سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۲ دی ۱۳۹۳ در ۱۰:۳۶ ق.ظ چاپ مطلب

روایت حیات طیبه و مرگی زیباتر از زندگی/ نگاهی به «میهمان داریم»

mihman-darim1

فیلم سینمایی «میهمان داریم» اثری در ستایش شهدا و درباره حیات طیبه آنان است.

فیلم سینمایی «میهمان داریم» اثری در ستایش شهدا و درباره حیات طیبه آنان است.

سوره سینما- سحر نحوی: این فیلم، داستان پدر و مادر جانبازی است که از آخرین بازماندگان نسلی هستند که به ارزش های خود وفادارند و در نگهداری از پسر خود رضا به ستوه آمده اند. چرا که رضا پس از شهادت هم رزمش کمالی تلخ و افسرده شده و با امتناع از مصرف دارو هایش، دست به یک خود کشی تدریجی زده است. شبی بر اثر حفاری در ساختمان همسایه، گاز آن ها دچار نشتی شده و در مرز خفگی هر سه نفر، سه نفر دیگراز اعضای خانواده، گویی از سفری دور از راه می رسند و پنجره ها را گشوده، هوای تازه ای را به خانه می آورند. عده ای میهمان قرار است فردا به عمارت کهنه و فرسوده بیایند ومادر نگران نامناسب بودن وضع منزل است. بنابراین همه ی فرزندان به حاج ابراهیم کمک می کنند تا دستی به سر و روی خانه بکشد و آن را برای میهمانان آماده کنند. روز بعد اثری از سه فرزند دیگر نیست و حاج ابراهیم، فخرالسادات و رضا برای میهمانان داستان شهادت سه فرزند دیگر خانواده را روایت می کنند.

مهمان داریم، ضیافتی است که برای بازتعریف واژه هایی چون مرگ و حیات برپا شده است. این فیلم با سبک تعلیقی خود، و به صورت نمادین قصد ایجاد تمایز بین مرگ و شهادت را دارد. چنان که بدون حتی یک بار اشاره ی مستقیم، آیه ای که شهدا را زنده می داند، در سراسر فیلم سیلان دارد.

سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ﴿۱۶۹﴾
هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

این آیه در سراسر فیلم راهنمای ماست تا با نقد های واقع گرایانه، رخداد های فیلم را غیر منطقی و مخاطب را رها شده در وادی سرگشتگی ندانیم. رضا به دلیل آن که در فراق کمال، امثال خود را سربار می داند، آرزوی مرگ می کند و حاج ابراهیم با سپردن چاقویی به او می گوید: ” این چاقو رو بگیر ببینم باهاش چجوری به کمال می رسی” هر چند کمال، دوست شهید رضا است، اما این دیالوگ پرویز پرستویی تلنگری است به این که هر مرگی مانند شهادت مایه ی کمال نیست.

شاید با نگاهی رئالیستی، توقع می رفت حضور فیزیکی حسین، عباس و زینب به صورت یک خواب یا برزخ و یا هرچیز ماورایی دیگر توجیه شود، اما با نگاه به این آیه و با استناد به ارتزاق شهدا در پیشگاه خداوند، اثرگذاری و حضور واقعی شهدا در جهان، نیازی به توجیه ندارد. گویا همه چیز مخاطب را به این آگاهی هدایت می کند که شهدا حاضرانی اند که تنها در محدوده ی دید ما نیستند. کافیست پرده هایی کنار رود تا حضور و اثرگذاری خود را به رخ بکشند.

mihman-darim2

نمادپردازی و بیان غیر مستقیم در فیلم بسیار پررنگ است. اسم گذاری ها معنادار اند و صداها و اشیاء رمزهایی هستند که باید گشوده شوند. “میهمان داریم” را نباید باری به هر جهت دید. بلکه در این فیلم، هر چیز دالی است که مارا به مدلولی هدایت می کند که در یک شبکه ی معنایی، مقصود کلی نویسنده را رمزگشایی می نماید. حاج ابراهیم، پدری است که فرزندان خود را در راه خدا از دست داده است و حتی برای تربیت فرزند  جانبازخود چاقویی به دست او می دهد که اگر مسیر کمال را مرگ می داند، راه آسان را برود. و این جاست که بین مرگ و شهادت، مرزبندی می کند. رضا جانبازی است که در طول فیلم نسبت به جایگاه خود  به مقام رضا می رسد و مرگ یا حتی شهادت را، مسیر کمال خویش نمی یابد. مختار، مسئول آسایشگاه جانبازان است که با مراقبت از بازماندگاه جنگ، راه امام و قیام را زنده نگاه داشته است. حسین و عباس برادران دوقلوی جدا نشدنی اند که در برابر خانواده ی خود متواضع اند و زینب، پرستاری دلسوز و سنگ صبوری است که مایه ی آرامش همه ی خانواده است. پدر خانواده شناسنامه ها را برای سفر کربلا نیاز دارد اما آنها را در گاوصنوقی گذاشته  و رمز آن را از یاد برده است و گویا هویت فراموش شده ی خود را با حضور مجدد شهدایش باز می یابد.

صدای خاک برداری خانه ی همسایه مانند صدای توپخانه ی دشمن همسایه در گوش رضا طنین می اندازد و همه چیز ذهن را به این سو می برد که برای این افراد، جنگ ادامه دارد. تا خود رضا به خواهرش می‌گوید:«زمان جنگ دشمنم معلوم بود، بعد شد شرایط، بعد شد خودم» حالا… دشمن معلوم نیست و این جنگ را دشوار تر کرده است. شاید درک این نماد های ظاهری بسیار ساده تر از معانی عمیق این فیلم باشد. بسیاری خانه را نماد وطن می دانند. خانه ی حاج ابراهیم، عمارتی با شکوه و قدیمی، اما رو به ویرانی است. خاک برداری خانه ی همسایه خرابی آن را تشدید می کند و فخرالسادات با نگرانی می‌گوید: «فقط ما موندیم. ماهم خدا می دونه تا کی دووم بیاریم» گویا خود و همسرش را آخرین بازماندگان یک نسل رو به فراموشی می داند.

هنگامی که عمارت قدیمی در حال خرابی بر سر اهالی خانه بود، شهدایشان از راه رسیدند و آن را به بهترین وجه بازسازی کردند. کارگردان به صراحت با بازی با این نمادها، به این نکته اشاره می کند که اگر با وجود انحراف ها و خودکامگی عده ای، هنوز کشور پابرجاست، تنها به برکت شهداست و این شهدا هستند که با خون خود پابرجا ماندن وطن را ضمانت کرده اند. «میهمان داریم» تجربه ارزش مندی است که مقوله ی جنگ و شهادت را با احساسات خانوادگی و مرگ را با نگاه ملموس به معاد، تلطیف می کند. چنان که رضا وقتی به مقام رضا می رسد که از خواهر خود می‌شنود: چشم هم بذاری همه دور هم جمع شدیم. این فیلم روایتگر حیاتی طیبه و مرگی زیباتر از زندگی است.


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>