سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۳۰ دی ۱۳۸۸ در ۸:۰۷ ب.ظ چاپ مطلب
آسيب شناسي «سوره سينما» پيرامون «نقد» در سينماي ايران

نقد، ابزاری برای درک‌پذیری زمانه ما

نقد، ابزاري براي درك‌پذيري زمانه ما

سوره سینما: وظیفه منتقد بازشناسی، ساده‌سازی و کشف جوهره فیلم است؛ کشف جریانی که گاه از چشم هنرمند نیز دور می‌ماند؛ یافتن راه‌های هرچه بیشتر برای ارتباط میان اثر و مخاطب

سوره سینما: وظیفه منتقد بازشناسی، ساده‌سازی و کشف جوهره فیلم است؛ کشف جریانی که گاه از چشم هنرمند نیز دور می‌ماند؛ یافتن راه‌های هرچه بیشتر برای ارتباط میان اثر و مخاطب

۱ـتاریخ نقد، پیشینه‌ای هم‌ عرض تاریخ اندیشه انسانی دارد. همزمان با ارایه هر دیدگاه نوین از سوی هر اندیشمند و هر هنرمندی، منتقد هم حضور داشته است. اگر بپذیریم که هر آنچه امروز – حداقل در عرصه هنر سینما – می‌شناسیم، برگرفته از اندیشه‌های صاحبان تفکر در گذشته های دور تفکر بشری است و این که صاحبان خرد آن دوره با همه تفاوت‌ها و تناقض‌هایشان در روی آوری به نقد و دیالوگ و چالش فکری، مشترک بوده‌اند به دیرینگی نقد – همپای هنر – آگاه می‌گردیم. این حرکت دوشادوش، هم‌اکنون نیز در خاستگاه هنر فیلم – مغرب زمین – ادامه دارد و همراه عوامل دیگر، رسالت خود را در اعتلای این هنر به انجام می‌رساند.

۲ـاما در بین ما چه؟ در شرایطی که – به دلایل متنوع – راه رشد اندیشه انتقادی بسته می‌شود، باورهای سنتی بدون هیچ انتقادی پذیرفته شده و مناسباتی شکل خواهد گرفت که با نیازهای این زمانه همسویی ندارند. این امر از امکان تفاهم و کارایی تعامل – این نیاز بنیادین هنر – خواهد کاست؛ نابخردی جای شیوه‌های عقلانی را خواهد گرفت و نقد، جای خود را به حُب و بغض‌ها خواهد سپرد.

۳ ـاما چه نیازی داریم به نقد و منتقد؟ جمعی خود را بی‌نیاز از نقد می‌بینند؛ که یا کاستی‌ای در خود سراغ ندارند (که این خود، بزرگترین کاستی است) و یا آرمان بلندی برای خود ترسیم نکرده‌اند (آنچه عامل اصلی رکود و سکون تلقی می‌شود).

بخشی‌نگری، قضاوت براساس عواملی خارج از ماهیت هنر، عدم اعتدال و بی‌انصافی، مواردی هستند که در نبود نقد، حاکم خواهند شد. مساوی دانستن نقد عملکرد با کاهش شأن و جایگاه هنری، سبب موضع‌گیری در مقابل نقد و به بیان صریح‌تر، منتقد می‌شود. قبول نقد و ردّ منتقد نیز بیشتر به سبب تفرعن و نقد‌گریزی انجام می‌پذیرد تا احساس بی‌نیازی؛ چرا که پذیرش یک امر تجریدی (یعنی نقد) بدون ما به ازای بیرونی آن (یعنی منتقد) ساده‌ترین کاری است که می‌تواند توسط فرد نقد‌گریز صورت پذیرد. در این مسیر، مقولاتی همچون «نسبی بودن اندیشه»، نظریه‌هایی مبتنی بر «تأویل‌پذیری اثر هنری»، این توقع که منتقد دانش و تجربه‌ای فراتر از سطح موجود فیلم در بین ما داشته باشد و دیگر موارد مشابه، فقط بهانه‌هایی برای توجیه این گریز خواهد بود.

۴ ـمنتقد چه می‌کند؟ قضاوت؟ نمره‌گذاری دیکته کارگردان، نویسنده و عوامل یک گروه فیلمی؟ اعلام خوب و بد و قوی و ضعیف بودن یک اثر هنری؟ تعیین تکلیف برای هنرمند؟ تمسخر کارگردان مدعی و خود بزرگ‌بین؟ حمایت از هنرمندان جوان؟ مقابله با جریان‌های هنری روز؟ کند و کاو در پیشینه کارگردان؟ تفحص در نیش‌های سیاسی کارگردان در لابه‌لای حرف‌ها و حرکات بازیگران؟ پاسخ کوتاه است: هیچ‌کدام!

وظیفه منتقد؛ بازشناسی، ساده‌سازی و کشف جوهر هنری یک فیلم است؛ کشف جریانی است که گاه از چشم هنرمند نیز دور می‌ماند؛ یافتن راه‌های هرچه بیشتر برای ارتباط میان اثر و مخاطب است. منتقد، وجدان آگاه و تیزبین هنر برای درک و تعالی آثار هنری است. او بر آن چیزهایی انگشت می‌گذارد که پشت «خسته نباشید» گفتن‌های معمول آشنایان، پنهان می‌ماند. او وظیفه دارد و بازخورد اثر هنری را به صاحب اثر بازگرداند.

۵ ـ«تعصب» در میانه تعامل هنرمند و منتقد چه جایگاهی دارد؟ به باور «اریک فروم» باید متعصب را شخصی توصیف کنیم بسیار خودشیفته که به جهان بیرون، بستگی و التزام ندارد. متعصب با افسردگان از این جهت فرق دارد که توانسته راهی از درون افسردگی حاد به بیرون بگشاید.

اگر این خودشیفتگی و بر نتابیدن آرا به حذف منتقد بینجامد، سرنوشت هنر و هنرمند به پسرفت و تحجر و تکرار می‌انجامد. در این حالت، درک واقعیت‌های جهان بیرون به فهم سلسله تأویل‌هایی سپرده خواهد شد که از جنبه عملی، ناکارا و نا‌موفق هستند و نتیجه آنکه خردورزی جای خود را به نابخردی خواهد داد و شیوه‌های عقلانی و کارای تولید هنر آسیب خواهد دید. در نتیجه هنرمند را به آنچه دارد قانع خواهد ساخت و این همان سکون است.

۶ ـچه باید کرد؟ پاسخ این است؛ از نقد نهراسیم! مگر نه آنکه یک اثر هنری و اندیشمند از میان تجربه‌ها و ادعاها و ارایه گنجشک رنگ کرده به جای قناری‌ها و رانت‌خواری‌ها و سکه‌های جشنواره‌ها و غرض و رفاقت‌ها و گروه‌گرایی‌ها و… راه خود را خواهد گشود و از پس هیاهوی کف‌ها، زلالی خود را آشکار ساخته و تشنگان را سیراب می‌سازد؟ نقد موثر نیز چنین خواهد بود.

۷ ـبگذاریم نقد وظیفه‌اش را به انجام برساند؛ وظیفه واقعی‌اش را به قول رولان بارت؛ «گزینش‌ها، لذت‌ها، مقاومت‌ها و مشغله‌های ذهنی‌اش» را. آنگاه است که – باز به باور بارت – «در قالب نقد، گفت‌وگویی بین دو ذهنیت، ذهنیت نویسنده و ذهنیت ناقد، آغاز می‌شود.»

بپذیریم که «نقد، ادای احترام به حقیقت گذشته با حقیقت دیگران نیست. نقد؛ ابزار درک‌پذیری زمانه ماست.»

پس از نقد نباید هراسید؛ براستی همانگونه یک اثر هنری با گذشتن از مسیرهای تو در تو، راه خود را می‌پیماید و تشنگان را سیراب می‌سازد نقد موثر نیز چنین خواهد بود.

منوچهر اکبرلو