سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۴ تیر ۱۴۰۲ در ۲:۲۳ ب.ظ چاپ مطلب
سروش محمدزاده در گفت‌وگو با سوره سینما؛

قصد استفاده از بازیگران چهره در «سوران» را نداشتیم

Soroosh-Sooran1

سروش محمدزاده؛ کارگردان سریال «سوران» در گفت‌وگو با سوره سینما گفت: از ابتدا به این نتیجه رسیدیم که انتخاب بازیگران شناخته‌شده به باورپذیری داستان لطمه می‌زند، درنتیجه تصمیم گرفتیم که از بازیگران چهره استفاده نکنیم.

سوره سینماهدیه حدادی‌اصل : سریال «سوران» به‌عنوان جدیدترین محصول مرکز سریال سازمان سینمایی سوره، از هفدهم خردادماه؛ هر چهارشنبه و پنجشنبه روی آنتن شبکه یک سیما می‌رود.

«سوران» به‌عنوان یک اثر اقتباسی که برگرفته از رمان «عصرهای کریسکان» نوشته کیانوش گلزارراغب است، سرگذشت جوان آزاده‌ کُردی به نام سوران را روایت می‌کند که در التهابات دهه ۵۰ منطقه کردستان هیچ‌گاه تسلیم نمی‌شود.

در روزهای که مخاطب با رسانه ملی قهر کرده، «سوران» به کارگردانی سروش محمدزاده، نویسندگی عباس ریاحی و تهیه‌کنندگی مجتبی فرآورده به دلیل داستان، نوع روایت و حتی تصویرسازی یکی از پرمخاطب‌ترین آثار حال حاضر در تلویزیون شده است.

سروش محمدزاده پس از ساخت سریال «سیاوش» برای نمایش ‌خانگی و دو مجموعه «همبازی» و «نوار زرد» برای تلویزیون، اکنون در سریال جدید خود به دهه ۵۰ رفته و بخشی ماجراهای کردستان در آن روزها را روایت می‌کند. در ادامه، گفت‌وگوی سوره سینما با سروش محمدزاده را می‌خوانید.

لحن ساده رمان را نمی‌توانستیم تبدیل به سریال کنیم

*با توجه به اینکه «سوران» یک سریال اقتباسی است (در پروسه تبدیل کتاب به تصویر و اینکه محتوای متن به نوعی بیوگرافی واقعی و خاطره‌نویسی است تا رمان)، آیا ویژگی زبانی و لحن کتاب برای شما مهم بود یا صرفاً اصل را بر فیلمنامه «عباس ریاحی» گذاشتید و نگاه روایتی خود را معیار قرار دادید؟!

زمانی که سریال «سوران» پیشنهاد شد، در مرحله اول یک سیناپس ۱۰ صفحه‌ای به اضافه یک کتاب بود. ابتدا سیناپس و بعد از آن کتاب را خواندم و آن مقطعی از کتاب را که قرار بود تبدیل به سریال شود، مدنظر قرار دادم؛ اما در همان مراحل ابتدایی به این نتیجه رسیدیم که سیناپس اولیه نوشته شده خیلی مناسب تولید سریالی با چنین مضمونی نیست. در واقع قصه خیلی در عرض گسترش داده شده بود و شاید خسته‌کننده می‌شد و سفر طولی قهرمان که برای مخاطب جذابیت دارد در آن کمتر لحاظ شده بود. در نتیجه در آن سیناپس بازنگری کردیم و تصمیم گرفتیم با آقای ریاحی وارد گفتگو شویم که ایشان مجدداً سیناپس را براساس چیزی که جمع‌بندی داشتیم، بنویسند.

طی گفتگوهایی که صورت گرفت، نقطه نظرات خودم را که فکر می‌کردم درست است و باید در این قصه رخ دهد، مطرح کردم و آقای ریاحی هم دیدگاه خود را داشت. چیزی که در لحن کتاب برایم جذاب بود (با توجه به روایتی که از زبان سعید سردشتی خاطره‌نویسی شده)، لحن ساده و جذابی بود که داشت؛ اما طبعاً نمی‌شد آن را تبدیل به فیلم کرد، چراکه از دو جهان متفاوت می‌آمدند.

در نهایت با همفکری عوامل تصمیم گرفتیم که لحن خودمان را برای روایت این قصه پیدا کنیم. در گفتگوهایی هم که با آقای ریاحی داشتیم به این نقاط مشترک رسیدیم و خوشبختانه او همان شکلی که مورد پسند بود، کار را پیش برد.

در قصه هم به توافق می‌رسیدیم. چراکه عباس ریاحی هم درک درستی از کتاب و شیوه‌ اقتباسی که لازم است از آن صورت بگیرد، داشت و هم در مدت کوتاهی فهمیدیم که چه چیزی از داستان می‌خواهیم.

نمی‌خواستیم از بازیگران چهره استفاده کنیم

*در سریال «سوران» چه در بخش کستینگ (که از بازیگران کمتر شناخته‌شده بهره گرفته‌اید) و چه در میزانسن‌ها، به نظر می‌رسد سعی داشته‌اید گونه‌ای نمود مستند، فضای نمایشی را دربرگیرد. این تصمیم برای باورپذیری بیشتر صورت گرفته است؟ در بخش بازیگران مسئله بودجه مطرح بوده و یا اصلاً تعمدی در کار نبوده است؟

بعد از این که ما در مورد قصه به توافق رسیدیم و فهمیدیم که از «سوران» چه می‌خواهیم، در همان روزهای ابتدایی انتخاب بازیگران به این نتیجه رسیدیم که انتخاب چهره‌های آشنا و بازیگران شناخته شده و حتی ستاره‌ها می‌تواند به باورپذیری داستان لطمه بزند. در نتیجه از همان ابتدا تصمیم گرفتیم هر انتخابی که در هر بخشی داریم در مسیر باورپذیرکردن داستان باشد.

با توجه به اینکه قصه در اواخر دهه ۵۰ در کردستانی اتفاق می‌افتد که دوران پرالتهابی را می‌گذراند، از همان ابتدا احتمال می‌دادیم که شاید نتوان در لوکیشن واقعی کار کرد و باید همه چیز از صفر ساخته شود، در نتیجه فضا را به این سمت بردیم که کمتر از بازیگران چهره آشنا استفاده کنیم، یا حداقل در جایی استفاده کنیم که با گریم، صورتشان قابل شناسایی نباشد. یعنی از همان ابتدا اصلاً به این سمت پیش نرفتیم که بخواهیم ببینیم بودجه‌ای که داریم به این انتخاب‌ها می‌رسد یا نه!

Sooran1

در زمان فیلمبرداری هم سعی کردم همه چیز در کارگردانی در راستای باورپذیری کار باشد.

درواقع سعی شد در فضاسازی، در جاگذاری دوربین، در انتخاب لنز، در حرکت‌های دوربین، در فرم میزانسن‌ها یک واقع‌گرایی (نه مستندنمایی) را قرار دهیم که بیست، سی درصد دوز نمایشی هم در آن تزریق شده باشد تا مخاطب عام را پس نزند. ممکن بود در مستندنمایی صرف و اینکه ما تصاویرمان را ۱۰۰ درصد به فیلم‌های مستند نزدیک کنیم، بیننده گیج شود که آیا این تصاویر فیلمبرداری شده یا آرشیوی است. ما به دنبال چنین چیزی نبودیم و هدفمان این بود که به سمت واقع‌گرایی حرکت کنیم و آن چیزی که در تصویر به بیننده نشان می‌دهیم، باورپذیر باشد. در جاهایی موفق عمل کردیم و در جاهایی ضعف‌هایی داشتیم اما در مجموع احساس می‌کنم که فضا و اتمسفر کار قابل قبول و باورپذیر شده است.

ضرباهنگ تند قصه برای من موضوعیت داشت

*قصه در «سوران» و معرفی کاراکترها به سرعت آغاز می‌شود و از مقدمه‌چینی و زیاده‌گویی‌های معمول در سریال‌ها خبری نیست. به این ریتم، در تدوین رسیدید یا ضرباهنگ درونی سناریو در رسیدن به این موضوع به شما کمک کرد؟

ما به دنبال داستان طولی در قصه‌پردازی و سفر قهرمان بودیم، از طرفی هم از همان ابتدا ضرباهنگ تند قصه برایم موضوعیت داشت. یعنی احساس می‌کردم که اگر قرار است چنین داستانی در این مقطع تاریخی گفته شود، ضرباهنگ تند آن می‌تواند بیننده را همراه‌تر کند. کما اینکه با توجه به این موضوع که نمی‌خواستیم از بازیگران چهره‌تر استفاده کنیم، این نگرانی هم وجود داشت که مخاطب چگونه می‌تواند همراه قصه شود. پس باید یک دستاویزی برای همراه کردن مخاطب درنظر می‌گرفتیم و به نظرم این دستاویز هم قصه‌پردازی سریع و ضرباهنگ تند در پردازش داستان بود و امیدوارم تا جایی ممکن این اتفاق رقم خورده باشد.

بخشی از داستان «سوران» از خلاقیت نویسنده فیلمنامه بیرون آمده است

*برای ساخت «سوران» از چه منابع دیگری غیر از فیلمنامه بهره بردید و آیا برای ایده گرفتن به دیدن لوکیشن‌های واقعی و مردم آن خطه رفتید؟!

دو کتاب دیگر از نویسنده رمان «عصرهای کریسکان»، به نام‌های «برده سور» و «شُنام» به چاپ رسیده است که هم من و هم نویسنده فیلمنامه، آن‌ها را خواندیم. برخی از لحظات جذاب در این رمان‌ها را برای اضافه کردن به قصه خودمان، استخراج کردیم و به یکدیگر پیشنهاد دادیم.

Soroosh-Sooran2

بخشی دیگر از خلاقیت شخصی خود نویسنده فیلمنامه بیرون آمده بود، مثل تلفیق چند کاراکتر که تبدیل به یک کاراکتر شده بود یا کاراکترهای تخیلی که برای افزایش غلظت ملودرام به کار اضافه شدند. در بخش فیلمنامه این‌ها منابع اصلی ما بودند، اما در بخش فضاسازی ما به کردستان و همه مناطقی که در قصه آمده، سفر کردیم و از نزدیک آنجا را دیدیم. به هر حال این مناطق در طول ۴۰ سال، دستخوش تغییرات جدی شده بودند و در نتیجه قابل استفاده برای فیلمبرداری نبودند؛ اما سعی کردیم با مردم این مناطق و آدم‌هایی که در آن فضا زیست کرده و آن دوران را از سر گذرانده بودند، صحبت کنیم. این سفرها برای من بیشتر از هر چیز تأثیرات درونی داشت تا بتوانم زمان فیلمبرداری در فضاسازی‌ها از آن استفاده کنم.

تغییرات چهل‌ساله در کردستان ما را با محدودیت لوکیشن مواجه کرد

*عدم کار در لوکیشن‌های واقعی کردستان، چقدر ایجاد محدودیت کرده و اینکه چقدر برای شما مهم بوده که از حیث طراحی صحنه و لباس و زمان واقعی وقوع رویدادها اشتباهی به وجود نیاید؟

ما می‌دانستیم که در فضای واقعی کردستان، هم به لحاظ بُعد مسافت و هم به لحاظ تغییراتی که در آنجا رخ داده بود، امکان فیلمبرداری نداریم. به عنوان مثال اگر می‌خواستیم از دامنه‌های زاگرس و طبیعت آنجا استفاده کنیم، فیلمبرداری را به سمت یاسوج می‌بردیم که طبیعت بکری داشت و نزدیک به فضایی بود که ما به دنبالش بودیم. در بخش‌هایی هم مجبور شدیم در دکور کار کنیم یا روستایی را پیدا کردیم که فضای پله‌ای و کوهستانی داشته باشد.

از طرفی روستاها دستخوش تغییرات شده‌اند، تکنولوژی به آنها وارد شده، مثلاً گاز دارند و یا چیزهایی که در آن دوره وجود نداشته حالا در چنین مناطقی هم دیده می‌شود. این تغییرات ما را دچار محدودیت می‌کرد و هر بار باید فکر می‌کردیم که چگونه این امکانات را یا به صورت فیزیکی و یا در جلوه‌های ویژه کامپیوتری از صحنه حذف کنیم.

سعی کردیم تا جایی که امکان داشت همه چیز را به سمت باورپذیرتری پیش ببریم. در بخش لباس، صحنه، گریم همه عوامل و طراحانی که داشتیم آن‌قدر حرفه‌ای و کاربلد بودند و این تجربه‌ها را از سر گذرانده بودند که واقعاً به هیچ مشکلی برنخوردیم و من با اعتماد کامل کار را به آن‌ها سپرده بودم. اکنون هم خیلی راضی هستم و نتیجه خیلی خوبی که به دست آمده را حاصل زحمت تمامی عوامل سریال می‌دانم.

برای من کارگردانی صحنه‌های شلوغ راحت‌تر از میزانسن‌های کوچک است

*پیش از این در سریال «سیاوش» شاهد توانایی‌های شما در مدیریت صحنه‌های شلوغ و پر زد و خورد بوده‌ایم. این اتفاق مهم با توجه به جنس و حال و هوای روایت در «سوران» و فصل‌های تیراندازی و مبارزه، چطور صورت گرفت؟!

واقعیت این است که برای خود من، کارگردانی صحنه‌های شلوغ، پر رفت‌وآمد، پر زد و خورد و میزانسن‌های پیچیده همیشه راحت‌تر از صحنه‌های خلوت و میزانسن‌های کوچک بوده است. به این دلیل که احساس می‌کنم آزادی عمل و امکان بروز خلاقیت بیشتری در چنین صحنه‌هایی دارم و البته احساس بهتری نسبت به کاری که انجام می‌دهم، پیدا می‌کنم. طبعاً تجربه‌هایی که در «سیاوش» یا «نوار زرد» داشتم من را پخته‌تر کرد و در «سوران» هم سعی کردم از این تجربه‌ها استفاده بهینه کنم. ضمن اینکه گروه کارگردانی من، خصوصاً دستیار اولم به‌شدت آدم باتجربه‌ای در این حوزه بود و بسیار در پردازش این صحنه‌ها، عمق بخشیدن به آن‌ها و پیچیده کردن میزانسن‌ها کمک می‌کرد. هر چقدر که جلوتر می‌رویم و تجربه‌های من بیشتر می‌شود باز دلم می‌خواهد گستردگی این صحنه‌ها را تا جایی که شرایط تولید مهیا باشد و امکان آن به من داده شود، افزایش دهم.

Sooran2

دوست ندارم در یک ژانر مشخص درجا بزنم

*ساخت «سوران» بعد از «سیاوش»، «هم بازی» و «نوار زرد» که هر یک ویژگی‌های تماتیک و فرمی مختص به خود را دارند، حکایت از آن دارد که شما قصد ندارید در یک ژانر خاص محدود بمانید. ژانر مورد علاقه شما کدام است و آیا این اتفاق ناشی از شرایط ایجاد شده بوده یا انتخاب کرده‌اید؟!

پیش از آنکه کارگردانی آثار داستانی را برای ادامه حیات در سینما انتخاب کنم، به طور جدی کار تدوین و مستندسازی انجام می‌دادم. از جایی که وارد کارگردانی فیلم داستانی شدم، فکر کردم که علاقه‌مند به تجربه در همه ژانرها هستم یعنی سینما را به ذات دوست داشتم و دارم. علاقه‌ای ندارم که در یک ژانر مشخص که ممکن است در آن موفق‌تر هم بوده باشم؛ درجا بزنم.

همیشه دوست داشتم کمدی، پلیسی، درام معمایی و درام تاریخی کار کنم. از میان همه ژانرهایی هم که تا امروز برایم پیش آمده، ژانری را که تا به حال کار نکردم‌، انتخاب کرده‌ام. بسیار علاقه‌مندم که کار کمدی انجام دهم یا در حوزه کودک کار فانتزی یا جدی بسازم و اگر پیش بیاید باز هم تنوع ژانر را در کارهای بعدی‌ام لحاظ می‌کنم.

*بازخورد تماشاگران چگونه بود؟

تا امروز که چند قسمتی از سریال پخش شده است، بازخوردهایی که گرفتم از سوی اطرافیان و یا عواملی بوده که در صحنه حضور داشته‌اند. اقوام و دوستانی هم که نتیجه کار را می‌بینند و با آن‌ها صحبت می‌کنم عمدتاً بازخوردهای مثبتی دارند اما اینکه بازخورد عمومی از مردم ببینیم طبعاً نیازمند گذر زمان است و احتیاج به یک نظرسنجی گسترده در میان عموم مخاطبان و مردم جامعه دارد.