سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲۶ تیر ۱۳۹۳ در ۱۰:۳۷ ق.ظ چاپ مطلب

امید اهل ماندن و مبارزه کردن نیست/ ساختن دوباره یک خانه آبرومند

neshastbarf2-1

محمدرضا غفاری ترسیم ویژگی‌های روانشناسانه یک نسل را از امتیازهای مثبت «برف» دانست.

محمدرضا غفاری ترسیم ویژگی‌های روانشناسانه یک نسل را از امتیازهای مثبت «برف» دانست.

سوره سینما- در بخش دوم گفت و گوی عوامل فیلم «برف» با سوره سینما، بازیگران از تجربه همکاری با مهدی رحمانی و نوع شخصیت پردازی فیلم صحبت کردند. آن‌ها ترسیم سیمایی درست از نمایندگان نسل‌های مختلف در این فیلم را از امتیازهای آن دانستند.

آقای غفاری به عنوان یک بازیگر جوان، همیشه گزیده‌کار بوده‌اید. فیلمنامه «برف» چه جذابیتی برایتان داشت؟ البته نقشی شبیه امید بازی نکرده بودید.

محمدرضا غفاری: حضور آقای رحمانی و تسلطشان در کار با بازیگر یکی از دلایل بود. فکر می‌کنم فیلمنامه، عوامل و موضوع فیلم جای تردید برایم نگذاشت. همه چیز خوب و قابل اعتماد بود.

گویا آقای رحمانی اهل تمرین قبل از فیلمبرداری نیستند؟

غفاری: نه. همان صحبت‌های اولیه و توافق روی نقش و فضای فیلم به بازیگر ایده می‌دهد و بعد زمان فیلمبرداری ایشان بازی ما را روتوش می‌کرد.

رابعه مدنی: آقای رحمانی نکاتی را یادآوری می‌کند که موقع بازی مثل کلید نقش است و کار را برای بازیگر راحت می‌کند.

ویدا روشنی: یکی از خصوصیات شخصیتی آقای رحمانی که در کارگردانی هم خیلی به ایشان کمک می‌کند این است که چیزی را که مد نظر دارد غیر مستقیم طوری القاء می کند که شما پس از اجرای آن  فکر می‌کنید که این ماجرا در اثر خلاقیت شما به وجود آمده است. (می‌خندد)

هدایت همه بازیگرها قطعا با یک روش اتفاق نمی افتد. بازیگری مثل افشین هاشمی که سال ها تجربه دارد، فیلم خوبی مثل «خسته نباشید» ساخته و تئاتر کار کرده را چطور متقاعد می کنید که بدون ذهنیت بیاید سر صحنه و طبق روش شما کار کند؟

مهدی رحمانی: بازیگر حرفه ای خیلی راحت تر حرف کارگردان را درک می‌کند. کار با امثال افشین هاشمی به دلیل تجربه ای که دارد، ساده‌تراست.

یک سوال درباره شخصیت و حضور خاطره (مینا ساداتی) دارم، علت این حضور در خانواده و رابطه اش با حامد روشن نمی‌شود. چرا به این ماجرا بیشتر نپرداختید؟

رحمانی: حضور خاطره در این خانه بیشتر به کالبدشکافی شخصیت امید کمک می‌کند و البته مشکل این رابطه هم امید است که رفته سربازی و او را رها کرده است.

neshastbarf2-2

محمدرضا غفاری انتخاب خیلی خوبی برای نقش امید است، با این چهره معصوم و دوست داشتنی اصلا باور نمی‌کنیم او هم مثل بقیه در شکل گیری بحران نقش دارد.

رحمانی: بله، دقیقا. امید به دلیل دهه شصتی بودن این خصوصیت را دارد که در موقعیت های بحرانی فرار می کند، اهل ماندن و مبارزه کردن یا تغییر شرایط نیست. مثل همه همنسلانش فقط همیشه معترض است!

البته چیزی که جالیش کرده این است که دو وجه از این شخصیت می بینیم. در نیمه اول فکر می‌کنیم او تنها فردی است که گناهی در هیچ ماجرایی ندارد و بعد می بینیم او هم مثل اعضای خانواده اش اهل پنهان کاری و فرار است.

غفاری: مهمترین ویژگی این نسل همین فرار از مسئولیت است. شما مجید را می بینید که تلاشش را کرده تا شرایط را عوض  کند اما نتوانسته، اما امید این تلاش را هم ندارد. اصلا کاری را شروع نمی کند که خراب بشود، اهل آغاز و انجام نیست.

این جزئیات رفتاری را زمان خواندن فیلمنامه هم کشف کردید؟

غفاری: آن زمان تا این حد متوجه جذابیت و این رمز و رازها نشدم. بر اساس تجربه متوجه شده بودم که فیلمنامه، نقش، گروه و کارگردان خوب هستند و نتیجه کار قابل توجه می شود. بعد از دیدن چند باره فیلم این رازها برای خودم هم کشف می‌شود. روانشناسی شخصیت ها و نسل ها در «برف» جالب است. یکی از ویژگی‌های مثبت فیلم این بود که ما در این پروژه زندگی کردیم، روزهایی که بازی نداشتیم کنار هم بودیم، حس خانواده را داشتیم و این فضا در فیلم منعکس شده است.

رحمانی: برای من به عنوان کارگردان خیلی مهم است که بازیگرها در صحنه حضور داشته باشند، حتی اگر دوربین روی بازیگر دیگر باشد. همه دوستان، از خانم تیموریان گرفته تا بقیه واقعا نهایت تلاش، عشق و همدلی را داشتند تا روی بازی هم تاثیر مثبت بگذارند و کنار هم باشند تا آن حس خانوادگی را در فیلم ببینیم.

بهتر است به طراحی صحنه و لباس فیلم هم اشاره کنیم که از ویژگی‌های مثبت آن است. آشفتگی درونی قصه را در وضعیت بیرونی هم می‌بینیم. خانم روشنی توانسته اند فضایی باورپذیر و بدون تصنع خلق کنند.

روشنی:چیزی که من را به طراحی صحنه و لباس علاقمند کرد این بود که طراح به خلق فیلم کمک می کند، وظیفه او نیست فیلم را زیباتر یا پرزرق و برق تر کند، وظیفه او این است در فضای فیلم درست و سنجیده حرکت کند. به واسطه عملکرد او بازیگرها حس و درک بهتری از نقش داشته باشند. آنچه در ذهن کارگردان است، عینی تر شود و برای مخاطب قابل باور باشد. «برف» قصه یک خانواده است که زمانی پولدار بوده اند و تلاش می کنند این متمول بودن و با آّبرو بودن را حفظ کنند و نشان بدهند. ما دنبال وسایلی گشتیم که همین نشانه ها را داشته باشد، چیزهای گرانقیمتی که هویت آنها به ۳۰ سال قبل برمی گردد و متعلق به امروز نیست وسایل خانه را تشکیل می دهند.

لوکیشن اصلی خیلی کمک کرده تا این فضا ساخته شود. دیگر از این عمارت های دوست داشتنی نمی شود در تهران پیدا کرد. خانه را چطور انتخاب کردید؟

ما پیش تولید طولانی داشتیم و خانه های زیادی را در تهران دیدیم تا این خانه که یک گالری بود، پیدا شد. این لوکیشن را که دیدیم حس کردیم همان خانه است که می‌خواهیم. با آن سنگ مرمرهای نما، پله ها و استخر بزرگ و از کار افتاده. همان زوال و اشرافیت از دست رفته را نشان می‌داد.

neshastbarf2-3

چیزی را در خانه ساختید؟

بله. آشپرخانه را کاملا ساختیم. می دانید پیدا کردن کاشی ۳۰ سال پیش چقدر سخت است؟ کابینت‌ها را پیدا کردیم و یخچال‌هایی در آشپزخانه گذاشتیم که به روزترین مدل از یخچال‌های آن دوره بود، دیگر وسایل متناسب با آن سال‌ها است. چیزی که مهم بود این که خانه طوری به نظر برسد که ۳۰ سال یک خانواده آبرومند ایرانی در آن زندگی کرده است. روح زندگی در فضا باید جریان پیدا می‌کرد. نشان دادن قدمت خانه و اعتبار خانواده ساکن و از همه مهمتر جریان زندگی در طول این سال‌ها در آن مهم بود.

فیلم تک لوکیشن است، به این فکر کردید که از نظر بصری فیلم برای مخاطب خسته کنننده نشود؟

دقیقا. هر گوشه از خانه کلیدی به بیننده می دهد. خیلی لازم  نیست این جزئیات کلیشه ای یا گل درشت دیده شود. همین که حس زندگی منتقل شود کافی است. در ضمن این فضای باورپذیر و طراحی متناسب صحنه و لباس به بازیگرها هم کمک می کند تا باور بهتری از نقششان داشته باشند، فضا را باور کنند، آشفتگی و بحران حاکم بر آن خانه را بپذیرند.

برای هر شخصیت نوع لباسی که انتخاب کردید و حتی رنگ‌ها کاملا با روانشناسی شخصیت همخوان است.

بله، مثلا مادر بزرگ رنگ آبی می پوشد، هم آرامش را منتقل می کند هم برای آن سن رنگ شادی است. مادر رنگ خاکستری دارد. سرخوشی و آشفتگی سارا را در لباس‌های متنوعش می بینید.

مثلا امید آمده که بماند، اما مدام بی قرار است و مشخص است که نمی ماند. لباس سربازی را هم از تنش در نمی آورد.

امید زمانی حس می‌کند باید لباسش را عوض کند که با مادر حرف می‌زند، حس راحتی دارد اما می رود بالا و می‌بیند اتاقش شده انبار جهیزیه‌های خیریه مادر. دوباره انرژی‌اش را از دست می‌دهد. دوباره انگیزه اش برای ماندن کم رنگ میشود و  بی قرار رفتن .

شما طراح صحنه جوانی هستید اما خیلی خوب در این فیلم توانسته‌اید جزئیات روانشناسانه را در صحنه و لباس نشان بدهید. روی جزئیات زندگی زیاد دقت می‌کنید؟

این خصوصیت اخلاقی من است، شاید بعضی مواقع خیلی هم خوب نباشد. ولی روی آدمها و جریان زندگی اطرافم در جامعه زیاد تمرکز می کنم. این اولین فیلم مستقل من در سینماست. ۱۰ سال است طراحی داخلی کار می‌کنم. خصیصه کار من این است که افراد را از روی ویژگی های ظاهری و رفتاری شان بشناسم و بتوانم برایشان طراحی انجام بدهم. باید سلیقه مخاطب را بشناسم و بدانم از چه چیز خوشحال می شود و چه چیز برای او  خوشایند و حتی مفید است. این تجربه ها در طراحی صحنه و لباس «برف» به کمک من آمد.

تجربه حضور در سینما چطور بود؟ این حرفه را ادامه می دهید؟

من کارم را جدی می‌گیرم  و به آن علاقمندم. در  پروژه ای دستیار خانم ژیلا مهرجویی عزیز بودم، یادشان گرامی و در تجربیات دیگری در سینما  کمتر دیدم که برای تهیه کننده مهم باشد که برای بخش طراحی صحنه و لباس هزینه بشود و این دقیقا مشکل من در همکاری با فیلمهاست. بنابراین اگر از طرف پروژه ای  از من دعوت به کار کنند که این بخش از تولید فیلم هم برایشان مهم باشد، خوشحال می شوم تجربه های بیشتری در این زمینه داشته باشم.

برداشت شما از «برف» چیست؟ «برف» قصه زوال یک خانواده است؟ پایان یک دوران خوش؟

«برف» فیلمی است برای کسانی که طور دیگری تماشا کردن و قصه شنیدن را دوست دارند. من فیلم را با تماشاگرانی از کشورهای مختلف دیده ام، کمتر گروهی مثل ایرانی ها  قصه گویی با پایان مشخص و قطعی اینقدر  برایشان مهم است. مخاطبان خارجی این عدم قطعیت را در فیلم دوست داشتند. به نظرم امتیاز «برف» فضای واقعی و رازهایی است که برای مخاطبش دارد. مخاطبی که جنس ما و جامعه ماست. مخاطبی که ماییم…

ادامه دارد


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>