سوره سینما

پایگاه خبری-تحلیلی سینمای ایران و جهان

sourehcinema
تاریخ انتشار:۱۸ دی ۱۳۹۳ در ۹:۱۶ ق.ظ چاپ مطلب

آنچه می‌خواهید از لوکیشن فیلم مجیدی بدانید/ حس و حال زیارت خانه خدا

location-mohamad1

بازدید از لوکیشن فیلم سینمایی «محمد» (ص) حس و حالی ویژه برای مخاطب دارد.

بازدید از لوکیشن فیلم سینمایی «محمد» (ص) حس و حالی ویژه برای مخاطب دارد.

سوره سینما- چهارشنبه ۱۷دی ماه سال ۹۳ شرایط بازدید یک روزه از محل اصلی فیلمبرداری بزرگترین پروژه سینمایی تاریخ اسلام فراهم آمد.

لوکیشن های زیادی سراسر دنیا ساخته می شوند که شاید با اصلش مو نمی زنند. مثلا اگر سفری به پاریس داشته و عکسی کنار برج ایفل گرفته باشید دقیقا شبیه همانی باشد که در یکی از شهرک های هالیوود می بینید و دیدن این ماکت ناخودآگاه شما را یاد سفرتان می‌اندازد ولی محلی که این روزها کعبه ۱۴۰۰ سال پیش را کنار روستای الهیار در جاده تهران – قم در دل خود جای داده است این ویژگی را ندارد. شهر مکه چندسالی است در «شهرک سینمایی تاریخ اسلام» ساخته شده و اگر توفیق زیارت خانه خدا را داشتید با پاگذاشتن به این مکان بیشتر در دل تاریخ فرو می روید و یاد خاطرات می‌افتید.

گروه سینمایی پروژه «محمدرسول الله» دیروز در لوکیشن اصلی و ماندگار این فیلم، میزبان جمعی از اهالی رسانه و مسئولین سینمایی بودند. زمینی به وسعت ۶۵ هکتار در جوار روستای الهیار که با ماشین باید بیش از نیم ساعت از جاده اصلی به دل منطقه کویری ورود کنی تا تابلویش را ببینی. همه چیز رنگ و بوی تاریخ دارد. اولین محل شعب ابی طالب است. بعد از ورودی اصلی اولین چیزی که به چشم می خورد بازار است. با کلی حجره های کنار هم که در کنار پارچه های خوش آب و رنگ نشان می دهد تشت های مسی، صندوق های چوبی و تنگ های شیشه ای از ابزار مصرف معمول آن زمان بود.

از بازار که عبور می کنیم کم کم ساختمان های شهر مکه پدیدار می شوند. نمایی که جز کوه های اطراف هیچ شباهتی به شهر مکه امروز ندارد و حتی خانه کعبه که با ابعادی متفاوت از آنچه امروز می بینیم به چشم می خورد. این توضیح مارا قانع می کند که آن زمان به دلیل جاری شدن متداول سیل مسجدالحرام بارها خراب و از نوع باز سازی شد. اولین چیزی که در مشاهده کعبه جلب توجه می کند پارچه زرد رنگ اطراف دیوار خانه خداست که این روزها به رنگ مشکی درآمده. در سه طرف خانه خدا خانه هایی ساخته شده و کاملا زندگی افرادی که تاریخ آشیانه شان را آنجا بنا کرده است حس می شود.

location-mohamad2

یکی از این خانه ها که بیش از بقیه جلب توجه می کند و با توجه به نوع معماری و نمای تاریخی آن نشان از خانه مجلل را دارد سرای عموی پیامبر اکرم؛ ابوسفیان است.  درون خانه سمت راست اتاقی است که میانش حوض دارد و پاشویه. اسباب و وسایل هم که چیزی بیش از کوزه و کاسه های معمول است و ظروف برنجی و پرده و پشتی ها ابهت خانه را دو چندان می‌کند. جدا از حیاط وسط خانه ، بازدید از طبقه دوم حس و حال دیگری دارد به خصوص اتاق میانی با آن پنجره مشبک چوبی عریض که از پایین به سمت بالا باز می شود و اولین چیزی که به چشم می خورد خانه خداست و هیاهویی که از رفت و آمد مردم زندگی را با نگاهی از بالا به درون خانه هم منتقل می کند. این چشم انداز یادم می اندازد انگار متمولین و قدرتمندان هر زمان و هر مکان به خوبی بر اوضاع مسلط هستند.

خانه دیگری که کمی آنطرف تر خودنمایی می کند محل تولد پیامبر اکرم (ص) است. این خانه با حیاطی کوچک اتاقی دارد مستطیل شکل با گهواره ای کنار بسترِ پهن شده. نور از پنجره چنان به گرمی می‌تابد که انگار همه چیز زنده و در حال وقوع است. انگار وجود و حضور را می توان احساس کرد. به خصوص که دوساعت بعد از این بازدید سکانس هایی مربوط به همین بخش از ولادت حضرت رونمایی شد و این صحنه بیش از پیش در ذهنم جان گرفت و ماندگار شد.

از خانه که بیرون می آیم به سمت کعبه می روم و اولین چیزی که کنج حدفاصل دو دیوار خودنمایی می کند سنگ حجرالسود است با روایات متعددی که دوستان درباره اش بحث می کنند. دیوار را به سمت راست می روم چیزی می بینم که در خانه کعبه واقعی هم کمتر کسی حتی شانس دیدنش را دارد. در این ضلع پله هایی تعبیه شده که وقتی از آن بالا می روی در خانه خدا به رویت باز است. با اینکه اینجا همه چیز ساختگی است ولی حاضرم با همین عطش کنجکاوی ام را برطرف کنم و ببینم داخل خانه کعبه چه شکل و شمایلی دارد. از پله ها بالا می روم و از درگاه که می گذرم باید بایستم به فاصله یک قدم می توانم جلو بروم بعد از آن نرده ای مرا از پیشروی باز می دارد و توجهم را به پایین جلب می کند. کنار نرده ها سمت چپ  پله هایی به سمت پایین وجود دارد . از کف زمین گرفته تا ردیف دیوارها و طاقچه هایی نزدیک سقف فقط بت و مجسمه به چشم می خورد. فضای جالب و عجیبی است.

location-mohamad3

بیرون از خانه پله ها را پایین می آیم کمی جلوتر سمت چپ می‌رسم به مقام ابراهیم (ع). با توجه به حد فاصل مسجد الحرام و مقام ابراهیم این شاید تنها نقطه ای باشد که زائرین خانه خدا را یاد طواف شان می اندازد.

گشت و گذار در این منطقه بیننده را در دل تاریخ می برد. از مسجدالحرام و ساخت و سازهای اطراف آن دور می شویم و به شهر بصرا و کلیسای معروف بحیرا می رسیم. نمایی به شدت متفاوت از آنچه تا کنون به چشم می خورد.  این منطقه مربوط می شود به زمانی که یک عالم مسیحی ظهور پیامبر اسلام خاتم الانبیا را بشارت می دهد. نوع سنگفرش ها، ستون ها و خاصه علامت های صلیب کلا فضا را از حال و هوای جغرافیایی عربستان بیرون آورده است.

بازدید ما از شهر مکه به پایان می رسد و حدود ساعت ۳ بعداز ظهر راهی سالن غذاخوری و نشست رسانه ای با اهالی دست اندرکار این پروژه می شویم. این پروسه تا ساعت ۵ ادامه دارد و در پایان به شهر مدینه می رسیم. با همان نخل های معروف که تا چشمم بهشان می خورد یاد ستون های فعلی و باشکوه مسجدالنبی می افتم. از قصه های سینه به سینه شنیده بودم آن زمان نخل در این منطقه فراوان بوده و ستون های اصلی مسجد از هشت نخل تشکیل می شد. بعدها با گسترش این محل و تغییر سازه نخل ها به ستون تبدیل شدند اما رنگ شان از بقیه متفاوت است.

باتوجه به روایت زمانی داستان در مدینه به جز نخل ها و خانه های اطراف و نهری روان چیز دیگری به چشم نمی خورد اما هرچه به غروب نزدیک می شویم قدم زدن در این صحرا حال و هوای دیگری دارد. گاهی اوقات باید انرژی را استنشاق کرد. باید قبل از رسیدن به ماشین و مسیر بازگشت رهاوردی در سینه ذخیره ساخت. زمان بار دیگر جبر را نشانم می‎دهد.