سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۶ بهمن ۱۳۸۸ در ۸:۱۷ ب.ظ چاپ مطلب

روایت در کما/ نگاهی به فیلم «پرسه در مه» ساخته «بهرام توکلی»

روايت در كما/ نگاهي به فيلم «پرسه در مه» ساخته «بهرام توكلي»

سوره سینما: فیلم «پرسه در مه» به نسبت فیلم هایی که تاکنون در مرکز جشنواره روی پرده رفته است؛ پیشنهادها و قابلیت های روایی و بصری خلاقانه ویژه ای در خود دارد. داستان بسیار پیچیده است چرا که راوی که یک مرد به کما رفته است؛ آن را در کما روایت می کند و بالطبع این گونه روایت ساز و کار ویژه ای می طلبد که به گمان نگارنده نویسنده تا حدود زیادی از عهده آن بر آمده و پیشنهادهایی هم مطرح کرده است

سوره سینما: فیلم «پرسه در مه» به نسبت فیلم هایی که تاکنون در مرکز جشنواره روی پرده رفته است؛ پیشنهادها و قابلیت های روایی و بصری خلاقانه ویژه ای در خود دارد. داستان بسیار پیچیده است چرا که راوی که یک مرد به کما رفته است؛ آن را در کما روایت می کند و بالطبع این گونه روایت ساز و کار ویژه ای می طلبد که به گمان نگارنده نویسنده تا حدود زیادی از عهده آن بر آمده و پیشنهادهایی هم مطرح کرده است

کارگردان فیلم «پرسه در مه» در صدد بوده است که با تکیه بر روایتی پیچیده که در مرز بین رویا و واقعیت می گذرد؛ به نگاه بصری خاص خود رسیده و جلوه های خاصی به فیلم خود از این لحاظ داده است.

فرازهایی از داستان فیلم در صحنه تئاتر و فضای پیرامونی آن می گذرد چرا که زن فیلم بازیگر تئاتر است و حتی جریان آشنایی زن و مرد فیلم بعد از دیدن تئاتری که زن در آن بازی می کند اتفاق می افتد. به همین خاطر طراحی صحنه کلیت فیلم، یک فضای تئاتری دارد و حتی رنگ آمیزی صحنه ها نیز در نورهای ملایم شکل گرفته است.

انتخاب اینگونه نورپردازی، صحنه آرایی، چیدمان صحنه و المان های تصویری و حتی روایت از طریق نریشن ها، علاوه بر تناسب با دنیای تئاتری یک بازیگر زن تئاتر و یک مرد استاد دانشگاه، که آن هم به نوعی کارش در چنین فضایی است؛ نسبت بسیار کارآمدی با زندگی و روایت در کما که مرد به آن دچار شده است دارد.

روایت این فیلم، روایت بسیار آشفته ای است که نمی توان آن را از نواقص دانست چرا که خود نویسنده در صدد این پیچیدگی و آشفتگی استٰ هر چند که به جمع بندی درست و حسابی از این روایت آشفته و پیچیده نرسیده است.

دنیای «پرسه در مه» به راستی سیری و پرسه ای در یک فضای مه آلود، مبهم و پرسوءت فاهم و آشفته فیلم و ذهنیت آدم های آن است. نویسنده و کارگردان در این فضا گوشه چشمی هم به مضامینی چون واقعیت، حقیقت و آرامش در دل روایتی مشوش و بیمار گونه نیز دارد و بدین ترتیب فیلم در ساحت های معنایی، فلسفی و به صورت ویژه تر عاشقانه به سیلان می پردازد. در واقع عشق شاید اصلی ترین و یا یکی از مضامین اصلی فیلم است چرا که همه مسائل و روایت در حاشیه روابط و مناسبات عاشقانه و البته پرسوءتفاهم و توهم زن و مرد فیلم اتفاق می افتند.

ناگفته نماند که این فیلم به نوعی آسیب شناسی روابط و مناسبات عاشقانه یک زوج هنرمند و روشنفکر به خاطر درگیری ها و کشمکش های درونی که هنرمند موزیسین فیلم به آنها دچار است پرداخته است. البته در گرو آسیب شناسی کارگردان به نوعی در صدد نشان دادن پروسه خلاقیت هنری و موانع موجود در این حیطه است و این مقوله بارها در دیالوگی توسط مرد تکرار می شود و به گمانم می گوید «نقطه کوری در سرم است که نمی گذارد هیچ نتی بنویسم.

در پایان باید گفت که به کما رفتن این هنرمند موسیقی به خاطر نجات کارگردان یک معدن وجهه ای اجتماعی هم به فیلم داده و از طرفی دیگر ختم به خیر شدن همه مصائب این زن و مرد با تولد کودکشان، که زن به دروغ خبر سقط آن را به مرد داده بود و در پایان به دروغ بودن این قضیه اشاره کرد، به منزله به مقصود، حقیقت و آرامش رسیدن هم هست. همان آرامشی که در تمام فیلم آدمها در پی آن بودند و پس از عبور از هول و ولاها و در نقطه پایان فیلم به آن رسیدند. انگار که از مه عبور کرده و پرسه در آن پایان یافت.