سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۸ بهمن ۱۳۹۰ در ۲:۰۲ ب.ظ چاپ مطلب
منوچهر محمدي:

«بوسیدن روی ماه» به مخاطب امید می‌دهد

«بوسيدن روي ماه» به مخاطب اميد مي‌دهد

تهیه‌کننده فیلم سینمایی بوسیدن روی ماه هدف این فیلم را نمایش ایثار و عشق مادرانه و ایجاد امید و انگیزه در مخاطب دانست

تهیه‌کننده فیلم سینمایی بوسیدن روی ماه هدف این فیلم را نمایش ایثار و عشق مادرانه و ایجاد امید و انگیزه در مخاطب دانست

فیلم سینمایی «بوسیدن روی ماه» به تهیه کنندگی منوچهر محمدی یکی از فیلم‌های متفاوت این دوره از جشنواره فیلم فجر است، فیلمی که هم نظر مثبت منتقدان را جلب کرده هم در آرای مردمی در صدر جدول ایستاده است. منوچهر محمدی در این گفتگو درباره تجربه تولید این فیلم صحبت کرده است.

سایت سوره سینما: شما را می توان از تهیه کننده های مولف سینمای ایران دانست، در بسیاری از فیلم هایی که تهیه کرده اید از جمله «طلا و مس»، «بوسیدن روی ماه» یا «زیر نور ماه» اگر نام کارگردان را برداریم می توانیم بفهمیم که منوچهر محمدی به عنوان تهیه کننده پشت این پروژه بوده است، شاید به همین دلیل است که در سال های اخیر بیشتر به سمت تولید فیلمنامه هایی رفته اید که ایده اولیه اش متعلق به خودتان بوده.

ـ منوچهر محمدی: هفت هشت سال اخیر بیشتر فیلم هایی که تهیه کرده ام، فیلمنامه آنها بر اساس طرحی از من نوشته شده است. فیلم ها بر اساس دغدغه های من ساخته شده و این باور و دغدغه ای که با صداقت در این آثار منعکس شده خوشبختانه تاثیری مثبت در تماشاگر داشته است. یکی از معضل های جدی سینمای ایران، مسئله فیلنامه است. تعدادی از فیلمنامه ها کاملا با نگاه تجاری نوشته می شوند، می شود این نوع فیلمنامه ها را با جریان بساز و بفروشی مقایسه کرد.

این فیلمنامه ها با سرعت در مرحله نگارش و تولید حرکت می کنند تا صرفه جویی در هزینه ها بیشتر شود، این آثار معمولا فاقد روح ایرانی و اسلامی هستند، کپی برداری از فیلم های قبل از انقلاب یا آثار خارجی است که با ترفندهایی قرار است مخاطب بیشتری جذب کنند. طبیعی است که با توجه به دغدغه هایم این گونه فیلمنامه ها را نمی پسندم، سینما برایم جایگاه باارزشی دارد و دلم نمی خواهد با تولید آثار یک بار مصرف صرفا به این فکر کنم که وقت مخاطب را بگیرم و صرفا زمینه سرگرمی او را فراهم کنم.

دسته دومی هم در سینمای ایران وجود دارد بعضی فیلم های این سینما گویی ربطی به این سرزمین و فرهنگ ندارند. برای جشنواره های خارجی ساخته می شوند و مختصاتی دارند که برای مخاطب محدود این جشنواره ها جذاب است. چشم امید این سینماگران به جشنواره ها است، البته در این مجموعه آثار باارزشی هستند که خیلی سریع و راحت کپی می شوند، دسته سوم هم فیلم هایی هستند که بر خلاف جیران و حیات طبیعی زندگی هستند، این آثار نگاهی تلخ و سیاه دارند و می خواهند با القای سیاهی روی مخاطب تاثیر بگذارند. من از نظر روحی با چنین فیلمنامه ها و فیلم هایی ارتباط برقرار نمی کنم، دوست دارم که فیلم نه به مفهوم شعاری بتواند مبنای ارتقای فکر مخاطب را فراهم کند.

گروه چهارم قصه هایی که درست روایت می شوند ، باور پذیر هستند و مطابق با روح زمانه اند، این آثار حرف مخاطب را می زنند، آن هم به شکلی هنرمندانه، و زمینه ارتقای مخاطب را فراهم می کنند.

چه موضوع هایی بیشتر روی شما تاثیر می گذارند؟

ـ به عنوان یک شهروند به نظرم ایران به دلیل پیشینه تاریخی که دارد منبعی عظیم و پایان ناپذیر از سوژه ها است، موضوع هایی جذاب که می توانند در قالب یک قصه بیان شوند، در قید و بند این که موضوع های سیاسی، اجتماعی یا خانوادگی کمدی یا ملودرام باشند نیستم، مهم این است که قصه درست باشد.

طرح هایی که به فیلمنامه نویسان می‌دهید کامل است؟

ـ گاهی طرح ها چند صفحه اند و بعضی مواقع چند ۱۰ صفحه، اما این جریان نوشتن و بازنویسی تا پایان مرحله فیلمبرداری ادامه دارد، زمانی که طرح به دست فیلمنامه نویس می رسد، بخش تکنیکی و فنی آن شروع می شود و در این مقطع است که که پاره ای حوادث اضافه یا حذف می شوند، به همین دلیل است که در مرحله نوشتن کنار فیلمنامه نویس حضور دارم تا فیلمنامه از مسیر اصلی منحرف نشود.

معمولا فیلمنامه ها زیاد بازنویسی می شوند؟

ـ بله و این شاید بعضی دوستان را خسته کند، اما پس از رسیدن به نتیجه نهایی همه آنها این خستگی را از یاد می برند، طرح اولیه باید آنقدر قوی باشد که انرژی لازم برای دورخیزی باشد که تا مرحله مونتاژ حرکت کند و در جریان نگارش و تولید فیلم متوقف نشود.

زمانی که فیلمنامه «میم مثل مادر» را همراه مرحوم رسول ملاقلی پور می‌نوشتیم او پس از هفت هشت بار بازنویسی به دیدنم آمد و گفت فکر می کنم نمی خواهی این فیلمنامه را بسازی. به او توضیح دادم که قرار است پس از بازنویسی ها به چه چیزی برسیم. معمولا به دوستان و همکارانم می گویم که در سطور سفید بین فیلمنامه فضایی هست که بر اساس تعامل و همفکری ما شکل می گیرد.
در سه فیلم «میم مثل مادر»، «طلا و مس» و «بوسیدن روی ماه» به طور مشخص تمرکز شما درباره زنان است،  احترام سادات در «بوسیدن روی ماه» در کنار وجوه زنانه و مادرانه ای که دارد نماد وطن است و عامل وحدت و آرامش خانواده اش.

ـ در سه فیلمی که نام بردید توجه ویژه به زن به عنوان نماد خلقت و هستی و نشانه ای از محبت وجود دارد، زن و مادر در این فیلم ها به مفهوم وطن هم هست، زن به دلیل قدرت باروری منبع لایزال محبت و زندگی است، موجودی که می تواند ما را به زندگی امیدوار کند.

در سه فیلم خصیصه بارز سه زن آستانه تحمل بالایی است که دارند، ما مردها این ویژگی را نداریم، این زن ها پای مشکلاتشان می ایستند، گناه را بر گردن دیگران نمی اندازند، روحیه ایثارگری دارند و در جامعه ای که رفتار بیرحمانه در مناسبات میان انسان ها دیده می شوند چنین سلوکی می تواند تلطیف کننده و امید بخش باشد.

ریشه در فرهنگ ایرانی هم دارد، مادر همیشه در فرهنگ ما نماد ایثار و صبوری است.

ـ بله، ما در مرحله گذار از جامعه ای سنتی به یک جامعه مدرن در فضایی قرار داریم که نهاد خانواده در آستانه فروپاشی است، ارزش های غربی بر جامعه ما چیره شده و همان مشکلات که غرب درباره نهاد خانواده و موقعیت زن در آن و با آن روبرو است، در جامعه ما دیده می شود.

افسردگی و آسیب های جدی اجتماعی در غرب محصول متلاشی شدن نهاد خانواده است، من از دیدن فیلم های سینمای ایران که با نمایش مثلث های عاشقانه قصد دارند غلبه غرایز جنسی در روابط خانوادگی را نشان دهند متاثر می شوم، تلاش برای تحکیم روابط خانوادگی و ارتقای جایگاه زن از مایه های محبوب من است.

گفتید از نمایش تلخی و سیاهی در فیلم ها پرهیز می کنید، اما «بوسیدن روی ماه» فیلم تلخی است. تلخی که با واقعیت دنیای اطراف ما تقابل ندارد.

ـ من میان نمایش تلخی و سیاهنمایی تفاوت می گذارم، در قرآن کریم می خوانیم که خداوند انسان را در رنج آفریده است، در روایات هم داریم که دنیا زندان مومن و بهشت کافر است، پس رنج در تربیت اسلامی ما تعریف خاص دارد و قرار نیست دنیا همیشه به کام ما باشد. واقعیت لزوما خوشحال کننده نیست، اما اگر به سیاهی و ناامیدی رنگ واقعیت بدهیم ایراد دارد.

در سه فیلم آخر من تلخی می بینیم، سپیده در «میم مثل مادر» زنی است که شیمیایی شده، شوهرش او را رها کرده و از ترس مواجهه با نوزادی علیل از خانواده اش فاصله گرفته، این تلخ است. اما سپیده از فرزندی بیمار نوازنده ای چیره دست می سازد و این امیدوار کننده است.

در همه این فیلم ها مرگ، بیماری و فقر وجود دارد که تلخ و آزاردهنده است، بیماری زهرا سادات در «طلا و مس» زندگی او و سیدرضا را تغییر می دهد اما این بیماری به رابطه عاطفی او و همسرش کمک می کند. در «بوسیدن روی ماه» احترام سادات لباس بافتنی نوزادی را در دست دارد که همنام شهید است، خاطره او را زنده می کند، نوزادی که می آید و مفهوم خلقت و زندگی است. زندگی ادامه دارد، با همه زیبایی هایش، نگاه امیدوارانه به زندگی به مفهوم خوش خیالی نیست، امیدی که بر پایه معرفت و شناخت باشد عمیق و ستودنی است.

این نگاه درباره امید و فرجام زندگی ریشه در باورهای اسلامی ما هم دارد. در باور ما موجودات به سمت تعالی و رشد حرکت می کنند.

ـ این برداشت درستی است، در جامعه امروز که دروغ گفتن و حیله گری زرنگی محسوب می شود در «بوسیدن روی ماه» با شخصیتی مواجه می‌شویم که برای شاد کردن دل اطرافیانش از همه حقوق خود می گذرد، مادری که شادی های کوچک را به دیگران هدیه می دهد و ایثار گرانه خود را از یاد می برد. سکانسی در فیلم هست که احترام سادات، خاله فروغ و نگار در حیاط قلیان می کشند، دوستان وزارت ارشاد دوست داشتند این سکانس تغییر کند اما با بحث هایی که با هم داشتیم بلاخره آنها هم به این نتیجه رسیدند که این سکانس در فیلم بماند. این سکانس یک شب نشینی ساده را نشان می دهد که عواطف خواهرانه این دو زن را به نمایش می گذارد، این جزئیات ساده است که روح بزرگ و شخصیت ویژه احترام سادات را می سازد.

مثل خوشی های کوچکی که سیدرضا برای زهرا سادات تدارک می دید، مثل آن هدیه های ساده.

ـ بله، سید رضا از کتابفروشی عبور می کند، دغدغه اش خواندن است، نیاز به خریدن کتاب های درسی اش دارد اما برای شادی دل همسرش یک شانه و روسری می خرد، شاد کردن دل دیگران عبادتی است که در این روزگار فراموش شده، حتی در رسانه ها هم دل آزاری بیشتر است تا شاد کردن دیگران.

اصلاح فرهنگی جامعه از طریق شعار و خطابه محقق نمی شود، با دلجویی و محبت و ایجاد فضای تحمل و تعامل است که جامعه را به سمت سلامت پیش می بریم.

این که یک فیلم با دو پیرزن بسازید، ایده جسورانه ای بوده، نگران نبودید با شکست مواجه شوید؟

ـ اگر شما فیلمنامه خوبی داشته باشید، قصه را درست تعریف کنید و فضایی باور پذیر در قصه داشته باشید، بخشی از راه را رفته اید، بخش دیگر این است که کارگردان، بازیگران و عوامل را درست انتخاب کنید. با نگاه کلیشه ای و با توجه به فرمول های رایج روایت قصه ای با دو پیرزن برای مخاطب جذاب نیست. اما مهم این است که در روابط این شخصیت ها به چه چیزی برسید.

زمانی که «زیر نور ماه» را می ساختم شاید کمتر کسی فکر می کرد فیلمی بدون بازیگر و چهره شناخته شده چنین مورد استقبال قرار بگیرد و در جشنواره کن هم جایزه منتقدان را به دست بیاورد، فیلم سینمایی «مارمولک» هم در زمان خود مورد توجه قرار گرفت، یعنی دو نوع سینما و فیلسمازی با مخاطب ارتباط برقرار کرد.

هیچ وقت تجربه های موفقتان را تکرار نمی کنید.

ـ علاقه ای به تکرار آنها ندارم، بهترین موضوع ها هم ارزش این را ندارند که به خاطر منفعت مالی کپی برداری شوند. بازده اقتصادی از این طریق برایم جذاب نیست.

نکته ای که معمولا درباره شما گفته می شود این است که از امکانات ویژه و رانت استفاده می کنید و این باعث موفقیت فیلم هایتان می شود.

ـ زمانی که ارزش های جامعه مخدوش شود آنهایی که خطا کرده اند از ترس این که مبادا گرفتار شوند، فریاد می زنند و دیگران را متهم می کنند، این قانونی است که گوبلز برای راهنمایی به هیتلر گفت، دروغ را هر چه بزرگتر بگویی مخاطب راحت تر باور می کند، بسیاری از آنهایی که این حرف ها را می زنند، می خواهند حقیقت بزرگی را پنهان کنند و روی کارهای خود سرپوش بگذارند.

خوشبختانه فیلم هایی که من تولید کرده ام در جذب مردم، منتقدان و مسئولان موفق بوده، نمی دانم گناهم چیست و نمی دانم چه عقوبتی برای این اتفاق نظر باید بدهم. درباره «بوسیدن روی ماه» صدا و سیما، حوزه هنری، بنیاد سینمایی فارابی و شهرداری تهران تمایل به مشارکت در تولید داشتند. با این که برای مدیران همه این سازمان ها احترام قائلم اما مجبور شدم به بعضی از آنها پاسخ منفی بدهم.
همکاری مستمر شما با شهرداری به این شائبه ها دامن زده است.

ـ سازمان فرهنگی هنری شهرداری در سال ۸۹ از من خواست چهار فیلم سینمایی برایشان تولید کنم، اما من این کار را نکردم، چون به تولید انبوه اعتقاد ندارم. آدم های ناتوانی که می خواهند ناتوانی خود را پنهان کنند، با انگ زدن به دیگران و آلوده کردن فضای فرهنگی کار خود را پیش می برند. زمانی که برای «بوسیدن روی ماه» درخواست وام به بنیاد سینمایی فارابی داده بودم، جلسه ای با آقای میرعلایی مدیر فارابی که از مدیران دلسوز سینمای ایران است داشتم، ایشان گفت فیلمنامه را دوست دارد و فارابی می خواهد در فیلم سهیم شود، آن موقع با شهرداری به توافق رسیده بودم و جواب منفی به ایشان دادم، واقعا معجزه ای در کار نیست، من در حرفه ام کم فروشی نمی کنم، با تلاش، فکر کردن، خواندن و حشر و نشر با افراد مختلف می کوشم دانش و تجربه خود را ارتقا دهم، دوستان عافیت طلب اما ناکامی خود را به مسائلی دیگر ربط می دهند.

پس دلیل موفقیت فیلم های شما بخش مالی قوی آن نیست؟

ـ فیلم های زیادی درباره فلسطین و لبنان ساخته شده، با بودجه های میلیاردی و عجیب و غریب، کدامیک به اندازه «بازمانده» در خاطر مانده است. فیلم های زیادی خارج از ایران و با حمایت های متنوع ساخته شده، کدامیک به اندازه «از کرخه تا راین» موفق بوده است. تنها بودجه های میلیاردی ضامن موفقیت و ماندگاری یک پروژه نیست.