سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۸ بهمن ۱۴۰۱ در ۸:۲۶ ب.ظ چاپ مطلب
نشست «کاپیتان» برگزار شد؛

حمزه‌ای: برای روایت قصه از تخیل استفاده کردم

Mohamad-Hamzei

محمد حمزه‌ای؛ کارگردان فیلم «کاپیتان» گفت: برای اینکه بخواهم این قصه را روایت کنم خیلی تخیل کردم، چراکه اگر کسی بیمارانی سرطان داشته باشد عمدتاً تحت نظر است و نمی‌تواند تا این حد جست‌وخیز داشته باشد.

به گزارش سوره سینما، نشست فیلم سینمایی «کاپیتان» به کارگردانی محمد حمزه‌ای سه‌شنبه ۱۸ بهمن در سالن نشست‌های پردیس سینمایی ملت برگزار شد.

در ابتدای این نشست، حمزه‌ای گفت: بعد از ۵ سال در خدمت شما هستم. نسخه‌ای که شما دیدید چند جا اشکالات فنی فاحش داشت که من را عصبی کرد و از سالن بیرون آمدم. ما زمان نداشتیم که نسخه آخر را چک کنیم و متأسفانه این مشکل به وجود آمد.

وی در مورد تجربه ساخت این فیلم توضیح داد: خودم تلاش دارم در حوزه‌های متفاوتی تجربه کنم و این تجربه ادعایی به مفهوم اینکه خیلی بلدم، نیست. فقط دوست دارم ژانرهای متفاوت را تجربه کنم. بعد از فیلم «آذر»، قصه‌هایی را که می‌خواندم در حوزه اجتماعی بود و درنهایت این قصه پیش آمد و به نظرم رسید کار کردن با بچه می‌تواند چالش بزرگی باشد چراکه یک بچه کار را سخت می‌کند چه برسد به روایتگر قصه‌ای که همه قهرمان‌های آن کودک باشند.

حمزه‌ای در مورد کار با کودکان گفت: دو ماه تمام این بچه‌ها زحمت کشیدند. به‌عنوان‌مثال عیسی قصه، هرروز ساعت ۴ صبح از کرج می‌آمد و ۱۰ شب می‌رسید منزل و این اواخر ۵ کیلو وزن کم کرده است.

وی ادامه داد: من معتقدم که اصل و اساس شکل‌گیری فیلم، فیلم‌نامه است. شکل‌گیری این قصه یک روایت خاصی دارد اما وقتی به این قصه رسیدیم بچه‌هایی می‌خواستیم که فراخوان دادیم و برای پیدا کردن عیسی قصه زمین‌های فوتبال را گشتیم و درنهایت یادم افتاد که «ملاقات خصوصی» ساخته امید شمس را دیدم و پسری در آن بود که در آن خوب بازی می‌کرد و او را پیدا کردیم و از او تست گرفتیم و عیسی قصه پیدا شد.

این کارگردان گفت: نگاه رئالیستی صرف نداشتم و قطعاً همه ما با این بیماری آشنایی داریم و اگر یک نگاه واقع‌گرایانه بخواهیم داشته باشیم می‌دانیم که این کودکان نمی‌توانستند در فیلم جست‌وخیز داشته باشند.

وی در مورد انتخاب نقش عیسی گفت: در ابتدای امر کاراکترها روی کاغذ شکل گرفته بود و مهم بود که به‌درستی اجرا شود و وقتی به یقین می‌رسیدم، سر صحنه تلاش کردیم که اتمسفرمان بیرونی شود.

سه روز مانده بود که کار را کلید بزنیم و من میان امیرحسین و یک بازیگر دیگر تردید داشتم و فقط هم به خاطر لهجه ترکی او بود اما درنهایت چون نتوانستیم امیرحسین را به فارسی نزدیک کنیم سعی کردیم پژمان بازغی را که پدرش بود را به ترکی نزدیک کنیم.

حمزه‌ای خاطرنشان کرد: برای اینکه بخواهیم این قصه را روایت کنم خیلی تخیل کردم، چراکه اگر کسی بیمارانی سرطان داشته باشد عمدتاً تحت نظر است و نمی‌تواند تا این حد جست‌وخیز داشته باشد. سعی کردیم قصه ما قصه بچه‌ها باشد.

سیدصابر امامی؛ تهیه‌کننده بیان کرد: سرمایه‌گذاری این اثر فارابی بوده و حال و هوای خوبی از این فیلم ایجاد شده است.

امیرمحمد عبدی؛ نویسنده فیلم نیز گفت: آقای حمزه‌ای فیلم‌نامه‌ای برای من فرستادند که بازنویسی کنم و آن را خواندم و با همه صحبت کردم و قرار شد که بازنویسی کنم اما چون مقید به این کار نیستم خواهش کردم که برداشتی از آن قصه داشته باشم و فیلم‌نامه خودم را بنویسم که درنهایت تبدیل شد به «کاپیتان».

وی ا‌دامه داد: نمی‌توانم قضاوت کنم که قصه اولیه باورپذیر بوده است و من متأسفانه تحصیل‌نکرده‌ام و هر آنچه از من درمی‌آید به خاطر طبیعت من است و من هم به بانک عاطفی درونم رجوع کردم و این قصه را نوشتم.

امیرحسین بیات؛ بازیگر نقش عیسی گفت: ۱۳ سالم است و اصالت زنجانی و ساکن کرج هستم. زمانی که انتخاب شدم زیاد باور نمی‌کردم و بعد که تست دادم آقای حمزه‌ای من را قبول کرد و بعد چند گفتند به تمرین برم و بعد از یک ماه تمرین به لوکیشن رفتیم. سختی‌های خود را داشت. کلاً درس‌ومشق را تعطیل کرده بودم.

وی ادامه داد: خاله من به خاطر سرطان فوت کرد و اول بازی در این نقش را درک نمی‌کردم اما با خودم کنار آمدم و سعی کردم با این نقش شرایط خاله‌ام را قبل از فوت درک کنم.

شایان دارمی‌پور؛ بازیگر فیلم گفت: اول از بازی در پیام بازرگانی شروع کردم و بعد فیلم کوتاه بازی کردم و «کاپیتان» اولین بازی من در فیلم سینمایی بود. ۹ سالم است و اصالتاً آبادانی هستم.

ارغوان شعبانی؛ بازیگر فیلم بیان کرد: من واقعاً آرزوی دریا را دارم و زمانی که ساحل قشم رفتیم خوشحال شدم و برایم لذت‌بخش است. من در تست برای این فیلم انتخاب شدم. آقای حمزه‌ای با من مهربان بود و از روز اول با ایشان ارتباط خوبی گرفتم.

پرهام غلام‌لو؛ بازیگر گفت: ده‌ساله هستم من و شایان خیلی رفیق بودیم و بعضی وقت‌ها در یکی از اتاق‌های بیمارستان می‌رفتیم و صحبت می‌کردیم. خیلی با شایان می‌خندیدیم.