سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۵ دی ۱۳۹۲ در ۸:۰۳ ق.ظ چاپ مطلب
بازیگر «خسته نباشید!»:

می‌توانم انتظار کارگردان را برآورده کنم/ علاقه به بازی در نقش منفی

jalal-fatemi1

بازیگر «خسته نباشید» تأکید کرد دوست دارد در آینده نقش‌های منفی بازی کند.

بازیگر «خسته نباشید!» تأکید کرد دوست دارد در آینده نقش‌های منفی بازی کند.

سوره سینما- آبان عسکری: در فیلم سینمایی «خسته نباشید!» همه بازیگران، گونه‌ای از بازی صمیمی و دلنشین را ارائه می‌دهند. گروه بازیگران فیلم و بازی‌های خوبشان از امتیازهای نخستین ساخته دو کارگردان جوان سینمای ایران هستند. جلال فاطمی کارگردان سینما با این فیلم و در اولین تجربه بازیگری‌اش نگاه‌ها را به سمت خود به عنوان یک بازیگر قابل اعتماد جلب کرده. با وی درباره «خسته نباشید!» صحبت کردیم.

به عنوان یک کارگردان وقتی در مسند بازیگری قرار گرفتید به لحاظ سینمایی چه تفاوتی در خود حس کردید؟ می‌توانید به عنوان یک کارگردان که بازیگری را تجربه کرده بگویید که در بازیگری چه دریچه تازهای برای شما باز شد؟

جلال فاطمی: خب اگر فرض کنیم کارگردان و نویسنده، خالق شخصیتی در یک فیلم باشند، بالطبع بازیگر هم مسئول زنده کردن اوست. من هم مثل هر بازیگر دیگر با حجمی از کلمات و توصیفات درون فیلمنامه مواجه شدم و بعد خواسته‌ها و انتظارات سازندگان فیلم برای خلق فیزیکی یک کاراکتر. به زبان ساده، فرق مکانیزمی این دو کار، یعنی کارگردانی و بازی در این است که کارگردان از بازیگر، نقشی را که تخیل کرده، می‌خواهد و بازیگر، یا دقیقا به خواسته‌اش عمل می‌کند و یا با متحول کردن نقش و اضافه کردن به آن، به کارگردان جایزه می‌دهد. من در پروژه سینمایی «خسته نباشید!» این موضوع را فهمیدم که قادر به برآورده کردن انتظارات فیلمساز هستم.

حالا که بازیگری را تجربه کردید شاید بتوانید از منظر جدیدی چالش‌های یک کارگردان با بازیگرش برای رسیدن به نقطه تفاهم را تحلیل کنید. معمولا مسیر شفافی برای تعامل کارگردان و بازیگر وجود ندارد. بیشتر ذهنی و تجربی است  نظرتان درباره ارتباط بازیگر و کارگردان در سینمای ایران و اصولا مبحث «هدایت بازیگر» چیست؟

 همانطور که خودتان به درستی عنوان کردید، مسیر شفافی برای رسیدن به یک تعامل خاص بین فیلمساز و بازیگر وجود ندارد. مثلا در سینمای گیشه چه در ایران و چه در خارج با وجود سوپراستارها، هدایت بازیگر زمین تا آسمان با هدایت بازیگر در سینمای غیر گیشه و یا نیمه گیشه فرق دارد. در مثال اول تعامل‌ها بیشتر از نوع بیزینسی و برنامه‌ریزی‌های دقیق کاری است. در حالیکه در دو مثال بعدی، ارتباطات حسی بیشتر غالب‌اند و تعامل‌ها  بر سر تمام کردن کار بر اساس خواسته مؤلف اثر یعنی فیلمساز است.

jalal-fatemi2
جلال فاطمی و غوغا بیات در نمایی از «خسته نباشید!»

 شما فعالیت سینمایی در خارج از کشور را دارید چه تفاوت ماهوی بین سینمای ما و سینمای غرب به لحاظ اجرا وجود دارد؟

‪ مؤلفه‌های تولید و نمایش پروژه های سینمایی ما تا حدی شبیه مؤلفه های سینمای  شوروی و چین پس از انقلاب‌اند. وقتی برای ساخت و اکران یک فیلم انواع جوازها و تاییدیه ها لازم باشد، آن سینما کمی ماهیت دولتی و ایدئولوژیک پیدا می‌کند. در حالی که در سینمای غرب اقتصاد و بیزینس حرف اول را می‌زنند. در هر دو مثال، کسی که سرمایه را تخصیص می‌کند، انتظار دارد آنطور که مصلحت خودش است مسیر ساخت و نمایش فیلم را تعیین کند. گرچه به نظر می‌رسد، نگرانی‌های آیین نامه‌ای و یا محدود کردن ذهن‌ها بیشتر متوجه فیلمساز دولتی باشد، لیکن یادمان نرود که در سینمای غرب هم نوعی قساوت و بی‌رحمی وجود دارد که ممکن است ظرف یک روز فیلمسازی را از عرش به پایین بکشند. با اینکه اعتقاد دارم بزرگترین شاهکارهای سینمایی تاریخ و مبتذل ترین آنها، حاصل هر دو شِگرد اند، ولی تجربه سال‌های معاصر نشان داده که سبک‌ها و تکنیک‌ها در سینمای غرب با سرعت بیشتری متحول می‌شوند.

 گفته بودید که «خسته نباشید!» نگاه درستی به توریست‌ها دارد. نگاه غلطی که فیلمسازان به توریستها داشت اند از کجا آمده؟ چرا برای تصویر کردن گروهی که آنها را کمتر میشناسیم تلاش مضاعف نمی‌کنیم که تصویر درست‌تری از آ‌ن‌ها ارائه دهیم  فکر می‌کنم هنوز هم بحث تحقیق و پژوهش در سینمای ایران برای بعضیها جدی نیست نظر شما چیست؟

‪ به نکته جالبی اشاره کردید. ببینید، من چیزی حدود چهار سال است که به لطف استاد و دوست گرامم دکتر اکبر عالمی، به عنوان استاد مدعو یا به اصطلاح خارجی‌ها «ویزیتینگ پروفسور» در دانشگاهی تدریس می‌کنم. کلاسهایی داریم در زمینه پژوهش هنر که فقط به زبان انگلیسی‌اند. موضوع تحقیقات و دانستن زبان دوم «یا هر زبان»که زیر بنای ارتباط با فرهنگهای مختلف دنیاست، غالبا در دستور کار ما قرار دارد. چرا؟ برای اینکه اعتقاد داریم دانشجویان فارغ التحصیل ما برای ورود به حیطه حرفه ای کارشان، با یک دنیا طرفند و نه فقط مملکتشان. عصر، عصر اطلاعات است و فراهم بودن ابزار آن. پس چرا خدمات و کالاهای خود را به بازارهای جهان عرضه نکنیم؟ یعنی چرا جهان شمول هم فکر نکنیم؟ برای این که به سؤال آخرتان پاسخ داده باشم، اعتقاد بنده بر اینست که نگاه غلط فیلمسازان ما به توریستها، شاید تا حدی ریشه در نداشتن اطلاعات کافی و تحقیقات محدود فیلمسازان ما داشته باشد. در کنارش، شما میتوانید قطع ارتباط و تعامل سیاسی با اکثر کشورهای دنیا را به آن اضافه کنید.

قبل از «خسته نباشید!» به عنوان یک فیلمساز نگاهتان به سینمای بومی چطور بود؟ تعلق خاطری به این سینما داشتید؟

‪ بله داشتم و دارم. ولی هنوز به آن عادت نکرده‌ام. چون خود را کمال‌گرا می‌دانم، پس همیشه دنبال بهترین ها هستم. ببینید، شرایطی در سینمای ما حاکم است که شبیه هیچ کجای دنیا نیست و آن را از حالت طبیعی خارج می‌کند. هم خوب است و هم بد. به همین دلیل، قضاوت را برای آدم مشکل می‌کند. ولی فیلمها و فیلمسازانی که با صبر و هوشیاری باعث متحول کردن آیین نامه ها و ممیزی‌های دست و پاگیر می‌شوند را دوست دارم. در جمع این آثار، چند فیلم جمع و جور ولی ارزان، همچنین گرانقیمت ولی خوش‌ساخت هستند که آنها را بیش از یکبار دیده‌ام. نام آنها آنقدر مهم نیست اینجا ذکر شوند که بیشتر خصلتهایشان اهمیت دارند. خصلت‌هایی که جزء استانداردهای سینمای بین الملل به حساب می‌آیند: توجه به فرم و محتوا

تأکید بر ویژگی‌های مثبت طبیعت در« خسته نباشید!» را چطور دیدید؟ در فیلم جدیدتان سراغ شخصیتی می روید که بیشترین وابستگی را به طبیعت دارد.از سوژه « طبیعت و ویژگی هایش» و تصویر کردنش در سینما بگویید.

 طبیعت در این فیلم نقش عمده ای را ایفا می‌کند. می‌توانم بگویم یکی از شخصیت‌های اصلی آن است. به همین دلیل خوشحال شدم نقشی شخصیتی در این فیلم به من محول شد که او هم عاشق طبیعت است. متاسفانه آنطور که باید و شاید، در بخش اختتامیه فیلم به آن پرداخت نشد. قطعا سازندگان فیلم دلایل خود را برای توجیه آن دارند. خب من هم نظر شخصی خودم را گفتم. قضیه را بیشتر از این باز نمی‌کنم زیرا دوست ندارم فصل پایانی فیلم لو برود!… بگذریم، عشق به طبیعت در تک تک افراد خانواد من به شدت عیان است. سپری کردن ایام کودکی در شهر سبز بابل و تجربه‌های گشت و گذار در کوه‌ها و بیابانهای اطراف کاشان با دایی عزیزم سهراب سپهری در همان دوران، این ژن را هر چه بیشتر در من تقویت کرده. به طوریکه جزء خاطره انگیزترین لحظات زندگی گذشته من به حساب می‌آیند. من همیشه دلبست طبیعت بودم و هستم. مخصوصا طبیعت وطنم که همرا با یک نوستالژی خاصی نیز هست. به همین دلیل برای نشان دادن آن در فیلم، چه به عنوان بازیگر، چه فیلمساز هیچ مشکلی ندارم. البته فیلمسازی در طبیعت، چالشی است که هر کارگردانی از عهده آن به خوبی بر نمی‌آید. شور و ذوقی خاص می‌خواهد و ایثار. طبعا خروجی آن هم که نمایش صحنه‌ها بر پرده بزرگ سینماست، بسیار شوق برانگیز است و جذاب. در پروژه  آینده بنده، یعنی «پرنده» که نگاهی است به زندگی سهراب سپهری، به حد کافی شاهد نقش طبیعت در آن خواهید بود.

jalal-fatemi3
جلال فاطمی و حسام محمودی در نمایی از «خسته نباشید!»

 نگران نبودید نتوانید از پس نقش بربیایید؟ دو کارگردان این فیلم چگونه برای رسیدن به این کاراکتر به شما کمک کردند؟

‪در لحظه پیشنهاد کار، سعی کردم از زیر آن در بروم. حتی حاضر بودم به عنوان مشاور آستین‌هایم را بالا بزنم در اختیارشان باشم! اما اصرار و تشویق افشین هاشمی که ظاهرا چیزی ورای آنچه که خودم حس می‌کردم، می دید، باعث شد بالاخره به تیم ملحق شوم. تمرینات و روخوانی زیاد کردیم. نهایتا توانستم کاراکتر را از آنِ خودم کنم و به اصطلاح سوارش شوم.

بعضی پیشنهادها هم از طرف خودتان بود درست است؟ از اینکه به طور جدی خودتان را روی پرده در مقام بازیگر دیدید چه حسی دارید؟

فیلمسازی چون کاریست گروهی، تک تک افراد سازنده اش، همواره باید در تعامل باهم باشند. بدون بده بستان، کار جلو نمی رود! از آبدارچی گرفته تا تهیه کننده اش. امیدوارم جواب سؤالتان را داده باشم. و اما در مورد حسم در مقام بازیگر، باید بگویم در آغاز ترس بود. ولی رفته رفته با دیدن نگاه‌ها و چهره های باز مردم پس از نمایش، کم کم به خودم امیدوار شدم.

دوست دارید در فیلم بعدی چه کاراکتری را بازی کنید؟

یک شخصیت منفی ولی کمی دوست داشتنی که تا پایان فیلم، قهرمان فیلم از پسش بر نیاید!

 از اکران «بچگیتو فراموش نکن» چه خبر؟

قطعا سال آینده.

نکته آخر؟

چرا نشسته‌اید؟ دست رفقا و فک و فامیل‌ را بگیرید و بروید «خسته نباشید!» را ببینید!


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>