سوره سینما: سینمای اجتماعی سینمایی صاحب رسالت است و رسالتش در قبال جامعهای است که از آن سخن میگوید تقویت سینمای اجتماعی می تواند گام بلندی در راستای سینمای ملی و جهانی شدن ان باشد
هنرهای نمایشی همچون سینما، تئاتر و تلویزیون نقش برجستهای دارند به سبب ایجاد فضایی خاص برای مخاطب که خود را صورت مجازی در فضای مذکور حس کند و سعی کند که توانایی خود را برای غلبه بر مشکلات فرضی بیازماید که این خود باعث رشد فکری و ادراکی انسان می شود که برای هنر اصیل هدفی جز این متصور نمی باشد.
زمانیکه از سینمای اجتماعی حرف میزنیم باید این نکته را فراموش نکنیم که اساسا سینما بدون اجتماع معنی نمی دهد. سینما و یا در معنایی وسیعتر بدون مخاطب مفهومش را از دست می دهد در نتیجه بایستی هشیار بود که سینمای هر کشوری نه تنها نشان از جنبههای اقتصادی و تکنولوژی آن کشور دارد بلکه سخنگوی جامعه آن کشور نیز هست به عبارتی دیگر زمانیکه فیلمی را میبینیم می توان به وسیله نشانههای موجود در آن فیلم فهمید که فیلم برخاسته از چه جامعهای است که البته استثناهایی هم وجود دارد. سینمای اجتماعی پا را از این هم فراتر میگذارد و از جامعه سخن میگوید و در پی رسوخ کردن به لایههای پنهانی ان جامعه را دارد. در ایران نیز در اکثر دورانها آثاری وجود داشته اند که رویکردی اینگونه داشته اند.
فیلمسازانی همچون مسعود کیمیایی بوده اند که هم در آثار قبل از انقلاب و هم در فیلمهای بعد از انقلاب به این نوع سینما وابسته هستند. اما به چه نوع فیلمی سینمای اجتماعی میگوییم؟ آیا به برخی فیلمها که ساخته می شوند و بعضا در گیشه هم بسیار موفقاند و فقط به دلیل آنکه اشاره های کوتاهی (مثلا به زبان طنز که البته طنز هم نیست) به وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور میکنند می توان لقب سینمای اجتماعی را داد؟ سینمای جدا از اجتماع نیست ولی هدف سینمای اجتماعی هم فقط نشان دادن اجتماع نیست. سینمای اجتماعی رسالت دارد تا این اندازه که در عین حال که مسائل، مشکلات و معظلات جامعه را بیان میکند در پی درمان میرود و حتی اگر درمانی نیابد این بیدرمانی را نشان میدهد نه اینکه ساده از کنار آن بگذرد. به فرض فیلمی همچون اجارهنشینها اثر داریوش مهرجویی را در نظر بگیرد که چگونه مقوله اجارهنشینی را در زمان خود به معرض نمایش میگذارد.
همچنین سینمای اجتماعی بایستی بازگوی تاریخش نیز باشد به عبارتی سینمای اجتماعی میتواند به یک سند تاریخی بدل شود. افسوس که در این سالها کمتر فیلمی توانسته است حاوی مفهوم واقعی سینمای اجتماعی باشد. اینکه امروزه اکثر فیلمها در تلاشند به وسیله عناصر کمیک وطنز مشکلات جامعه را بیان کنند به عنوان یک ایراد محسوب نمیشود همچنانکه اجاره نشینها را مثال زدیم، اما این زبان کمیک هم نبایستی مانع بررسی ریشهای مباحث و نگاه انتقادانه فیلم باشد. چارلی چاپلین نمونه بارزی است که در آثارش زبان طنز و انتقادانهاش را در کنار هم به پیش برد.
آثار مسعود کیمیایی در سالهای اخیر، مثل «سربازان جمعه»، «حکم» و «رئیس»، نشان میدهند که یک فیلمساز چگونه میتواند از معضلات اجتماعی، با زوم کردن بر روی جوانهایی که بر لبهی پرتگاه قرار گرفتهاند، شروع کند، اما در پایان چنین مشکلاتی را نشان داده است در حد کوچکی مورد تحلیل نهایی قرار میدهد در حالیکه به سادگی نمیتوان مشکلات اجتماعی را در اندازه یک شخص بررسی کرد و حکم نهایی را صادر کرد اصولا چنین نگاهی به جامعه بسیار سطحی نگرانه خواهد بود و نه تنها مخاطب سینمایی را ارضا نمیکند بلکه نقشی موثر هم در اجتماع نخواهد داشت.«شوکران» اثر «بهروز افخمی» نمونه دیگری ست که اتفاقا از جمله اولین اثاری ست که چنین موضوعی را مطرح میکند و خیلی جسورانه هم ان را به تصویر میکشد. ناگفته نماند که موفقیت یک فیلم اجتماعی را باید با گذشت زمان بررسی کرد به عبارتی بایستی منتظر ماند که چنین فیلمی تا چه حدی در جامعه موثر واقع شده است. یکی از این سینماگران، «رسول صدرعاملی» است که پس از سالها فعالیت (بیشتر در زمینهی ملودرام)، با فیلم «دختری با کفش های کتانی» سبک و سیاقی متفاوت را میآزماید و با آثاری همچون من «ترانه ۱۵ سال دارم» و «دیشب بابا تو دیدم آیدا» این روند را ادامه میدهد. سینمای اجتماعی باید بتواند به خاطر ماهیت هنری خود، انعکاسدهندهی بیکم و کاست جامعه باشد. سینمای اجتماعی این ویژگی بزرگ را دارد که چون نمیتواند از جامعه جدا باشد، چون نمیتواند با تقلید متولد شده و به کلیشه بدل شود و چون ماهیتش از جامعهی پیرامونی میآید، میتواند مسیری تازه پیش روی سینمای ملی و نیز جهانی شدن سینمای ملی بگذارد، سینمایی با هویت و تعریف اینجایی که در آن، زندگی روزانهی ایرانی فقط در فضاسازی کارکرد نداشته باشد و در خون و پوست شخصیتها و جریانها حس شود. سینماگر اجتماعی نمیتواند فقط به سرگرمسازی فکر کند، او باید یک هنرمند آرمانگرا باشد تا فریاد آرمان را در حقیقت اجتماع به تصویر درآورد.
در این سالها فیلمسازان بسیاری بودهاند که به این حوزه بیشتر نزدیک شدهاند افرادی همچون رضامیرکریمی، حمید نعمتالله، دایوش مهرجویی،کیانوش عیاری، پوران درخشنده، مسعود کیمیایی و … که برای تولید آثاری در حوزهی سینمای اجتماعی گامهایی برداشتهاند، ولی گاهی در کنار پرداختن به مسایل اجتماعی به عنوان یک سوژهی فرهنگی و هنری، دغدغههای فلسفی، روانشناختی و حتی دغدغه های خود را نیز مطرح کرده اند.
پرسش دیگری که مطرح میشود این است که این آثار چقدر موثر بودهاند و اگر موثر نبودهاند چرا؟ شاید اولین دلیل که به ذهن برسد را شعارزدگی بنامیم که دامن بسیار ی از آثار را گرفته است. فیلمساز سریعا از فضای سینمایی جدا میشود و فیلم را به یک تریبون بدل می کند چیزی که به روشنی در فیلم اعتراض اثر مسعود کیمیایی دیده می شود. فیلمساز موضع میگیرد و حرفهایش را به قول معروف به مخاطب قالب میکند. سینمای پس از انقلاب نشان داده است که تنها فیلمهایی در گونه اجتماعی به توفیق جذب مخاطب و پذیرش منتقدان رسیدهاند که تصویر دقیق و درستی از واقعیتهای اجتماعی و مناسبات فرد و جامعه ارائه کرده باشند. دلیل دوم که در بسیاری از گونه های دیگر سینمایی می بینیم قدرت فیلمیک اثر است که مخاطب را از همراه شدن با فیلم باز می دارد و در نتیجه از آنجا که مخاطب فیلم را دنبال نمیکند تحلیل اجتماعی آن را نیز در نظر نمیگیرد. از کارکردهای سینمای اجتماعی، ارتقای سطح فکری و فرهنگی مخاطب است. این ارتقا در ساختار فیلمیک نیز بایستی صورت گیرد.
سینمای اجتماعی به واسطه وابستگی شدیدش به اجتماع بایستی از کلیشه و شعار زدگی به شدت پرهیز کند و فیلمساز در نقش یک جامعه شناس عمل کند که تاریخ یک دوران را به تصویر میکشد. این نگاه تاریخی موجب میشود که فیلمساز دید منصفانهای نیز داشته باشد. از همین روست سینمای اجتماعی میتوان گامهای مهمی در سینمای ملی بردارد.
اسدالله غلامعلی






























میدان ولیعصر(عج)، خیابان شهیدان سازش، سازمان سینمایی سوره
۰۲۱۹۱۰۷۹۸۰۴
info@sourehcinema.ir