینمای فلسطین نیز وام‌دار سینمای کشورهای صاحب فرم سینماست؛ اما در همان سینمای فرانسه هم ژان لوک گدار با موضوع فلسطین کارهای کرده که از دید متولیان فرهنگی دور مانده است.

البته در سال ۱۳۸۲ مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و مرکز جشنواره فیلم مستند بیروت هفته فیلم مستند فلسطین و لبنان را برگزار کرده‌اند که از آن هفته هم جز یک خبر چیزی به جا نمانده است تا رویکرد فرهنگی ما نسبت به فلسطین با کم‌کاری شدیدی همراه شده باشد، کم‌کاری ای که با شعارها و فریادها هم‌خوانی ندارد.