سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۸ دی ۱۳۹۲ در ۱۰:۲۶ ق.ظ چاپ مطلب
دعای افخمی برای ابراهیم حاتمی‌کیا/

هر مملکتی مثل حاتمی‌کیا داشته باشد، به او می‌بالد

afkhami-hatamikia

بهروز افخمی کارگردان شناخته شده سینما درباره ابراهیم حاتمی‌کیا مقاله نوشت.

بهروز افخمی کارگردان شناخته شده سینما درباره ابراهیم حاتمی‌کیا مقاله نوشت.

سوره سینما- ایسنا نوشت: کتاب «هسته‌ آتشفشانی سینما» که به تازگی رونمایی و در نشستی نقد شده است،‌ شامل مجموعه مقالاتی از بهروز افخمی است که یکی از آن‌ها درباره ابراهیم حاتمی‌کیا کارگردان سینما است. افخمی در این مقاله نوشته است: «حضرت ابراهیم حاتمی‌کیا! گفته بودی که اگر چیزی درباره‌ فیلم‌هایت بنویسم خوشحال خواهی شد‌، و باید بدانی که تعارف آمد و نیامد دارد. البته من واقعا مطمئن نیستم که خوانده شدن این سطور برای فیلم‌سازی مثل تو سودی داشته باشد‌، همان‌طور که مطمئن نیستم توصیف چگونگی و چرایی شکوه و مهابت پرواز یک عقاب جوان‌، روی خود جناب عقاب تاثیر مفیدی بگذارد. عقاب‌ها احتمالا بهتر از هر مفسری به ظرایف و علل عظمت و هیبت پرواز خویشتن آگاهی دارند و خوب می‌دانند که جوهر توانایی خدادادشان بالاخره توضیح‌ناپذیر است. فیلم‌سازان توانا نیز می‌دانند که «قبول خاطر و لطف سخن‌، خداداد است»، یعنی قدرت هر هنرمندی – در تحلیل نهایی- به جوهر توضیح‌ناپذیری مربوط می‌شود که البته نزد همه کس به یک اندازه تقسیم نشده، همان طور که زیبایی و هوش و قدرت بدنی نیز بین بنی‌بشر به تساوی سهم نشده است و آن فعال مایشاء هرچه بخواهد به هر کس که بخواهد می‌بخشد.

حتما این را نیز می‌دانی که نعمت‌های خداوند می‌توانند مثل تیغ دو دم باعث خسران و ویرانی آدمی‌زادگانی شوند که ظرفیت کافی برای استفاده از آن‌ها را در جهت اکمال ندارند. همچنان که زیبایی برای بسیاری از فرزندان آدم مایه‌ی فسادپذیری و تباهی بوده است و هوش فراوان در افراد کثیری باعث بروز شرارت و شیطنت گشته‌، توانایی‌های هنری در اغلب موارد به خدمت زورمندان و زراندوزان و ظالمان درآمده و مایه‌ی تشدید انحطاط عالم «ظاهر» و انکار هرچه جدی‌تر «غیب» شده است. این هیچ جای حیرت ندارد،‌ زیرا که تنها ملاک برای سربلندی حقیقی انسان‌، پرهیزکاری است نه هوش یا زیبایی یا هنرمندی‌، و این برتری‌ها نزد صاحبان بصیرت مایه‌ی نگرانی و احساس مسئولیت است نه دلیل فخر فروشی و نخوت. و تو این را خوب می‌فهمی‌، وگرنه در جواب آن مصاحبه‌گر که پرسید احساس‌ات در هنگام دریافت جایزه چیست،‌ نمی‌گفتی:«احساس عذاب».

افخمی این مقاله را این‌طور ادامه داده است: «حالا چرا من این حرف‌های بزرگ‌تر از دهانم را برای مثل تویی می‌گویم که از من داناتری؟ راستش را بخواهی به در می‌گویم که دیوار بشنود‌، یعنی دوست دارم در تحسین کارهای تو هرچه بیش‌تر سخن از «هنر دینی» به میان آید‌، زیرا احساس می‌کنم بعضی از علاقه‌مندان فیلم‌هایت از آن‌ها به نحوی تمجید می‌کنند که بوی انکار تلویحی و غیرمستقیم جنبه‌ی دینی را دارد. می‌دانی که بسیاری از دوست‌داران سینما علاقه‌ای به هنر دینی احساس نمی‌کنند و مثل همه‌ی کافران‌، دیگران را داخل در کیش خود می‌پندارند. پس آگاه یا ناآگاه سعی می‌کنند تو و دیگر هنرمندان مسلمان را به سوی تصورات بی‌خویشتن خویش از هنر بکشانند و اگر روی تو هیچ تاثیری نگذاشته باشند،‌ در مورد بعضی از ما چندان بی‌تاثیر هم نبوده‌اند، مثلا تو را با هوارد هاکز یا ساموئل فولر مقایسه می‌کنند که از جهت لحن و شیوه‌ی بیان این دو فیلم‌ساز مقایسه‌ی بی‌راهی هم نیست، اما یک نکته‌ی باریک را اعتراف نمی‌کنند و آن اینکه فیلم‌های تو – یا حداقل «دیده بان» و «مهاجر»- از اکثر فیلم‌های فولر که فیلمساز توانایی هم هست‌، بهتر و محکم‌تر ساخته شده، حتی می‌شود ادعا کرد که توانایی‌های بالقو‌ه‌ی تو از هاکز هم بیش‌تر است، زیرا شناختی که ما از هاکز داریم بعد از شکفتگی کامل شخصیت او و در اثر تماشای ده‌ها فیلمی که در طول چهل و چند سال فیلم‌سازی به وجود آورده حاصل شده است. مقایسه‌ی «حاتمی کیای جوان» با «هاکز» اگر از روی انصاف باشد‌، باید با توجه به فیلم‌های اولیه‌ی هاکز صورت بگیرد و اطمینان داشته باش در چنین مسابقه‌ای باز هم تو برنده خواهی بود و لابد احساس عذاب بیش‌تری خواهی کرد. پس اگر کسی به تو گفت که فیلم‌هایت حال و هوای «هاکز»ی دارد و توصیه کرد که فیلم‌های این فیلم‌ساز را ببینی هم حرفش را جدی تلقی کن و هم توصیه‌اش را بپذیر‌، اما توی دلت به خودت یادآوری کن که از هاوکز تواناتری و می‌توانی خیلی بهتر باشی. در این مورد به شناخت من اعتماد کن،‌ چون من اگر گوهرتراش خوبی نباشم‌، گوهرشناس خبره‌ای هستم؛ یعنی خوب می‌دانم که درباره‌ی چه چیزی حرف می‌زنم و اگر احیانا از میان سینمایی بنویس‌های وطنی کسی در مورد ارزیابی فیلم یا فیلم‌سازی با من مخالف باشد،‌ به احتمال زیاد این اوست که اشتباه می‌کند.

اصلا «هاکز شدن» برای خود هاکز باعث افتخار است نه کس دیگر. یعنی بعد از اینکه فیلم‌سازی مثل هاکز حادث شد و تحقق کامل پیدا کرد،‌ دیگر ظهور یک هاکز جدید نه تنها حیرت‌انگیز نیست و لطف و مفهوم چندانی ندارد،‌ بلکه آدم را به یاد سخن مرحوم مجتبی مینوی می‌اندازد که می‌گفت: «برفرض شدی سعدی‌، وجود مکرری خواهد بود.» می‌دانی که وجود حقیقی مکرر نمی‌شود و هر دورانی رنگ و بو و حال هوای خاص خودش را دارد.

هر هنرمندی که می‌خواهد فرزند زمان خویشتن باشد نمی‌تواند به این ببالد که کار استادش را مو به مو تقلید می‌کند و از او هیچ چیز کم ندارد،‌ چه رسد به هنرمند زمانه‌ی ما که زمانه‌ی بی‌نظیری است و باید «عصر خمینی» نامیده شود. این دوران،‌ دوران زنده شدن مردگان،‌ دیوانه شدن عقلا و پهلوانی کردن جبونان به مدد دم مسیحایی آن سید فرشته خوست و هنرمند این زمانه در معرض درک عوالم و احوالی قرار داشته که پیش از او کسی توفیق درک آن‌ها را به دست نیاورده است. پس هنرمند این عصر شوریده‌ی حیرت‌زا می‌تواند و می‌باید از استادان خویش پیش بیفتد.»

این کارگردان سینما در ادامه مقاله خود اظهار کرده است: «یک نکته‌ی دیگر را هم بگویم و آن اینکه جسته و گریخته شنیده‌ام که گفته‌اند حاتمی‌کیا فقط در ارتباط با جنگ فیلم می‌سازد و موضوع و محدوده‌ی کارش وسیع نیست و اندرز داده‌اند که حالا وقت آن رسیده که دست از جنگ و حوالی و حواشی آن برداری و به موضوعات دیگر بپردازی. می‌دانم این حرف‌ها روی تو تاثیر ندارد و کسی که زندگی واقعی خود را با انقلاب و در متن جنگ پرنعمت منتج از آن آغاز کرده‌، نمی‌تواند آن سال‌های پربرکت و دریغ انگیز را فراموش کند،‌ اما می‌خواهم یادآوری کنم که بزرگ‌ترین استادان فیلم‌سازی نیز اغلب موضوعات محدود ومشخصی را دست مایه قرار داده‌اند. هیچکاک در تمام عمر فیلم‌سازی خود چیزی جز فیلم‌های دلهره آور و جنایی نساخت و اکثریت آثار فورد را فیلم‌های وسترن یا جنگی تشکیل می‌دهد. هاکز نیز تقریبا تمام عمر فیلمسازی خود ر ا با انواع فیلم‌های وسترن یا حادثه‌ای گذراند. حتی بعضی از فیلم‌سازان بزرگ عادت داشته‌اند که یک فیلم بخصوص را با یک داستان واحد هرچند سال یک بار‌، با بعضی تغیرات و عنوانی جدید‌، دوباره بسازند و از این کار در بسیاری موارد نتایج خوبی گرفته‌اند،‌ یعنی در بار دوم یا سوم فیلم کردن یک داستان موفق شده‌اند که کاری بزرگ و بی‌نقص و به یادماندنی به وجود بیاورند.

گذشته از این‌، فیلمسازی درباره‌ی «جنگ» در ایران حکم خاصی دارد و به یک معنی‌،تاریخ دوران جدیدی از این مملکت با انقلاب و جنگ ناشی از آن آغاز می‌شود. ملت ما در جنگ هویت جدیدی پیدا کرد و تصور نوینی از خویشتن و دنیا به دست آورد، اما اگر قرار باشد انسان جدیدی که در طول جنگ در این مرز و بوم متولد شده تکثیر شود و پابرجا بماند، می‌بایست خاطرات آن حماسه‌ی عظمی و توصیف‌ناپذیر تجدید شود و در ذهنیت فرهنگی مردم ما ته نشین گردد. برای انجام این کار بزرگ‌، امید ما به فیلم سازان وفاداری مثل توست که حسرت قاطعیت آن روزهای از دست رفته را در دل‌های ما زنده می‌کنند و ما را بیدار و منتظر نگه می‌دارند. پس دست از جنگ برندار که این حادثه‌ی افسانه‌ای در فیلم‌های بزرگی که در آینده خواهی ساخت می‌تواند به افسانه‌ای تبدیل شود حقیقی‌تر از واقعیت و الهام بخش همه‌ی آن‌ها که امروز و در آینده انتظار«ایام الله» را می‌کشند؛‌ یعنی آرزو دارند یکی از آن سواران سهمگین باشند که به روز حادثه با تازیانه‌ی خویش توسن فلک را رام می‌کنند.

حرف فراوان است و مجال من کوتاه. قبلا گفته‌ام و از تکرار آن ابایی ندارم که هر مملکت کافی است فقط یک فیلم ساز مثل تو داشته باشد تا به خاطر آن به خود ببالد و به دنیا فخر بفروشد، اما ما فقط یک مملکت نیستیم،‌ بلکه پیش قراولان امتی یک میلیارد نفری هستیم. همین لازم می‌آورد که بیش از یک فیلم‌ساز مثل تو داشته باشیم. پس فقط می‌توانم دعا کنم که خدا زیادت کند،‌ یعنی عمرت را طولانی و پربرکت قرار دهد و از امثال تو فیلمسازان دیگری نصیب ما بفرماید.»