سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۶ تیر ۱۳۹۰ در ۳:۴۱ ب.ظ چاپ مطلب

مروری بر قسمت ۳۵ مختارنامه / دلیران ایران

مروری بر قسمت 35 مختارنامه / دلیران ایران

سوره سینما : در این یادداشت مروری داریم بر قسمت سی و پنجم مختارنامه که در اولین جمعه تابستان ۱۳۹۰ از شبکه یک سیما پخش شد

سوره سینما : در این یادداشت مروری داریم بر قسمت سی و پنجم مختارنامه که در اولین جمعه تابستان ۱۳۹۰ از شبکه یک سیما پخش شد

«دلیران ایران » یکی از قسمت های تقریبا مهم و زیبای مختارنامه محسوب می شد که مهم ترین نکته آن دچار شدن بخشی از سپاه مختار به «تعصب عربی » بود و همان گونه که دیدیم ، عواقب جبران ناپذیری برای سپاه مختار (بودن مختار ) در پی داشت . در ابتدای این قسمت چنان که دیدیم ، جاسوس آل زبیر به دستور احمدبن شمیط ، گوش و چشم و زبانش را برید و راهی سپاه آل زبیر شد ، که دیدن این منظره روحیه سپاهیان آل زبیر را تضعیف کرد و پس از آن «مهلب » در ادامه ی تلاش برای ایجاد تفرقه میان سپاه عرب ها و ایرانیان ، فردی را برای صلح نزد سپاه مختار فرستاد ، که سرانجام به نتیجه مطلوب رسید .

امان از فیلمنامه …

اگر خاطرتان باشد ، از همان قسمت های ابتدایی این سریال ، همه بحث و جدل ها روی سکته های فیلمنامه اش بود . فیلمنامه ای فاخر که دست اندازهای زیادی دارد و تکه کلام هایی که در عین خنده دار بودن ، مخاطب را حقیقتا عصبانی می کرد و می کند . از ذکر مثال های آن صرف نظر می کنیم زیرا بارها در یادداشت های گوناگون به آن اشاره شده و همه به خوبی متوجه آن جملات یا کلمات ناهمگون می شوند . از این دست اندازها که بگذریم ، انتقاد دیگری که بر فیلمنامه این سریال وارد است ، صحبت کردن همه به یک فرم و در یک قالب است . همه ما می دانیم که میرباقری دیالوگ نویس تاریخی قهاری است ، اما حقیقاتا بپذیریم که اگر مختار با آن کلمات برای مردم بی سواد کوفه خطبه بخواند ، یک نفر هم معنی آن را نمی فهمد !

میرباقری ، چنان محو قلم فاخر خود شده ، که موقعیت شهر و مخاطبان را فراموش کرده و یک نفس ، کوبنده می نویسد . منطقی و حقیقی آن است که ، مردم کوچه و بازار طرز دیگر سخن بگویند ، مختار در مسجد و در هنگام طرح مسایل استراتژی با فرماندهانش طور دگر سخن بگوید و … .

اوج کلام جدالی میرباقری در چند قسمت پیش ، یعنی معرکه «ناریه » و «ماریه » به چشم آمد . و حقیقتا تحسین برانگیز بود !

آقای کارگردان ، ما می دانیم که شما قلم محکمی دارید ، اما یادتان باشد ، هر سخن جایی و هر نکته …

تا نوشتار بعدی و به امید دیدن «مختار » در «مختارنامه » ، بدرود.


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>