سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۷ شهریور ۱۴۰۴ در ۱۱:۲۳ ق.ظ چاپ مطلب
به بهانه اکران فیلم «آدم فروش»؛

محمود کلاری به داد سینمای ملودرام خواهد رسید؟

Adam-Foroosh1

فیلم «آدم‌ فروش» که در جشنواره فیلم فجر با نام «تابستان همان سال» به نمایش درآمد، بعد از دو سال وارد چرخه اکران عمومی شده است؛ این فیلم چه جایگاهی در جریان سینمای ملودرام ایران دارد و چگونه در حال اکران است؟

به گزارش سوره سینما، فیلم پربازیگر «آدم فروش» بخشی از زندگی و کودکی محمود کلاری کارگردان اثر را به زبان ملودرام روایت می‌کند. در این گزارش به جایگاه این سینما در ایران و تاثیر «آدم‌فروش» در تثبیت و تحکیم ملودرام‌ها خواهیم پرداخت.

تغییر نام فیلم «تابستان همان سال» به «آدم فروش» از جمله سوالات مهمی است که به قول معروف مخاطب اندر خم آن می‌ماند. چرا باید نامی که نمایان‌گر نوعی لطافت و عطوفت شاعرانه است با اسم فیلم‌های شونه تخم مرغی تعویض شود؟ چرا نامی که می‌تواند به خودی خود تداعی‌کننده میل به گذشته و نوستالژی باشد و از همان ابتدای امر نسبت فیلم را با بیننده مشخص کند، باید به یک اسم دو بخشی و سطحی که ارتباطی با هسته اصلی فیلم ندارد، تغییر کند؟ در ادامه گزارش سعی خواهیم کرد به این سوالات پاسخ دهیم.

چرا سینمای ایران به ملودرام نیاز دارد؟

از کشوری که مهد شعر و ادبیات است، انتظاری جز بهره‌مندی از عواطف و احساسات در زبان سینمایش نمی‌رود. ملودرام‌های غالباً با همین موتیف‌ها سر و کار دارند. با بیان احساس و هر آن چیزی که در دل وجود دارد. نمی‌توان فیلم‌های سینمای ایران را دوره کرد و از صدای راوی فیلم «لیلا» دم نزد. صدایی که توسط شخصیت اصلی فیلم یعنی لیلا به گوش می‌رسید. نمی‌توان از تاریخ هنر این مدیوم گفت و از دیالوگ‌های بی‌آلایش و شعرگونه «مادر» یاد نکرد. یا از خستگی و خون در کارهای کیمیایی. همین گزارشی که در حال حاضر مشغول به خواندن آن هستند، با گفتن و ذکر نام‌ها و اسم‌های مذکور بدون مکث به پیش‌روی خود ادامه داده و سعی در تکمیل کردن جملاتش دارد. چرا که ایماژ و تصاویری که از آثار ملودرام در ذهن مانده، احساسات مخاطب و نگارنده را برمی‌انگیزد. زبان ملودرام در سینمای ایران دست‌مایه خوبی برای گفتمان‌های متفاوت است. گفتمان‌های سیاسی، اخلاقی و حتی دینی و معنوی. فیلم «یک تکه نان» اثر کمال تبریزی یا «تولد یک پروانه» اثر مجتبی راعی از نمونه‌های مثال‌زدنی در این باب هستند. اگر فیلم‌ساز و هنرمند به درستی منطق استفاده از ملودرام را در کار خود تشخیص دهد، می‌تواند ارتباط خوبی با مخاطب اثرش بگیرد.

Adam-Foroosh2

ملودرام‌ها در رقابت با کمدی‌ها

در سه الی چهار دهه گذشته، ملودرام‌ها رقابتی تنگانگ با کمدی‌ها داشتند. این رقابت صرفا در گیشه و فروش بلیت خلاصه نمی‌شود. اغلب فیلم‌های ملودرام ظرفیت بیشتری برای به جا ماندن در ذهن مخاطبان داشته و دارند. برخی از آن‌ها در جامعه سینما و مخاطب عام تبدیل به فیلم کالت شدند. «نفس عمیق»، «شب‌های روشن»، «پله آخر»، «چیزهایی هست که نمی‌دانی»، «درخت گلابی»، «کلاس هنرپیشگی»، «لیلا»، «هامون» و الخ. این آثار ورای بحث اقتصادی به کانون هنر در سینمای ایران ارزش بخشیدند. برخی از آن‌ها با اقتباس از آثار ادبی و رمان‌های شناخته شده اعتبار مضاعف برای مدیوم تصویر به وجود آوردند. البته این امر به ضعف آن‌ها در فروش مربوط نمی‌شود. سال ۱۳۸۰ بهرام بیضایی با فیلم «سگ‌کشی» با فروشی معادل ۳۳۰ میلیون تومان پرفروش‌ترین فیلم سال را ساخت. از طرفی این فیلم بسیار مورد توجه جشنواره فیلم فجر قرار گرفت. در مثالی دیگر می‌توان به فیلم‌های «دو زن» ساخته تهمینه میلانی و «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادی اشاره کرد. این دو اثر به ترتیب در سال‌های ۱۳۷۷ و ۱۳۸۹ اکران شدند. اثر تهمینه میلانی توانست در گیشه وقت فروشی نزدیک به ۳۲۰ میلیون تومان داشته باشد. در آن سمت ماجرا فیلم فرهادی در اواخر دهه هشتاد هم در داخل و هم در خارج فروش قابل توجهی داشت. «جدایی نادر از سیمین» در داخل کشور بیش از ۳ میلیارد و در خارج از کشور ۱۹ میلیارد دلار فروخت. این فیلم در خارج از کشور همچنان مورد توجه است. در همین اواخر یکی از بزرگ‌ترین سالن‌های بولونیا در فضایی باز میزبان فیلم فرهادی بود. در آن شب نزدیک به ۵۰۰۰ مخاطب به تماشای این اثر نشستند. به طور کل ۱۰ الی ۱۵ درصد از پنجاه فیلم پر فروش تاریخ سینمای ایران به ملودرام‌ها اختصاص دارد. اما همانطور که گفته شد، عیار این آثار نه در فروش بلکه در ساحت دیگری تخمین زده می‌شود.

Adam-Foroosh

به داد سینمای ملودرام برسیم!

در این مقطع می‌توان به پرسشی که در ابتدای گزارش مطرح شد، پاسخ داد. ملودرام‌ها با تشخیص غلط، با نبود فضای کافی جای خود را به کمدی‌های و سینمای اجتماعی داده‌اند. چه فیلم‌های کمدی و چه غیرکمدی در گیشه بدون گرته‌برداری از سازوکارِ ملودرام جای آثار احساسی را پر کرده‌‌اند. به همین سبب فیلمی با نام «تابستان همان سال» به «آدم فروش» تغییر می‌کند. تا به قول معروف گیشه‌پسند باشد. تا شبه‌کمدی به نظر آید. البته این تاویل کاملا شخصی و به دور از آگاهی کامل از ماجراست. به هر روی در وضعیت کنونی با توجه به مسیری که سینمای ایران در این سال‌ها طی کرده، تاویل و تعبیری جز این نمی‌توان داشت. امیدواریم فیلم گرم و ملودرام آقای کلاری در چنین شرایطی به داد سینمای ملودرام برسد. گرچه یک دست صدا ندارد. این سینما به تلاش بیشتر میرکریمی‌ها، مجیدی‌ها و همه آن‌ها که به درستی از زبان احساسات برای بیان قصه و موقعیت استفاده می‌کنند، نیاز دارد.