سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۶ تیر ۱۳۸۹ در ۹:۴۵ ب.ظ چاپ مطلب
دردنامه اي بر سينماي ايران

توجه، توجه، این یک اعلام خطر است!؟

توجه، توجه، اين يك اعلام خطر است!؟

سوره سینما: این یک وضعیت بحرانی است. باید آژیر خطر کشید و از مدیر و مسئول و کارشناس و منتقد سینما تا فیلمساز آگاه و مهم تر از همه مردم دانا خواست که در یک عزم ملی به مقابله این قبیل محصولات بی برکت فرهنگی بروند

سوره سینما: این یک وضعیت بحرانی است. باید آژیر خطر کشید و از مدیر و مسئول و کارشناس و منتقد سینما تا فیلمساز آگاه و مهم تر از همه مردم دانا خواست که در یک عزم ملی به مقابله این قبیل محصولات بی برکت فرهنگی بروند

فیلم سخیف، فیلم مبتذل، فیلم فاسد، فیلمفارسی، فیلم کیلویی!!! این کلمات و هر واژه و اصطلاح دیگری که بتواند بر کیفیت نازل و سطحی فیلم‌های مثلاً کمدی سینمای ایران که از در و دیوار سینماهای شهر بالا می‌روند، دلالت کند در طول سالیان سال، اینجا و آنجا از این و از آن شنیده و خوانده شده و هر کس با هر لحنی که تصور می‌کرده تأثیر گذار است به نصحیت یا شماتت سازندگان این قبیل فیلم‌ها پرداخته و در ذم و نکوهش آنها سخن‌ها بر زبان رانده شده و قلم‌ها بر صفحه کاغذها به حرکت در آمده است. اما هیچ تغییری بوجود نیامده است. در هنوز بر همان پاشنه می‌چرخد. همه چیز بر همان منوال سابق جریان دارد. سازندگان این نخاله‌های تصویری به ساخت فیلم‌های آزار دهنده و زجرآورشان ادامه می‌دهند، مردم به دیدن این فیلم‌ها می‌روند و اغلب از کیفیت بد این فیلم‌ها ناراضی‌اند، منتقدان سینما این فیلم‌ها را به زیر تازیانه قلم خود می‌گیرند و هر آنچه را که لایق این مجموعه تصاویر الصاق شده آبکی است نثارشان می کنند؛ و زندگی همچنان ادامه دارد. هیچ اتفاقی نمی‌افتد. توگویی هیچ حرکت و تکاپویی برای تغییر این وضعیت صورت نمی‌گیرد. شاید هم واقعاً اراده‌ای معطوف به تغییر این وضعیت اسفناک وجود ندارد!!!

مدیران دولتی سینمای دولتی و ناخوش احوال ما سعی دارند این بیمار رو به احتضار را احیا کنند و جانی دوباره در کالبد نیمه جان و مسموم آن بدمند، اما انگار خونی در رگ‌های سینمای ایران به گردش نمی‌افتد و گرمایی در وجودش پدید نمی‌آید. هرازگاهی جرقه‌ای، که شعله‌ای نمی‌شود و زودتر از آنچه که امید به تلألو درخشنده‌تر آن است به محاق خاموشی و ظلمات فرو می‌رود. اما چرا؟ چرا در طول تمام سال‌هایی که سینما در ایران به تفریحی عامه پسند تبدیل شده، نتوانسته به جایگاهی دست یابد که نظر نخبگان و کارشناسان فرهنگی را به خود جلب کند؟ آیا اصلاً سینمای ایران با ابتلاء مفرط به ضعف تکنیکی که بر هیچکس پوشیده نیست، توانایی آن را دارد که فراتر از مرزهای پاپ کورن و چیپس و پفک حرکت کند؟ آیا سودای درنوردیدن مرزهای اندیشگی توسط سینمای ایران زیاده خواهی نیست؟ آیا وقت آن نرسیده که دیگر بپذیریم باید به شکلک ها و ادا و اصول‌های بازیگران سریال‌های شبانه که سینماها را به تسخیر خود در آورده‌اند، بخندیم و محظوظ شویم از فیلم‌هایی که خود را ملزم به رعایت ساده‌ترین اصول سینمایی نمی‌دانند؟

جواب قاطع دادن به این سؤالات شاید کمی کودکانه و سبک سرانه به نظر برسد اما هر جوابی به این سؤالات که حامل کمی صداقت و انصاف باشد شاید اینگونه در نظر جلوه کند که از سر چشمه تعصب جوشیده و یا از برهوت لم یزرع نادانی بر خاسته است.

باید بدون محافظه کاری گفت سینمای ایران بارها قابلیت های خود را به نمایش گذاشته و اثبات کرده که گرچه از فرنگ به ایران زمین راه یافته اما چشم اندازهای بسیاری پیش رو دارد که از دریچه نگاه یک ایرانی دیدنی‌تر و تماشایی‌تر است. چشم اندازهایی به پهنای فرهنگ و تمدن ملتی که با ضربان قلب تاریخ رشد کرده و در فرازهای مختلف زندگی خود، برگی جاودانه از دفتر تاریخ را ورق زده اند.
سینمای ما می تواند و باید که به اندازه ظرفیت های فرهنگی مردمی باشد که به گواه تاریخ، ملتی فهیم و متمدن بوده اند.

باید بپذیریم که در هر صنفی و در هر جایگاه و مقامی عده‌ای سود جو و فرصت طلب هستند که تنها به منافع شخصی‌شان می‌اندیشند و جهان را به مثابه جزیره گنجی می‌بیینند که زرق و برق طلاها و جواهراتش چشمان کور آنها را خیره کرده و دل‌شان را ربوده است. پس از هیچ فضاحت و پستی و پلشتی و بی مایگی در فکر و طبع خود فرو گذار نخواهند کرد تا بیشتر از آنچه که می‌توانند استفاده کنند، به دست آورند از سهم روزگار. در صنف سینما هم هستند کسانی که به قیمت آلوده کردن فکر و روح و روان مردم به تصاویر متعفنی که می‌سازند رضایت می‌دهند و از بابت وارد شدن ضربات جبران ناپذیر بر پیکره نحیف شده فرهنگ سینما ابائی ندارند. پس به جای عمیق‌تر کردن افکارشان، جیب‌های‌شان را گشادتر و عمیق‌تر می‌دوزند.

عمر این داستان همپای عمر سینما در ایران است و در طول ده سال اخیر به اوج خود رسیده است. حالا این یک وضعیت بحرانی است. باید آژیر خطر کشید و از مدیر و مسئول و کارشناس و منتقد سینما تا فیلمساز آگاه و مهم تر از همه مردم دانا خواست که در یک عزم ملی به مقابله این قبیل محصولات بی برکت فرهنگی بروند تا روزی فرا برسد که بتوان در آسمان سینمای ایران به جای تک جرقه‌های نورانی، خورشید آفتابی را دید. خورشیدی که چشم دلالان فرهنگ را کور ‌کند.