سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۳۰ فروردین ۱۳۹۵ در ۱۲:۳۵ ب.ظ چاپ مطلب

قهرمان و ضد قهرمان در «بادیگارد»

badigard

بادیگارد در فیلم «بادیگارد» قهرمان اصلی حاج حیدر ذبیحی(پرویز پرستویی) است. اما پرسش اساسی این است ضد قهرمان فیلم بادیگارد کیست؟ حاج حیدر با چه کسی اختلاف و تقابل دارد؟ مشکل اصلی حاج حیدر با چه کسی است؟

به گزارش سوره سینما، خبرگزاری تسنیم در یادداشتی به نقد فیلم سینمایی «بادیگارد» پرداخت:

دنیای سینمایی حاتمی‌کیا در تقابل بین امر واقعی با امر آرمانی است. حاتمی‌کیا  بواسطه رشد در فضای جبهه و جنگ و انسان‌های والامقام نسل پیشین در اندیشه خود همواره آن انسان‌های آرمانی را همراهی می‌کند و همواره در پی جستجو ارزش‌های مردان خدایی گذشته در واقعیت امروز است. بنظر می‌رسد او شرایط اجتماعی پیرامون خود را با معیارهای گذشته خود می‌سنجد و داستان وقتی در ذهن او از نقطه‌ای شکل می‌گیرد که این درگیری و تنش ذهنی به اوج خود رسیده باشد.

جدال بین آرمان و واقعیت

اما ویژگی ممتاز سینمای او این است که این تقابل و چالش ذهنی که درگیر آن شده است و احتمالا در ذهن خود با آن جنگ و دعوا دارد را وقتی نمود عینی و فیلمیک پیدا می‌کند که تبدیل به یک امر دعوت کننده به تعامل-نه تقابل- برای مخاطب می‌شود. او دعوت به تامل و گفتگو در مورد درگیر‌ی‌های ذهنی خود با جامعه امروز دارد.

بنظرمی‌رسد اصلی ترین انگیزه بیان حاتمی‌کیا بخاطر شکاف بین نسلی که بین نسل آرمانی خود با نسل امروزی دارد، او را دچار جوشش و تکاپو برای بیان کردن است. او مخاطب را به محاکات یک مسئله جدی و بغرنج می‌کشاند، او را مواخذه می‌کند، یقه مخاطب را می‌گیرد و از او پرسشگری می‌کند، حتی او را متهم می‌کند. اما در انتها به همان مخاطب عزت و روحیه مقاومت و ایستادگی می‌دهد. اوج چنین رویکردی در فیلم آژانس شیشه‌ای است، اما بادیگارد اثری است که در آن مولفه‌های سینمایی حاتمی‌کیا در آن بوضوح سهم و حضور جدی دارند.

ژانر حادثه‌ای و شروع و پایان غیر قابل پیش بینی

«بادیگارد» در ژانر حادثه‌ای روایت می‌شود در ژانر حادثه ای ماجرای اصلی و داستان نهایی عمدتا بر محور یک رخداد غیرقابل پیش بینی شکل می‌گیرد. شروع و پایان غیر قابل پیش بینی فیلم بادیگارد شروع و پایان‌های بسیار نفس گیر و مهیجی است؛ درست همان چیزی که سینمای ایران برای جذب مخاطب کم دارد و چنین شروع و پایان‌های جذابی را هم در فیلم‌های قبلی حاتمی کیا کمتر شاهد بودیم.

بخش میانی فیلم که رگه‌های از حادثه و تعقیب و گریز را داراست، اما عمده پرده میانی فیلم جایی است که با چالش‌های درونی حاتمی‌کیا سر و کار داریم. از طرفی بخش میانی فیلم کمی پرگو بنظر می‌رسد و اگر برخی صحنه‌های تعقیب و گریز نبود، فیلم کلا از ریتم می‌افتاد و آمادگی لازم برای پایان طوفانی را پیدا نمی‌کرد. تعدد شخصیت‌ها و خرده داستان‌های نه چندان جذاب و تکراری(مثل معلم بازی‌های همسر حیدر یا خرده داستان ازدواج میثم زرینی(بابک حمیدیان) با نامزدش) روند روبه جلوی جذابی را برای داستان ایجاد نمی‌کند و براحتی می‌توانست بخش میانی فیلم با یک تدوین مجدد بدون اینکه به داستان فیلم آسیبی برسد کوتاه تر شود.

اما آنچه که سینمای قهرمان‌ محور حاتمی‌کیا را خاص و متمایز می‌کند، نحوه مبارزه قهرمان فیلم است. در سینما قهرمان محور همیشه پروتاگونایست‌ها (قهرمان اصلی) با آنتاگونیست‌(ضد قهرمان اصلی) در صورت شخصیت‌هایی با همدیگر در تقابل و درگیری هستند و این شیوه داستان گویی قهرمانانه شیوه بسیار جذابی است که از روزگار کهن تا به امروز جریان داشته است.

ضد قهرمان فیلم بادیگارد  کیست؟

در فیلم بادیگارد قهرمان اصلی حاج حیدر ذبیحی(پرویز پرستویی) است. اما پرسش اساسی این است ضد قهرمان فیلم بادیگارد  کیست؟ حاج حیدر با چه کسی اختلاف و تقابل دارد؟ مشکل اصلی حاج حیدر با چه کسی است؟ آیا ضد قهرمان فیلم دکتر صولتی(محمود عزیزی)  شخصیت سیاسی است که ترور می‌شود؟ این شخصیت در فیلم خاکستری معرفی‌ می‌شود که به نوعی بازیچه دست مشاور خود برای جلب توجه مردم برای پیروزی در انتخابات است، این عمل پوپولیستی هم در صحنه ترور هم در بیمارستان به توصیه مشاورش توسط دکتر صولتی انجام می‌شود. اما باز همین دکترصولتی است که استاد و راهنما میثم زرین(بابک حمیدیان) است و امثال او خدماتی برای نظام انجام داده‌اند و شاگردانی تربیت کرده‌اند، هرچند که آقازاده‌هایی دارند که در ختم پدرشان گردنبند طلا برگردن دارند و ابروهای خط خورده و این‌ها همان نشانه‌هایی است که حاج حیدر برای خستگی‌اش از شخصیت‌های سیاسی بیان می‌دارد.

ضدقهرمان دیگر نیروی امنیتی(فرهاد قائمیان) بر روی ویلچر نشسته در دخمه خود به دنبال مقصر ماجراست و با تحلیل‌هایی که دارد حاج حیدر را مقصر اصلی می‌کند. اما او نیز در حال انجام وظیفه خودش است و برخی از نظراتی که دارد، بنظر درست و بجا می‌آید.

دو ضد قهرمان دیگر در فیلم می‌توانستند پرداخت بسیار جدی‌تر و بیشتری داشته باشند.یکی نیرو‌های افراطی که اول فیلم بصورت انتحاری عملیات ترور را انجام می‌دهند و دوم نیروهای جاسوسی و تروریستی که آخر فیلم قصد جان دانشمند هسته‌ای میثم زرین را دارند. در جامعه ایران هم تقریبا مردم با این دو طیف دشمن آشناست و کارگردان مبتنی بر پیش‌ فرض‌های ذهنی مخاطب این دو گروه استفاده کرده است و عامدانه به سمت پرداخت بیشتر از چنین ضدقهرمان‌هایی نرفته است.در حالیکه می‌توانست با پرداخت و دادن سهم بیشتر به نیروهایی که قصد ترور را دارند فیلم را یک تریلر مهیج و جذاب تبدیل کند و جدال قهرمان داستان حاج حیدر با نیروهای ضدقهرمان، شکل منسجم‌‌تری به خود بگیرد. اما حاتمی‌کیا عامدانه چنین کاری را انجام نمی‌دهد.چرا؟

نادیده گیری اصل سینمای قهرمان‌محوری

با اندکی تامل در فیلم بادیگارد شخصیت مشخصی برای ضد قهرمان فیلم نمی‌توانیم پیدا کنیم، هرچقدر فیلم یک قهرمان ملموس و قابل درک دارد، اما ضد قهرمان فیلم  ابهام دارد، شاید مجموعه ای از موارد گفته شده بالا در تقابل با قهرمان اصلی فیلم ‌باشند، اما هیچکدام به تنهایی مصداق واحد ضدقهرمان فیلم‌ نمی‌شوند. مشکل حاج حیدر دقیقا چیست؟ او با چه چیز در حال مبارزه و جنگ است؟ دلیل بی‌خوابی‌ها و آشفتگی‌های او چیست؟

ضرورت حضور ضدقهرمان از اصول داستان‌گویی فیلم‌های قهرمان‌محور است، اما حاتمی‌کیا عامدانه این اصل را نادیده می‌گیرد و ضدقهرمانی برای قهرمان فیلمش تعریف نمی‌کند و این یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد سینمای حاتمی‌کیا است چرا که بیش از هرچیز برای او دغدغه‌ها و آرمان‌های قهرمان‌ش ارزش دارد که باید مورد توجه و محور فیلمنامه قرار بگیرد. این آرمان‌ها چون انقلابی و پیشرو هستند توسط دیگران درک نمی‌شود و قهرمان داستان دچار بحران و تقابل اعتقادی با افراد دیگر می‌شود.

ویژگی‌های مشترک قهرمان‌‌های فیلم‌های حاتمی‌کیا

به فیلم های دیگر حاتمی کیا که اتفاقا نقش قهرمان آن را پرویز پرستویی دوباره بازی کرده است، مروری گذرا بکنیم. در فیلم آژانس شیشه‌ای هم ضدقهرمان مشخصی وجود ندارد. در نگاه بیرون از فیلم اگر داستان تعریف شود مردی بر روی مردم داخل آژانس هواپیمایی اسلحه می‌کشد و آنها را گروگان می‌گیرد تا بلیط سفر به خارج دوست‌ش را تامین کند.حتما همه خواهند گفت مرد گروگان گیر آدم بده داستان است. اما حاج کاظم قهرمان فیلم است. در سکانسی که اسلحه را از دست سرباز می‌گیرد در یک میزانسن و دکوپاژ هوشمندانه حاج کاظم در حالتی که مردم پشت او هستند و درست حالت محافظ مردم را دارد. اما همان حاج کاظم محافظ، مردم داخل آژانس را دائما استنطاق می‌کند، اما اسلحه او رو به مردم نیست، پرسش پیش می‌آید حاج کاظم قهرمان فیلم با مردم در حال مبارزه است یا گفتگو؟ حاج کاظم فرصت می‌خواهد تا حرف عباس را بزند یا حق عباس را بگیرد؟ حاج حیدر فیلم بادیگارد هم در حال پرسشگری از مافوقان خود برای زوال ارزش‌هاست.

یا در فیلم به نام پدر مهندس شریفی پدری که می‌خواهد دختر خود را نجات دهد یا در فیلم موج مرده مرتضی قهرمانی که اینبار مجادلاتی با پسر خود دارد و  پای اعتقاداتش ایستاده است و از سر استیصال به ناو وینسنس مشت می¬کوبد و بعد بابت این کار مؤاخذه میشود. اشتراکات فراوان شخصیتی بین حاج کاظم، مهندس شریفی، حاج مرتضی، حاج حیدر وجود دارد و اصلی‌ترین آن پایبندی به ارزش‌های اعتقادی‌شان است.

شکاف بین نسلی

بیش از همه توجه حاتمی‌کیا به شکاف بین نسل‌ها در فیلم‌هایش است. در دو فیلم آژانس شیشه‌ای این شکاف بین قهرمان فیلم با مردم جامعه است. در فیلم موج مرده و به نام پدر این شکاف بین نسلی بین قهرمان داستان با فرزندان‌ش است، در فیلم بادیگار باز حاج حیدر از شکاف آرمانی و عقیدتی بین خود و سیاست‌مداران رنج می‌برد و وقتی از آن فاصله می‌گیرد، با شکافی عمیق‌تر بین خود و میثم زرین مواجه می‌شود. قهرمان‌ها دائما در حالت چالش و ناثباتی بسر می‌برد، دلیل بی‌خوابی و آشفتگی‌های حیدر ذبیحی اعتقاداتی است که بخاطر آن محافظ شده است اما آن اعتقادات در بین دیگران رنگ باخته است می‌خواهند او را بادیگارد کنند، اما او مبارزه و ایستادگی می‌کند.

حاتمی‌کیا بیش از هرچیز بنظرم فیمساز اجتماعی است که واقعیات اجتماعی را خوب ‌می‌شناسد و شکافی که بین نسل آرمانی خود با نسل امروز وجود دارد را دائما رصد ‌می‌کند و آنها را غالب داستان‌های سینمایی روایت می‌کند. این شکاف بین نسلی بین ارمان‌های دیروز انقلاب با واقعیت‌های روز جامعه محور اصلی تمامی فیلم‌های حاتمی‌کیا است و جالب است که حاتمی‌کیا خیلی سرسخت‌تانه پای مواضع انقلابی گذشته‌اش ایستاده است و خیلی اوقات بخاطر آن متهم ‌هم می‌شود، درست مثل شخصیت‌های فیلمش.

در فیلم از کرخه تا راین سیلی که سعید(علی دهکردی) به همرزم سابق درمانده ‌خودش می‌زند، که می‌خواهد پناهنده بشود، نشان¬دهندۀ سیلی حاتمی¬کیا به صورت هرکسی است که بخواهد از ارزش¬های انقلاب اسلامی پا پس بکشد و بعد از ۲۳ حاتمی‌کیا با اینکه حاج حیدر را دچار شک و تردید در برخی آرمان‌های از دست رفته درشخصیت‌های سیاسی نظام می‌کند، اما وقتی یک نسل امروزی مثل الیاس(پدرام شریفی) که قرار است داماد او بشود، از ارزش‌های انقلاب و محافظت از نظام می‌خواهد پا پس بکشد،حیدر به او سیلی محکمی ‌می‌زند و می گوید دختر به او نمی‌دهد.

حضور نیروهای امنیتی که در هم فیلم بادیگارد هستند و هم در فیلم آژانس شیشه‌ای و در هر دوی آنها نیرو‌هایی امنیتی تحلیل جامع و شناخت کاملی از شرایط و آدم‌ها ندارند و نشانه‌های بسیار مشترکی دیگر در بادیگارد با فیلم‌های‌ درخشان گذشته او وجود دارد، که می‌تواند محل بحث و تامل‌ بیشتر باشد که در این اندک مجال پرداخت به همه آنها نیست.

همه چیز هوشمندانه و دقیق در فیلم‌های حاتمی‌کیا جایگذاری شده است. او با اینکه سراغ موضوعات بسیار ملتهب و خط قرمزی ‌می‌رود، اما به عنوان پاسداری دغدغه‌مند از ارزش‌های انقلابی با طرح مشکلات اساسی و مهم و نقد درون گفتمانی برای محافظت از نظام نه تنها آسیبی به ارزش‌های نظام و انقلاب وارد نمی‌کند بلکه آن ارزش‌ها راتثبیت شده و با افتخار برای نسل امروز معرفی می‌کند تا به پای آن ایستادگی کنند.