محمد کاسبی عملکرد نادرست برخی از مدیران، منتقدان و روزنامهنگاران را در وضعیت نامطلوب سینمای امروز موثر میداند.
سوره سینما- سارا کنعانی: سینمای هر کشوری، چهرههایی دارد که تاریخ شکل گیری یا تولد دوبارهاش با نام آنها گره خورده است و محمد کاسبی برای سینمای ایران یکی از این چهرهها است. او و همراهانش در اولین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برای به وجود آمدن یک سینمای تازه در حوزه هنری تلاش کردند. محمد کاسبی که بازی خوبش در «پدر»، «دیوار»، «ماه و خورشید» و … در ذهن مانده، این روزها خستهتر از آن است که با یادآوری خاطرههای گذشته لبخندی روی لب بیاورد. با او درباره وضعیت امروز سینمای ایران و بحرانها و ویژگیهایش صحبت کردیم.
اوضاع امروز سینما و تلویزیون را چطور ارزیابی میکنید؟ اصلا فیلمها و مجموعهها این رغبت را در شما به وجود میآورند که آنها را دنبال کنید؟
محمد کاسبی: نمیدانم برای جواب دادن به سوال شما از کجا شروع کنم و چه چیز بگویم. وضعیتی که الان سینمای ما و در کل دنیای تصویر ما در آن گرفتار است با آرمانهایی که ما در دهه ۶۰ داشتیم از زمین تا آسمان فرق دارد. وقتی انقلاب شد من سال آخر رشته هنرهای دراماتیک بودم و قبل از این تاریخ هم تئاتر کار میکردم. من هم مثل همسن و سال هایم آرمانهایی را در ذهن داشتم و مثل هر جوانی که به سمت هنر می آید آرزوهایی پاک، متعالی، به دور از هر گونه باند و باندبازی و فساد و ابتدال داشتم. بعد از انقلاب ما برای پا گرفتن حوزه هنری تلاش کردیم و این کوشش در بیرون از حوزه هم وجود داشت. در آن سالها سینمایی شکل گرفت که تقریبا به ایدهآل ما نزدیک بود. کار به قدری برای ما لذت بخش بود که گاهی پیش میآمد من و عده دیگری از بچه ها یک هفته از حوزه هنری بیرون نرفتیم. شبها همان جا میماندیم و به شکل دسته جمعی درباره یک فیلمنامه فکر میکردیم. اتفاقات هنری که در مملکت رخ می داد، برای ما حساسیت زا بود. الان اما افراد مختلفی با طرز فکرهای مختلفی سینما و در کل دنیایی از تصویر را به وجود آورده اند که من با آن بیگانهام.
این بیگانگی از کجا ناشی می شود؟
ببینید، من به عنوان کسی که در شکل گیری سینمای بعد از انقلاب اسلامی سهم داشته و مثل یک نیروی فعال در میان کارزار حضور داشته، الان شاهد نالیدنها و غر زدن های افرادی هستم که خودشان باعث به وجود آمدن وضعیت نامطلوب سینما شده اند. متأسفانه مطبوعات سینمایی ما هم به سینمای ما خیانت کردند. برخی از قلم به دستان با جانبداری خود از افراد ناباب وضع را بدتر کردند. آنان قلم به دست های خودفروخته ای بودند که همواره جناحی فکر کردند و با گرفتن سکه شروع به نوشتن مطلب کردند. آدم های زیادی شامل سیاسیون، منتقدان، روزنامهنگاران و مدیران ناباب فرهنگی در به وجود آمدن وضعیت امروز سینما دخیل هستند. سینمایی که دیگر کسی را برای مدت طولانی راضی نگه نمی دارد.
در چند سال اخیر خیلی کم کار شده اید. چرا؟
بله، چند سال است که من با اعمال یک حساسیت ویژه و وسواس، کاری را انتخاب می کنم و روزهای من پر میشود از محیط کار و خانه ام و میان این دو را هیچ چیز دیگر پر نمیکند. از همه مجامع هنری دور شدهام و با دفاتر تولید، نشریات و… ارتباط ندارم. با اینکه یک متن را با وسواس شدید انتخاب می کنم باز هم هر روز که بر سر کار می روم احساس کسی را دارم که دارند او را به سلاخی می برند. انگار ناامنی و نا آرامی همیشه در من وجود دارد. آن هم از این بر می آید که همواره ترس داشته ام از اینکه کار من به ابتذال کشیده شود. از طرف دیگر می دانم این کاری که در حال انجام آن هستم حتی اگر از سلامت کامل برخوردار باشد در میان آشفته بازار امروزی تأثیری را بر نمیانگیزد و اینطور به شما بگویم میدانم که دارم بیهودهکاری میکنم.
شنیدن این جملات از زبان کسی که عمر خود را برای هنر صرف کرده خیلی تأسف بار است.
چاره چیست؟ من سال ۱۳۵۰ در رشته پزشکی قبول شدم، اما نرفتم چون تئاتر را دوست داشتم. به سربازی رفتم، دوباره در کنکور شرکت کردم و به عنوان نفر اول در رشته بازیگری هنرهای دراماتیک قبول شدم. آن زمان تنها کسی که در جمع بچههای هنری حوزه در دانشگاه تحصیل کرده بود، من بودم. این روزهایم به تنهایی می گذرد و خیلی غصه میخورم. احساس می کنم زندگی ام را باخته ام. فکر نمیکردم انتهای سینمای امروز، این چنین بشود. در دنیا همه چیز در حال پیشرفت است و من نمیدانم چرا سینمای ما پسرفت داشته؟ سریالهای عظیم و فاخر و زیبا و نه لزوما پر خرجی که صرفا با بهره گیری از ابزار هنر قادر باشند خیابان ها را خلوت کنند، چرا دیگر ساخته نمیشوند؟ راستش اوضاع فاجعه بار است. مسوولان فرهنگی تلویزیونی و مدیران سینمایی، مطبوعات و منتقدان غرق در باندبازی و جناح بندی شدهاند و حرف های روشنفکرانه می زنند و گاه گداری هم پشت سر تابوت سینما گریه میکنند، تابوتی که هیچ مردهای در آن نیست.
بیایید این گفت و گو را با این همه نا امیدی تمام نکنیم. از کارهای جدیدی بگویید که قرار است در آینده پخش شود.
مدتی پیش سریال «حانیه» با بازی من پخش شد که در یزد تصویربرداری شده بود. بعد از آن هم سریالی با علی شاهحاتمی کار کردم که البته از آن تجربههاایی است که دوست دارم. این مجموعه «همسفر خورشید» نام دارد. بخشی از تصویربرداری ما در هند بود و دوستان به تازگی از این کشور برگشتهاند، فیلمبرداری آنجا به پایان رسیده است. منتظر پایان کل کار و پخش آن هستم و امیدوارم مردم دوستش بدارند.